digital-marketing



اگر صاحب یک کسب و کار هستید و سعی در افزایش رتبه و جایگاه وب سایت خود در نتایج جستجو و یا به عبارتی دیگر 

بهینه‌سازی موتورهای جستجو(SEO) را دارید، این مقاله می‌تواند دیدگاهی جامع در اختیار شما قرار دهد. به زبان ساده، یکی از اهداف 

طراحی وب‌سایت و 

بازاریابی محتوا این است که پیام شما در زمان درست به مخاطب هدف برسد و یا مخاطب بتواند بر اساس نیازها و علایق خود وب‌سایت شما را بیابد. افراد در موتورهای جست و جو با وارد کردن کلمات و عبارات مختلف، سعی در یافتن کالاها، خدمات یا موضوعات مورد نظر خود دارند. در صورتی‌که از استراتژی‌های بهینه‌سازی موتورهای جست و جو استفاده نکنید، وب‌سایت شما توسط کاربران دیده نخواهد شد. تحقیق درباره‌ی کلمات کلیدی مرتبط با صنعت و کسب و کار خود و به‌کارگیری آن‌ها در وب‌سایت یکی از مهم‌ترین پایه‌های موفقیت شماست.

فرآیند 8 مرحله‌ای تحقیق کلمات کلیدی یا Keyword Research 

1) شناخت پرسونای مخاطب

پیش از هرچیز، برای یافتن کلمات کلیدی باید خود را جای مخاطبان قرار دهید و به جای آن‌ها فکر کنید. برای این کار نیاز دارید 

پرسونای مخاطب را به درستی بشناسید. خصوصیات دموگرافیک، محل زندگی، میزان تحصیلات، سبک زندگی، چالش‌ها و دغدغه‌های روزمره، تفریحات و هیجانات، علایق و نحوه گذراندن اوقات فراغت، میزان مطالعه و آگاهی آن‌ها از ترندهای روز، عضویت در شبکه‌های اجتماعی، الگوی خرید و نحوه تحقیق درباره‌ی انتخاب محصولات، تمایل به خرید محصولات ارزان قیمت و یا لوکس، میزان تمایل به خرید آنلاین یا حضوری، خدمات پس از فروش مورد انتظار، برند مورد علاقه و … از جمله اطلاعاتی هستند که با شناخت پرسونای مخاطب به‌دست می‌آیند.

2) یافتن موضوعات کلی در حوزه‌ی کسب و کار

پس از اینکه دانستید می‌خواهید چه افرادی را هدف قرار دهید، باید موضوعات کلی را با توجه به حوزه‌ی فعالیت کسب و کار، خدمات و محصولات خود و آن‌چه تصور می‌کنید مخاطبان در پی آن هستند، طراحی کنید.

3) یافتن کلمات کلیدی متناسب با موضوعات

در این مرحله، با توجه به موضوعات، کلمات کلیدی را که می‌خواهید مخاطبان با جست و جوی آن‌ها وب‌سایت شما را در نتایج جست و جو بیابند، پیدا کنید. این کلمات کلیدی معمولاً کوتاه و کلی‌تر هستند و شامل جزئیات نمی‌شوند.

4) بسط دادن کلمات کلیدی

کلمات کلیدی کوتاه ممکن است میزان جست و جو بالایی داشته باشند اما تحقیقات نشان داده که نرخ تبدیل مخاطبان در جست و جوی کلمات کلیدی طولانی (Long Tails) بسیار بالاتر است. برای مثال، زمانی که یک کاربر درباره موضوعات کلی جست و جو می‌کند و قصد وب‌گردی دارد، از عبارات کامل و دارای جزییات استفاده نمی‌کند، اما زمانی‌که قصد خرید دارد، مشخصات کالای دلخواه خود را به شکل یک عبارت کامل وارد می‌کند. این قاعده برای به کار بردن کلمات مفرد و جمع نیز صدق می‌کند. کلمات با فرم جمع بیش‌تر برای یافتن اطلاعات کلی تایپ می‎‌شوند. برای بسط دادن کلمات کلیدی و دسته‌بندی آن‌ها می‌توانید برای آن‌ها پیش‌وند و پس‌وند تولید کنید. هم‌چنین می‌توانید از ویژگی Auto Complete و پیشنهادات کلمات مرتبط گوگل استفاده کنید تا بدانید کدام عبارات بیش‌تر توسط افراد جست و جو شده و به ایده‌های جدیدی دست پیدا کنید.

5) بررسی رقبا و یافتن گپ‌های بازار

حال وقت آن رسیده است که فعالیت رقبای خود را بررسی کنید. باید دریابید در کدام موضوعات محتوا تولید کرده‌اند و از چه کلمات یا عبارات کلیدی استفاده کرده‌اند. در صورت داشتن اشتراک با رقبا، باید سعی کنید در آن کلمات کلیدی وضعیت خود را بهبود دهید. در ادامه‌ درمی‌یابید در کدام موضوعات رقبای بسیار کمی دارید و یا اصلاً به آن پرداخته نشده است. تولید کلمات کلیدی در این موضوعات فرصت بسیار مناسبی برای شما ایجاد می‌کند تا محتوای خود را به راحتی در معرض دید کاربران قرار دهید.

6) ارزیابی و اولویت دهی

اولین گام در ارزیابی کلمات کلیدی، بررسی میزان نتایج جستجو (Search Volume) برای هر کلمه کلیدی است. پس از آن باید جایگاه وب‌سایت خود را بر اساس آن کلمات در نتایج جست و جو بیاید. همچنین برای انتخاب میان کلمات مشابه می‌توانید روند جست و جوی آن‌ها را در طول بازه‌های زمانی مشخص و در موقعیت‌های جغرافیایی مختلف را به کمک Google Trends مقایسه کنید. سپس 

قدرت دامنه را برای وب‌سایت‌های رقیب که با آن کلمات کلیدی در نتایج اولیه‌ی جست و جو ظاهر می‌شوند، از طریق ابزارهای مرتبط به‌دست آورید. سپس به کلمات کلیدی از نظر سختی امتیاز دهید و آنها را به ترتیب اولویت طبقه‌بندی کنید.

7) به کارگیری کلمات کلیدی

اکنون نوبت به آن رسیده است که به ترتیب اهمیت، عناوین بلاگ را اولویت‌بندی کرده و کلمات کلیدی را در محتوای مقالات (شامل 

عنوان اصلی مقالات، زیر عنوان‌ها، زیرنویس عکس‌ها) و در معماری وب‌سایت (عناوین منو‌ها، توضیحات متا، متن لینک‌ها، فوترها، 

دکمه‌های فراخوان یا CTA و …) به کار ببرید.

8) اندازه‌گیری نتیجه و میزان تحقق اهداف

برای اندازه‌گیری رتبه وب‌سایت خود می‌توانید به طور مستمر جایگاه وب‌سایت را در نتایج جست و جو بر اساس کلمات کلیدی مشاهده کنید. به کمک ابزارهایی مانند Google Trends و Google Analytics می‌توانید همواره روند سرچ کلمات کلیدی، میزان جست و جو و نرخ بازدید از وب‌سایت بر اساس هر کلمه را بیابید. نکته مهم این است که رتبه‌بندی را به عنوان معیار اصلی تحقق اهداف خود در نظر نگیرید، بلکه روی کلماتی تمرکز کنید که سبب افزایش نرخ تبدیل و در نهایت سودآوری کسب و کار شما می‌شوند.

تحقیق و جست و جوی کلمات کلیدی (Keyword Research)  و در نهایت به‌کارگیری آن‌ها در وب‌سایت، یک فرآیند طولانی مدت اما دارای بازدهی بالاست. علاوه بر تاثیر آن در SEO، سبب ایجاد 

تجربه کاربری بهتر و رضایت مخاطبان می‌شود، در نتیجه نرخ تبدیل بالا رفته و در نهایت به 

افزایش نرخ بازگشت سرمایه  (ROI)منجر می‌شود.  

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان با ارائه خدمات 

بهینه‌سازی موتورهای جست و جو و 

تولید محتوای متنی و تصویری کسب و کار شما را در پیمودن مسیر بازاریابی محتوای دیجیتال همراهی می‌کند.

منبع

: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


در گذشته تمرکز بازاریاب‌ها، آژانس‌های تبلیغاتی و به طور کلی کسب‌و کارها بیشتر روی 

برندیگ بوده است اما با گذشت زمان این هدف تبدیل به اهدافی چون 

دستیابی به Lead بیشتر، افزایش نرخ‌های تبدیل، 

افزایش ترافیک وب‌سایت و … شده است. به بیان ساده‌تر، 

اهداف تعیین شده، قابل اندازه‌گیری، واضح‌تر و مشخص‌ترند.

پرفورمنس مارکتینگ یا بازاریابی عملکردی یک روش مناسب برای بهینه‌سازی کمپین‌ها، داشتن تبلیغات هدف‎مند، قیمت‌گذاری تبلیغات بر اساس عملکرد آن‌ها و در نهایت کسب نتیجه بهتر است. برعکس بازاریابی سنتی که تبلیغ‌دهنده‌ها تنها برای گزینه‌های خاصی پرداخت انجام می‌دهند که ممکن است منجر به نتیجه دلخواهشان هم نشده باشد و یا در حالت بهتر معمولا پرداخت‌ها بر اساس متوسط عملکرد کمپین‌های قبلی اتفاق می‌افتاد؛ اما در بازاریابی عملکردی یا پرفورمنس مارکتینگ، هزینه‌ها بر اساس نتیجه‌ای که به دست می‌آید محاسبه می‌شود.  برای مثال پرداخت هزینه یک تبلیغ باید بر اساس مقدار بازدیدکننده‌ها، تعداد کلیک‌ها روی تبلیغ، مقدار هدایت Lead مورد نظر به 

قیف فروشو در نهایت افزایش میزان فروش باشد.

این روش بیشتر مناسب کمپین‌های دیجیتالی که است که محاسبه آن آسان‌تر است. معمولا 

قیمت‌گذاری کمپین‌های بازاریابی عملکردی براساس CPI (Cost Per Install) ,CPL (Cost Per Lead) ,CPC (Cost Per Click) CPA (Cost Per Acquisition) محاسبه و تعیین می‌شود.

از زیرمجموعه‌های بازاریابی عملکردی می‌توانیم به 

بازاریابی مشارکتی یا Affiliate Marketing اشاره کنیم. در بازاریابی مشارکتی فروشنده در ازای تبلیغ یک محصول یا خدمت و دریافت عملکردی که انتظارش را دارد، به انتشاردهنده تبلیغات، مبلغی را پرداخت می‌کند. این مبلغ می‌تواند بر اساس Lead های تولید شده، یا تارگت فروش کسب شده باشد.

قبل از اینکه بتوانیم موفقیت هر فعالیت را اندازه‌گیری کنیم، نیاز به تعیین اهداف کمپین‌مان داریم تا بدانیم دقیقا به دنبال چه هستیم، مخاطبان هدف ما چه کسانی هستند و ارائه تبلیغات در چه محلی، ما را به نتیجه مورد نظر می‌رساند. افزایش ترافیک وب‌سایت، افزایش بازدیدها، افزایش اینگیجمنت، 

تولید Lead و افزایش فروش از اهداف معمول و مهم در بازاریابی دیجیتال است.

در بازاریابی عملکردی سه عامل، ایفای نقش می‌کنند: تبلیغ‌دهندگان، آژانس‌های تبلیغاتی و ناشران. در این روش علاوه بر توجه به مخاطبان هدف، باید لیستی از ناشران را هم در دست داشته باشیم معمولا این لیست از طرف آژانس‌های تبلیغاتی به ما پیشنهاد می‌شود که وما کیفیت این ناشران یکسان نیست. باید بهترین ناشر را متناسب به نوع کسب‌وکار و همچنین مخاطبان‌مان انتخاب کنیم. در ادامه به مزیت‌های متعدد بازاریابی عملکردی می‌پردازیم:

مزایای استفاده از بازاریابی عملکردی

اصلی‌ترین مزیت بازاریابی عملکردی، قابلیت اندازه‌گیری تمامی معیارهایی است که در موفقیت کمپین‌ها اهمیت دارد. در پرفورمنس مارکتینگ باید در ابتدا اهداف‌مان را شناسایی کنیم و با در نظر گرفتن هر اقدام ( Per Action)، یک نرخ ایده‌آل را در نظر بگیریم. یکی از مزایای استفاده از بازاریابی عملکردی، ریسک کم‌تری است که به تبلیغ‌کنندگان تحمیل می‌کند؛ چرا که در این روش برخلاف دیگر روش‌ها خصوصا روش‌های سنتی‌تر، نیاز به بودجه کم‌تری داریم و علاوه بر این پرداخت هزینه‌ها، مشخصا برای نتیجه موفقیت‌آمیزی که از انتشار تبلیغات دریافت می‌کنیم صورت می‌گیرد. در واقع تبلیغ‌کنندگان هزینه تبلیغات موفق را پرداخت می‌کنند. در روش‌های سنتی‌تر تبلیغات، پرداخت هزینه معمولا برای فضای آگهی و بدون توجه به عملکرد آن صورت می‌گیرد. در واقع می‌توانیم بگوییم صرف هزینه برای هیچ!

یکی دیگر از مهم‌ترین مزیت‌های بازاریابی عملکردی این است که 

نرخ بازگشت سرمایه یا ROI را افزایش می‌دهد و از پرداخت برای هزینه‌های اضافی جلوگیری می‌کند. در واقع برعکس روش‌های سنتی، این امکان را می‌‌دهد تا برنامه‌ریزی دقیق‌تری داشته باشیم، عملکردمان را به‌صورت موشکافانه ارزیابی کنیم و براساس اطلاعات به دست آمده و نتیجه‌ای که انتظار کسب آن را داشتیم، پرداخت کنیم؛ در صورتی که ما را به نتیجه مورد نظرمان نرساند، می‌توانیم بودجه آن‌ها را به کمپین‌های دیگر انتقال بدهیم.

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان با 

تدوین استراتژی‌ها و 

خرید رسانه مناسب با کسب‌وکارتان، شما را در راه بازاریابی عملکردی همراهی می‌کند.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


در مقالات قبلی با 

تحقیقات بازار به عنوان یکی از مهم‌ترین وضروری‌ترین عوامل بقا و رشد کسب و کارها در بازار رقابتی امروز آشنا شدید. یکی از مراحل مهم تحقیقات بازار، شناسایی 

پرسونای مخاطب است که سبب می‌شود کسب و کارها بتوانند بر اساس نیازها و اهداف خود، بازار هدف را بخش‌بندی کنند. یکی از راهکارهای مفید و نسبتاً ساده که نقش به‌سزایی در اثربخشی کمپین‌های بازاریابی دارد، هدف‌گذاری جغرافیایی (Geo Targeting) یا بخش‌بندی مخاطبان هدف بر اساس موقعیت جغرافیایی است. در هدف‌گذاری جغرافیایی یا Geo Targeting، کمپین‎‌های بازاریابی بر اساس موقعیت لحظه‌ای مخاطبان و یا محل زندگی آن‌ها (با کمک گرفتن از GPS وIP Address) برنامه‌ریزی می‌شوند. ردیابی موقعیت مکانی تلفن‌های همراه راه مناسبی برای بازاریابان است، چرا که به عقیده‌ی آنان موقعیت مکانی می‌تواند اطلاعات زیادی درباره‌ی محیط و نیت‌های افراد در آن موقعیت خاص در اختیار آنان قرار دهد و به این ترتیب، تولید و ارسال محتوای شخصی‌سازی شده و هدفمند برای مخاطبان ساده‌تر خواهد شد. در هدف‌گذاری جغرافیایی علاوه بر مکان لحظه‌ای، ممکن است مکان‌ها، فروشگاه‌ها یا شرکت‌هایی که مخاطب به تازگی به آن‌جا رفته است، ردیابی شود. برای مثال، اگر فردی اخیراً به نمایشگاه‌های اتومبیل سر زده است و یا هم‌اکنون در محل خرید و فروش اتومبیل‌ها حضور دارد، زمان مناسبی برای ارسال آگهی‌های تبلیغاتی خرید و فروش انواع ماشین‌ها توسط بازاریابان این صنعت پدید آمده است. هدف‌گذاری جغرافیایی موجب می‌شود پیام بازاریابی شما در زمان و مکان درست به گوش فرد مناسب برسد  و 

لید یا مشتری راغب بیش‌تری تولید شود. در این حالت احتمال تبدیل مشتری بالقوه به مشتری بالفعل بیش‌تر شده و ضمن صرفه‌جویی در هزینه‌های بازاریابی، اهدافی چون افزایش فروش و 

نرخ بازگشت سرمایه(ROI)  بالاتر برای کسب و کار حاصل شده‌اند.

نکاتی در مورد هدف‌گذاری جغرافیایی یا Geo Targeting در بازاریابی

  • هدف‌گذاری جغرافیایی راه مناسبی برای جذب مشتری به سمت فروشگاه‌های فیزیکی است. برای مثال، کافیست یک فروشگاه برای افرادی که در یک شعاع خاص از آن مکان قرار دارند، تبلیغات هدفمند ارسال کند و یا پیشنهادات ویژه با مهلت بسیار محدود برای آنان در نظر بگیرد.
  • مکان‌هایی مانند فرودگاه‌ها، استادیوم‌های ورزشی، فروشگاه‌های بزرگ زنجیره‌ای، دانشگاه‌ها، رستوران‌ها، محل برگزاری رویدادها و همایش‌ها، موقعیت‌های مناسبی برای هدف‌گیری مخاطبانی هستند که غالباً اهداف و علایق مشترکی دارند. در این حالت می‌توان از آگهی‌های تبلیغاتی متناسب با موقعیت، فروشگاه‌ها و خدماتی که در نزدیکی آن افراد قرار دارند، استفاده کرد.
  • علاوه بر هدف‌گیری مخاطبان حاضر در یک مکان خاص، می‌توان این دسته از افراد را از مخاطبان هدف حذف کرد. برای مثال، مکان‌هایی مانند خوابگاه دانشجویان و دانشگاه‌ها که در تابستان بسیار خلوت هستند، بهتر است در این فصل از مکان‌های هدف شما حذف شوند.
  • زمانی که از هدف‌گذاری جغرافیایی استفاده می‌کنید، ممکن است نگران از دست دادن مخاطبان خود در دیگر نقاط باشید. برای رفع این نگرانی و همچینین بهینه‌سازی هزینه‌ی کمپین‌های تبلیغاتی، می‌توانید هزینه‌ی بیش‌تری را به بخش‌های مهم اختصاص دهید و برای بخش‌های دورتر که نرخ تبدیل پایین‌تری دارند، بودجه‌ی کمتری اختصاص دهید.
  • از دیگر کاربردهای هدف‌گذاری جغرافیایی، ردیابی ترند جست و جو و کلمات کلیدی مرتبط با مکان‌هایی است که توسط افراد در موتورهای جست و جو استفاده شده است. برای مثال ممکن است افراد ، درباره‌ی مکان‌های دیدنی، رستوران‌ها و یا کافه‌های یک محدوده جست و جو کنند. بنابراین بدون نیاز به حضور فیزیکی، تا حدودی قصد و تمایل افراد از نحوه‌ی جست و جوی آنان مشخص خواهد شد. شما می‌توانید پس از آگاهی از این موضوع، از کلمات کلیدی مرتبط با آن حوزه در تبلیغات خود استفاده کنید.
  • یکی از روش‌های شخصی‌سازی تولید محتوا، 

    طراحی لندینگ پیج اختصاصی و متناسب با دسته‌بندی جغرافیایی مخاطبان است. در این صورت، با ورود به لندینگ پیج، مخاطب با محتوای کاملاً مرتبط و مطابق با سلیقه‌ی خود رو به رو خواهد شد و تمایل بیش‌تری برای ایجاد تعامل با برند شما خواهد داشت.

  • یکپارچه سازی اطلاعات حاصل از شناسایی پرسونای مخاطب و هدف‌گذاری جغرافیایی می‌تواند اطلاعات سودمندی جهت پیش‌بینی رفتار مخاطب در اختیار شما قرار دهد. برای مثال ممکن است اهالی یک محله یا یک شهر، بر اساس فرهنگ غالب آن منطقه، رفتارهای خرید یکسانی از خود نشان دهند.

در این مقاله به برخی از راه‌های بهره‌گیری از هدف‌گذاری جغرافیایی جهت راه‌اندازی کمپین‌های هدفمند و شخصی‌سازی شده‌ی بازاریابی اشاره شد. به طور کلی می‌توان گفت مشتریان به 

برنامه‌های بازاریابی هدفمند و شخصی‌سازی شده که متناسب با نیاز آن‌هاست، احساس بهتری دارند و بهترپاسخ می‌دهند. بنابراین نرخ بازگشت سرمایه حاصل از این‌گونه کمپین‌ها افزایش می‌یابد. 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان کسب و کار شما را در مسیر پر فراز و نشیب بازاریابی به مسیر درست هدایت می‌کند.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


اگر صاحب یک کسب و کار هستید و سعی در افزایش رتبه و جایگاه وب سایت خود در نتایج جستجو و یا به عبارتی دیگر 

بهینه‌سازی موتورهای جستجو(SEO) را دارید، این مقاله می‌تواند دیدگاهی جامع در اختیار شما قرار دهد. به زبان ساده، یکی از اهداف 

طراحی وب‌سایت و 

بازاریابی محتوا این است که پیام شما در زمان درست به مخاطب هدف برسد و یا مخاطب بتواند بر اساس نیازها و علایق خود وب‌سایت شما را بیابد. افراد در موتورهای جست و جو با وارد کردن کلمات و عبارات مختلف، سعی در یافتن کالاها، خدمات یا موضوعات مورد نظر خود دارند. در صورتی‌که از استراتژی‌های بهینه‌سازی موتورهای جست و جو استفاده نکنید، وب‌سایت شما توسط کاربران دیده نخواهد شد. تحقیق درباره‌ی کلمات کلیدی مرتبط با صنعت و کسب و کار خود و به‌کارگیری آن‌ها در وب‌سایت یکی از مهم‌ترین پایه‌های موفقیت شماست.

فرآیند 8 مرحله‌ای تحقیق کلمات کلیدی یا Keyword Research 

1) شناخت پرسونای مخاطب

پیش از هرچیز، برای یافتن کلمات کلیدی باید خود را جای مخاطبان قرار دهید و به جای آن‌ها فکر کنید. برای این کار نیاز دارید 

پرسونای مخاطب را به درستی بشناسید. خصوصیات دموگرافیک، محل زندگی، میزان تحصیلات، سبک زندگی، چالش‌ها و دغدغه‌های روزمره، تفریحات و هیجانات، علایق و نحوه گذراندن اوقات فراغت، میزان مطالعه و آگاهی آن‌ها از ترندهای روز، عضویت در شبکه‌های اجتماعی، الگوی خرید و نحوه تحقیق درباره‌ی انتخاب محصولات، تمایل به خرید محصولات ارزان قیمت و یا لوکس، میزان تمایل به خرید آنلاین یا حضوری، خدمات پس از فروش مورد انتظار، برند مورد علاقه و … از جمله اطلاعاتی هستند که با شناخت پرسونای مخاطب به‌دست می‌آیند.

2) یافتن موضوعات کلی در حوزه‌ی کسب و کار

پس از اینکه دانستید می‌خواهید چه افرادی را هدف قرار دهید، باید موضوعات کلی را با توجه به حوزه‌ی فعالیت کسب و کار، خدمات و محصولات خود و آن‌چه تصور می‌کنید مخاطبان در پی آن هستند، طراحی کنید.

3) یافتن کلمات کلیدی متناسب با موضوعات

در این مرحله، با توجه به موضوعات، کلمات کلیدی را که می‌خواهید مخاطبان با جست و جوی آن‌ها وب‌سایت شما را در نتایج جست و جو بیابند، پیدا کنید. این کلمات کلیدی معمولاً کوتاه و کلی‌تر هستند و شامل جزئیات نمی‌شوند.

4) بسط دادن کلمات کلیدی

کلمات کلیدی کوتاه ممکن است میزان جست و جو بالایی داشته باشند اما تحقیقات نشان داده که نرخ تبدیل مخاطبان در جست و جوی کلمات کلیدی طولانی (Long Tails) بسیار بالاتر است. برای مثال، زمانی که یک کاربر درباره موضوعات کلی جست و جو می‌کند و قصد وب‌گردی دارد، از عبارات کامل و دارای جزییات استفاده نمی‌کند، اما زمانی‌که قصد خرید دارد، مشخصات کالای دلخواه خود را به شکل یک عبارت کامل وارد می‌کند. این قاعده برای به کار بردن کلمات مفرد و جمع نیز صدق می‌کند. کلمات با فرم جمع بیش‌تر برای یافتن اطلاعات کلی تایپ می‎‌شوند. برای بسط دادن کلمات کلیدی و دسته‌بندی آن‌ها می‌توانید برای آن‌ها پیش‌وند و پس‌وند تولید کنید. هم‌چنین می‌توانید از ویژگی Auto Complete و پیشنهادات کلمات مرتبط گوگل استفاده کنید تا بدانید کدام عبارات بیش‌تر توسط افراد جست و جو شده و به ایده‌های جدیدی دست پیدا کنید.

5) بررسی رقبا و یافتن گپ‌های بازار

حال وقت آن رسیده است که فعالیت رقبای خود را بررسی کنید. باید دریابید در کدام موضوعات محتوا تولید کرده‌اند و از چه کلمات یا عبارات کلیدی استفاده کرده‌اند. در صورت داشتن اشتراک با رقبا، باید سعی کنید در آن کلمات کلیدی وضعیت خود را بهبود دهید. در ادامه‌ درمی‌یابید در کدام موضوعات رقبای بسیار کمی دارید و یا اصلاً به آن پرداخته نشده است. تولید کلمات کلیدی در این موضوعات فرصت بسیار مناسبی برای شما ایجاد می‌کند تا محتوای خود را به راحتی در معرض دید کاربران قرار دهید.

6) ارزیابی و اولویت دهی

اولین گام در ارزیابی کلمات کلیدی، بررسی میزان نتایج جستجو (Search Volume) برای هر کلمه کلیدی است. پس از آن باید جایگاه وب‌سایت خود را بر اساس آن کلمات در نتایج جست و جو بیاید. همچنین برای انتخاب میان کلمات مشابه می‌توانید روند جست و جوی آن‌ها را در طول بازه‌های زمانی مشخص و در موقعیت‌های جغرافیایی مختلف را به کمک Google Trends مقایسه کنید. سپس 

قدرت دامنه را برای وب‌سایت‌های رقیب که با آن کلمات کلیدی در نتایج اولیه‌ی جست و جو ظاهر می‌شوند، از طریق ابزارهای مرتبط به‌دست آورید. سپس به کلمات کلیدی از نظر سختی امتیاز دهید و آنها را به ترتیب اولویت طبقه‌بندی کنید.

7) به کارگیری کلمات کلیدی

اکنون نوبت به آن رسیده است که به ترتیب اهمیت، عناوین بلاگ را اولویت‌بندی کرده و کلمات کلیدی را در محتوای مقالات (شامل 

عنوان اصلی مقالات، زیر عنوان‌ها، زیرنویس عکس‌ها) و در معماری وب‌سایت (عناوین منو‌ها، توضیحات متا، متن لینک‌ها، فوترها، 

دکمه‌های فراخوان یا CTA و …) به کار ببرید.

8) اندازه‌گیری نتیجه و میزان تحقق اهداف

برای اندازه‌گیری رتبه وب‌سایت خود می‌توانید به طور مستمر جایگاه وب‌سایت را در نتایج جست و جو بر اساس کلمات کلیدی مشاهده کنید. به کمک ابزارهایی مانند Google Trends و Google Analytics می‌توانید همواره روند سرچ کلمات کلیدی، میزان جست و جو و نرخ بازدید از وب‌سایت بر اساس هر کلمه را بیابید. نکته مهم این است که رتبه‌بندی را به عنوان معیار اصلی تحقق اهداف خود در نظر نگیرید، بلکه روی کلماتی تمرکز کنید که سبب افزایش نرخ تبدیل و در نهایت سودآوری کسب و کار شما می‌شوند.

تحقیق و جست و جوی کلمات کلیدی (Keyword Research)  و در نهایت به‌کارگیری آن‌ها در وب‌سایت، یک فرآیند طولانی مدت اما دارای بازدهی بالاست. علاوه بر تاثیر آن در SEO، سبب ایجاد 

تجربه کاربری بهتر و رضایت مخاطبان می‌شود، در نتیجه نرخ تبدیل بالا رفته و در نهایت به 

افزایش نرخ بازگشت سرمایه  (ROI)منجر می‌شود.  

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان با ارائه خدمات 

بهینه‌سازی موتورهای جست و جو و 

تولید محتوای متنی و تصویری کسب و کار شما را در پیمودن مسیر بازاریابی محتوای دیجیتال همراهی می‌کند.

منبع

: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


اگر برای ایجاد 

آگاهی نسبت به برندتان از تبلیغات آنلاین استفاده می‌کنید، احتمالا ترکیب اسمی Programmatic Advertising به گوش‌تان خورده است. در این بلاگ قصد داریم، بیشتر در مورد بازاریابی برنامه‌ای و فواید استفاده از آن بدانیم.

Programmatic Advertising که با عنوان خرید تبلیغات برنامه‌ای Programmatic Ad Buying هم شناخته می‌شود، یکی از جدید‌ترین روش‌های بازاریابی در 

دیجیتال مارکتینگ است. در مدل‌های سنتی نیاز به گذار از مراحل مختلفی است. مراحلی مثل: درخواست ارائه پیشنهاد، برگزاری مناقصه، مذاکره و … . در حالی که امروزه استفاده از الگوریتم‌ها و اتوماسیون‌سازی این فرآیند، کار را ساده‌تر کرده است. اتوماسیون این روش دقیقا مشخص می‌کند که چه تبلیغی در چه جایگاهی و برای چه مخاطبی مناسب است. در این روش جدید، عبور از مراحل متعدد را نادیده می‌گیریم و به صورت اتوماتیک، فضاهایی را که فکر می‌کنیم برای تبلیغات‌مان مناسب است خریداری می‌کنیم. در واقع این پروسه شامل پر کردن شکاف میان انتشاردهنده و تبلیغ‌کننده است که در نهایت منجر به Programmatic Advertising می‌شود. کاربرد این روش بیشتر در فضای دیجیتال است اما در رسانه‌های سنتی‌تر نیز می‌توان از آن استفاده کرد.

چگونگی استفاده از Programmatic Advertising

تکنولوژی مورد استفاده در Programmatic Advertising روش، RTB) Real Time Bidding) است؛ برای درک بهتر، می‌توانیم از عنوان ” مزایده آنی” برای آن استفاده کنیم. در این روش از یک مکانیسم پیشنهاد قیمت استفاده می‌شود و پروسه‌های خرید و فروش جایگاه تبلیغات به صورت اتوماتیک پیش می‌رود. این پروسه شامل خرید، جاگذاری جایگاه و بهینه‌سازی تبلیغات است. در RTB برای دستیابی به نتیجه موردنظر باید به جایگاه‌هایی که با کسب‌وکار ما مرتبط هستند، دقت بیشتری نشان بدهیم.

عوامل متفاوتی در خرید Programmatic Advertising ایفای نقش می‌کنند که عبارتند از: Demand Side Platform و Supply Side Platform.

Demand Side Platform یا DSP پلتفرمی است که به واسطه اطلاعاتی که از تبلیغ‌دهنده دریافت کرده است، تصمیم می‌گیرد که چه تبلیغی را انتخاب کند. DSP با توجه به آنالیز اطلاعات و داده‌های به دست آمده از رفتار مصرف‌کننده، به تبلیغ‌دهنده‌ها کمک می‌کند تا به بهترین نتیجه دست پیدا کنند. در RTB این امکان وجود دارد تا تبلیغ‌دهنده در هر لحظه مبلغی را برای نمایش تبلیغات‌اش تعیین کند.

Supply Side Platform یا SSP بر اساس قیمت جایگاه‌های تعیین شده توسط انتشاردهنده‌ها، تصمیم می‌گیرد که چه جایگاهی برای انتشار چه تبلیغی مناسب است. SSP تمامی پیشنهادها را از سمت DSP دریافت می‌کند و تبلیغاتی متناسب با رفتار کاربران و رسانه‌ها را انتخاب می‌کند. معمولا این انتخاب بر اساس تبلیغاتی صورت می‌گیرد که قیمت مناسب‌تری را پیشنهاد داده باشند.

مزایای استفاده از Programmatic Advertising

مهم‌ترین مزیت استفاده از Programmatic Advertising یا بازاریابی عملکردی تسلطی است که روی صرف بودجه‌ داریم. به‌علاوه می‌توانیم راندمان‌مان را با کم‌ترین هزینه‌ها افزایش بدهیم. از دیگر مزایای اصلی این روش، امکان برنامه‌ریزی دقیق‌تر، هدف‌گذاری، بهبود و ارتقای کیفیت تبلیغات‌ است. این نوع روش به نسبت دیگر روش‌ها اثرگذاری بالاتری دارد و به ما در انتشار و اجرای تبلیغات در جایگاه مناسب دید دقیق‌تری می‌دهد؛ برای مثال انتشار تبلیغات در فضای وب‌سایت‌هایی که با محتوا و وب‌سایت ما مرتبط هستند، از مواردی است که کمک می‌کند در جایگاه مناسب و برای مخاطب مناسب، تبلیغات را به نمایش بگذاریم. علاوه‌بر این کیفیت کمپین‌ها و تبلیغات در حال اجرا و هم‎چنین هزینه‌های صرف شده را مانیتور می‌کند و کیفیت آن‌ها را ارتقا می‌دهد. در این مدل همه کارها به صورت اتوماتیک انجام می‌شود که علاوه بر کاهش و صرفه‌جویی در هزینه‌ها، روی 

نرخ بازگشت سرمایه یا RoI نیز تاثیر مثبت دارد. از دیگر مزایای این روش برای تبلیغ کنندگان که پیش‌تر نیز به آن اشاره کردیم، امکان بخش‌بندی موثرتر مخاطبان است. همچنین زمان نمایش‌ هر تبلیغ در هر ساعت از شبانه روز دست خودمان است.

ی‌ها و تقلب‌های موجود در فضای دیجیتال، از دیگر چالش‌هایی است که خوشبختانه، Programmatic Advertising به‌وسیله تجزیه و تحلیل داده‌ها توانسته تا حد زیادی این مشکل را برطرف کند. نکته آخر که البته اهمیت زیادی هم دارد، تهیه یک لیست از سایت‌هایی است که با فضای کسب‌وکارمان همخوانی داشته باشند. نیاز است که فهرست‌ را مرتبا به روز کنیم و سایت‌هایی که برای تبلیغات ما مناسب نیستند را از لیست‌ حذف کنیم؛ هرچند که تهیه این لیست نیازمند صرف زمان و هزینه‌ بیشتر است اما به نوعی دسترسی به مخاطب مناسب را تضمین می‌کند.

Programmatic Advertising یکی از روش‌هایی است که به زودی همه‌گیر می‌شود و برای ما نیز راهی جز استفاده از آن نمی‌ماند. برای گذر از چالش‌های موجود، 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان، شما را یاری می‌دهد تا با توجه به این روش، مخاطبان مناسب را به سمت 

قیف‌فروش کسب‌وکارتان هدایت کنید.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


استراتژی اقیانوس آبی، یک رویکرد استراتژیک در بازاریابی و ترکیبی از استراتژی‌های تمایز و کاهش هزینه است. اقیانوس آبی یک اصطلاح جدید، اما دارای موجودیت و مفهوم قدیمی است. بسیاری از کسب و کارهایی که امروزه وجود دارند، در سال‌های گذشته ناشناخته بوده‌اند. راه موفقیت کسب وکارها در دنیای پر رقابت امروز از منظر استراتژی اقیانوس آبی این است که با خلاقیت و پیش‌بینی نیازهای آتی بازار، در محصولات و خدمات خود و یا شیوه ارائه آن‌ها تغییری عمده ایجاد کرده و کسب و کاری را آغاز کنید که پیش از شما هیچ تقاضایی برای آن وجود نداشته است.
نوآوری در خلق ارزش، شیوه نوین تفکر در حوزه‌ی تدوین و اجرای استراتژی است که به شکل‌گیری اقیانوس‌آبی و کناره‌گیری از رقابت می‌انجامد. استراتژی اقیانوس آبی، کسب و کارها را به تغییر روند فکری‌شان نسبت به بازار دعوت می‌کند. به این معنی که به جای ورود به بازار پر رقیب کنونی و تلاش برای گرفتن سهم بازار بیش‌تر از رقبا، به فکر ورود به صنعتی کاملاً جدید و یا خلق محصول یا خدمت خلاق و منحصربه‌فرد باشند، تا به فعالیت‌های خود در یک فضای بی‌رقیب ادامه دهند. به عبارتی دیگر، در اقیانوس آبی رقابت بی‌معناست. کسب و کارها با تاکید و تمرکز بر ایجاد ارزش برای کسب و کار و مشتریان و خلاقیت در ارائه محصولات یا خدمات، بدون نیاز به قواعد از پیش تعیین‌شده، بازاری جدید با نیازهایی جدید ایجاد می‌کنند. در اقیانوس آبی، عملکرد رقبا را تجزیه و تحلیل می‌کنیم، اما این به معنای تقلید یا الگوبرداری از آن‌ها نیست.
در مقابل استعاره‌ی اقیانوس آبی، اقیانوس قرمز قرار دارد. اقیانوس قرمز در واقع استعاره از فضای رقابتی موجود است که کسب و کارهای بسیاری برای گرفتن سهم خود از بازار، مشغول رقابت سنگین با رقبا و جنگ و خونریزی هستند. در اقیانوس قرمز مرزهای مشخص، بخش‌بندی بازار و قوانین رقابتی مشخص وجود دارد. هرچه رقبای بیش‌تری در این فضا وجود داشته باشند، حمله‌ها بیش‌تر بوده و فرصت‌های رشد و سودآوری کاهش می‌یابند. کسب و کارها در اقیانوس قرمز در صدد کاهش هزینه‌ها جهت دستیابی به سود بیش‌تر هستند. این کسب و کارها، بر یک رویکرد متداول و مرسوم در رقابت متمرکز شده‌اند تا با یک قاعده‌ی مشخص، رقبا را از میدان به در کنند و یا از آن‌ها سبقت گیرند.
اقیانوس آبی، فضایی مختص صنایع جدیدی است که پتانسیل آن‌ها در بازار وجود داشته و مشتریانی بالقوه دارند که دیگر مایل به استفاده از محصولات یا خدمات موجود در اقیانوس قرمز نیستند. این صنایع جدید، در فضایی بی‌رقیب، بدون محدودیت فعالیت خواهند کرد و در واقع در آن صنعت پیشرو خواهند بود. حتی اگر کسب و کارهای دیگری پس از آن‌ها وارد آن عرصه شوند، در صورت فعالیت هوشمندانه و خلاقانه، فاصله تازه واردان با کسب و کار پیش‌رو آن قدری هست که درگیری ایجاد نشده و اقیانوس قرمز نگردد. قواعد بازی و مسیر حرکت در استراتژی اقیانوس آبی، بر اساس چارچوب‌های عینی و عملی و عقاید و نظرات صاحبان صنایع، گام به گام پیش رفته و بازبینی می‌شود. در اقیانوس آبی، سیستم کلی فعالیت سازمان را همزمان با استراتژی تمایز و کاهش هزینه هم‌سو می‌سازند، در حالی‌که در اقیانوس قرمز، استراتژی تمایز یا کاهش هزینه به‌کار گرفته می‌شود.

نگاهی نو به استراتژی سازمان برای ورود به اقیانوس آبی

جهت بازسازی استراتژی سازمان یا کسب و کار خود و ورود به اقیانوس آبی، لازم است اقدامات زیر را انجام دهید:

  1. تمرکز استراتژیک خود را از سمت رقبا و محدودیت‌های بازار، به آلترناتیوها و پتانسیل‌های موجود در صنعت تغییر دهید. به عبارتی دیگر، فرضیات و مرزبندی‌های قبلی را فراموش کنید.
  2. تمرکز و توجه خود را از مشتریان فعلی به مشتریان بالقوه‌ی آتی معطوف کنید.
  3. در این مرحله با داشتن نگاهی کلی به صنعت، دید مناسبی جهت بازتعریف چالش‌ها و مسائل موجود در آن خواهید داشت. سپس می‌توانید عناصر ارزش‌آفرین برای سازمان و مشتری را حول مرزهای جدید صنعت بازسازی کنید.
  4. با توجه به فاکتورهای موجود در صنعت، باید برای حذف، کاهش یا افزایش آن‌ها و همچنین ایجاد فاکتورهای جدید، برنامه‌ریزی کنید.
  5. همواره باید برای این‌گونه سوالات پاسخ مناسبی داشته باشید:
    • o نقطه تمایز و ارزش شما برای مشتری کدام است؟
    • o تا چه حد قیمت‌گذاری و سود آوری‌تان منطقی است؟
    • o موانع و چالش‌های کنونی و آتی کدام‌اند و چه راه حل‌هایی برای آن پیشنهاد می‌کنید؟
  6. موانع درون سازمانی را با فرهنگ‌سازی و آموزش از بین برده و استراتژی اقیانوس آبی را پیاده‌سازی نمایید.

فراموش نکنید یک استراتژی موفق، علاوه بر ایجاد ارزش برای سازمان و مشتری، در کارمندان نیز ایجاد انگیزه خواهد کرد. تیم حرفه‌ای شرکت تبلیغاتی مات، با پیاده‌سازی استراتژی‌های نوین بازاریابی، کسب و کار شما را برای ورود به اقیانوس آبی همراهی می‌کند.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ مات


امروزه با توجه به تغییرات سریع صنعت، بازار و نیازهای مشتریان، سازمان‌ها ناگزیرند جهت بقا یا رشد، به سمت چابک شدن حرکت کنند. یک سازمان چابک ویژگی‌هایی دارد که موجب می‌شود با انعطاف بسیار زیاد به تغییرات موجود به سرعت پاسخ دهد و همواره در صنعت خود پیشرو باشد. این ویژگی‌ها در کل بخش‌های سازمان چابک وجود دارند و در 5 دسته قرار می‌گیرند:

  • استراتژی: وجود هدف، دیدگاه یکپارچه در تمامی بخش‌های سازمان
  • ساختار: داشتن شبکه‌های تیمی قدرتمند و منعطف به جای ساختار بروکراتیک و سلسله مراتبی، داشتن رهبر به جای مدیر
  • فرآیند: تصمیم‌گیری سریع و عملکرد محور بودن فرآیندها، تقسیم زمان فعالیت‌ها به مقاطع کوچک‌تر
  • منابع انسانی: تمرکز بر پویایی، حفظ انگیزه، توسعه فردی، احساسات افراد و بهبود روابط درون سازمانی
  • تکنولوژی: حرکت به سمت دنیای دیجیتال و استفاده از به‌روز‌ترین تکنولوژی‌ها

 بازاریابی چابک یا Agile Marketing

کلمه‌ی چابک یا Agile Marketing، نوع خاصی از برنامه‌ریزی و اجرا را برای بخش‌های مختلف سازمان با خود به ارمغان می‌آورد. در سازمان‌های چابک، به جای در نظر گرفتن یک زمان مشخص برای شروع و پایان کمپین‌های بازاریابی و فازبندی آن‌ها، کل پروژه به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم بندی می‌شود. سپس اولویت فعالیت‌ها با توجه به نیاز بازار و 

پرسونای مخاطبان، تعریف و به‌روز رسانی شده و توسط تیم‌های مشخص انجام می‌شوند. لازمه‌ی این کار، انجام 

تحقیقات بازار و 

تحلیل SWOT به صورت مستمر است. این تیم‌ها متشکل از افراد با تخصص‌های مختلف هستند که با هم‌فکری در کنار هم کار می‌کنند. هر عضو از تیم یک وظیفه‌ی مشخص دارد که در یک مدت زمان کوتاه و معین انجام می‌شود. سپس در پایان این مدت زمان کوتاه، دستاوردهای اعضا طی جلسات اعلام و بررسی می‌شود. هر تیم توسط یک منتور رهبری می‌شود که پل ارتباطی میان اعضای تیم و حامی مالی محصول است. هماهنگی‌ها، پیش‌بینی چالش‌ها و برنامه‌ریزی برای اعمال تغییرات، تحت نظر منتور و با همکاری تمام اعضای گروه انجام خواهد شد.

سازمان چابک قادر است فعالیت‌های بازارایابی خود را مطابق با تغییرات روز و نیازهای جدید بازار و صنعت به سرعت تغییر دهد تا پیشرو بماند و شاهد کاهش در سهم بازار خود نباشد. به علاوه، نبود ساختار بروکراتیک و سلسله مراتب سازمانی به شیوه‌ی مرسوم و وجود رهبر به جای مدیر، سبب شده تا اطلاعات به روش چابک مدیریت شده و به سرعت وارد چرخه‌ی عملیات گردد. همچنین در صورت بروز هر گونه مغایرت یا مشکل در فرآیند اجرا، امکان اصلاح سریع، بدون نیاز به اعمال تغییرات اساسی از ابتدای عملیات وجود دارد. از این رو، تطابق با نیاز مشتری و در نتیجه مشتری مداری و خلق ارزش در سازمان‌های چابک به سادگی امکان‌پذیر است.

مزایای بازاریابی چابک

از جمله مهم‌ترین و اولین دستاوردهای بازاریابی چابک، صرفه‌جویی در زمان و در پی آن هزینه است. از دیگر مزایای بازاریابی چابک می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • مشتری مداری: در بازاریابی چابک، نیاز وعلایق مخاطبان دائماً بررسی شده و مطابق با آن، تغییراتی در ارائه محصول یا خدمت اعمال می‌شود. این اطلاعات شفاف از تعامل با مشتری حاصل می‌شوند. به همین سبب، رضایت مشتری افزایش یافته و پتانسیل بالایی جهت تبدیل شدن به 

    مشتری وفادار خواهد داشت.

  • انعطاف پذیری: به علت ماهیت فرآیندهای چابک و انعطاف پذیری آن‌ها، حذف یا تغییر یک بخش از فرآیند، در صورتی که به کل فرآیند خدشه‌ای وارد نکند، امکان پذیر است.
  • شفافیت: اگر اطلاعات عملیات کلیدی بازاریابی به صورت شفاف در اختیار همه‌ی اعضاء سازمان قرار گیرد، می‌توان از دیدگاه‌ها و کمک آن‌ها برای ایجاد تغییرات مثبت استفاده نمود. هم‌چنین در راستای این تعاملات، حس همدلی و اعتماد بیش‌تری نیز میان افراد سازمان شکل می‌گیرد.
  • قابلیت پیش‌بینی روندهای آتی: با توجه به اینکه در تیم‌های بازاریابی چابک، گزارشات در مقاطع زمانی کوتاه مدت ارائه می‌شوند، بروز هر گونه تغییر در روند فعالیت، از ابتدا ردیابی شده و تیم را دچار شوک نخواهد کرد. به علاوه، اگر هر کدام از اعضای تیم از دیگران عقب بماند یا وظیفه خود را به درستی انجام ندهد، به سرعت قابل تشخیص و جبران است.
  • اولویت بندی فعالیت‌ها: با توجه به اینکه در بازاریابی چابک، اهداف، وظایف و اطلاعات به صورت جزء به جزء تفکیک و تعریف می‌شود، ضروری است انجام آن‌ها بر مبنای اولویت باشد، نه یک نظم خاص از پیش تعیین شده.
  • رشد: به علت انعطاف بیش‌تر و قابلیت تطبیق سریع با نیازهای بازار، یک تیم بازاریابی چابک با سرعت بیش‌تری نسبت به دیگر رقبا می‌تواند خود را با محیط تطبیق داده و رشد کند.

در دنیای بازاریابی امروز، تدوین و پیاده‌سازی استراتژی‌های 

دیجیتال مارکتینگ برای حرکت سازمان‌ها به سمت بازاریابی چابک، امری ضروری است. 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان کسب و کار شما را به سمت اجرای بازاریابی چابک هدایت می‌کند.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


امکان دارد بارها دو مفهوم بازاریابی محتوا و کپی‌رایتینگ را به اشتباه به جای یکدیگر به کار برده باشیم و یا در حالت بهتر، شاید به این سوال برخورده باشیم که چه تفاوتی بین بازاریابی محتوا و کپی‌رایتینگ وجود دارد. در این بلاگ قصد داریم هر مفهوم را به صورت جداگانه تعریف کنیم.

بازاریابی محتوا

بازاریابی محتوا همانطور که از اسمش پیدا است، به معنای تولید محتوایی است که به خوبی بتواند بازاریابی کند و مشتریان بالقوه را را به سمت کسب‌وکار ما و 

قیف فروشهدایت کند و آن‌‌ها را تبدیل به 

مشتریان وفادار کند؛ همان هدفی که پیشتر در بلاگ 

مزایای بازاریابی درون‌گرا یا Inbound Marketing به آن پرداختیم. نکته اصلی در 

تولید محتوا، برخلاف کپی رایتینگ که در ادامه به آن می‌پردازیم، صرفا ایجاد 

آگاهی از برند و ارائه ارزش است و اصراری به تشویق افراد برای اقدام به کاری ندارد . این محتوای رایگان می‌تواند در سایت‌ها یا بلاگ‌ها و در قالب پادکست و ویدیو منتشر شود و یا و یا حتی به صورت ایمیل در اختیار مخاطب قرار بگیرد. بازاریابی محتوا یکی از کاربردی‌ترین استراتژی‌ها برای افزایش و تقویت ترافیک وب‌سایت است.

علاوه بر این به کمک محتوا می‌توانیم برای مخاطب 

قصه ‌کسب‌‌وکارمان را شرح بدهیم و از ارزش محصول یا خدمتی که ارائه می‌دهیم، صحبت کنیم. محتوا می‌تواند فراتر از معرفی ویژگی‌های محصول ما باشد و در مورد لذتی صحبت کند که مشتری می‌تواند موقع استفاده از محصولات ما و برطرف شدن نیازهاش ببرد. البته بد نیست از چالش‌ها و مشکلاتی که ممکن است پیش‌روی مخاطب قرار بگیرد صحبت کنیم تا بتوانیم میان او و خودمان اعتماد ایجاد کنیم.

کپی رایتینگ

در گذشته عمده فعالیت کپی رایتینگ، ایجاد علاقه در مخاطب، نسبت به یک برند بوده است که در رسانه‌های جمعی مثل تلویزیون و رادیو خلاصه می‌شده اما امروزه با تغییر رسانه‌ها، کپی رایترها علاوه بر این‌ موارد، تلاش می‌کنند تا  برای وب‌سایت‌ها، صفحه‌های فرود، کمپین‌های ایمیلی و … محتوا تولید کنند. هدف اصلی کپی رایتینگ، افزایش میزان اثرگذاری تبلیغات و تلاش به هدایت و ترغیب مشتری به سمت یک اقدام عملی است. این اقدام ممکن است یک خرید باشد یا تماس برای کسب اطلاعات بیشتر. در نظر داشته باشید که کپی رایتینگ یک گزینه زمان‌بر است.

سئو، طراحی وب و بهینه‌سازی نرخ‌های تبدیل از مواردی است که بهتر است یک کپی رایتر روی آن‌ها تسلط داشته باشد. در ادامه به توانایی‌های که یک کپی رایتر به آن‌ها نیازمند است می‌پردازیم.

دستور زبان‌ قوی!

یک کپی رایتر برای نوشتن نیاز به ادبیات قوی دارد تا بتواند پیام اصلی مطالب را به مخاطب برساند. تسلط به قواعد و اصول نگارشی یکی از بدیهی‌ترین توانایی‌هایی است که کپی رایتر به آن نیاز دارد. محتوایی که تولید می‌کنیم باید ساده، واضح و برای مخاطب قابل فهم باشد.

انتخاب عناوین جذاب

طبق تحقیقات انجام شده معمولا افراد اول به عناوین بلاگ توجه می‌کنند تا متن آن؛ در نتیجه 

انتخاب عناوین باید به نحوی باشد که مخاطب را به خود جذب کند و او را به خواندن کل موضوع ترغیب کند.

آگاهی از تجربه مخاطب

کپی رایترها نیاز دارند از تجربه مخاطب آگاه باشند. تجربه مخاطب به مشغولیت کاربر با محتوا و سایت ما مرتبط است. اگر مطلب ارائه شده، برای او جذاب باشد، مطمئنا زمان بیشتری را در سایت یا بلاگ ما صرف خواهد کرد؛ در نتیجه نیاز داریم بدانیم چه موضوعاتی برای مخاطب جذاب‌تر است و طرح چه عناوینی به نیازهای پنهان او پاسخ می‌دهد. تجربه مثبت مخاطب از فاکتورهای متعددی تاثیر می‌پذیرد. مواردی مثل طراحی وب‌سایت، موضوعات مطرح شده، 

طراحی CTA ها، زبان بیان محتوا و … .

تخصص، تجربه و آگاهی

استخدام یک کپی رایتر فریلنسر برای تولید محتوا در هر زمینه‌ای اصولا توصیه نمی‌شود؛ چرا که لازمه تولید یک محتوای مفید، ارزشمند و تخصصی، یک کپی رایتر متخصص و با تجربه در آن زمینه است. علاوه بر این یک کپی‌رایتر باید نسبت به صنعتی که در آن به تولید محتوا می‌پردازد، آگاه باشد، وضعیت بازار را مدنظر داشته باشد و رقبا را به خوبی بشناسد.

در نگاه اول تولید محتوا آنقدرها مهم به نظر نمی‌رسد اما باید در نظر داشته باشیم که این موضوع در هدف اصلی بازاریابی محتوا و کپی رایتینگ که تعامل با مشتری است بسیار اهمیت دارد. توجه به تولید محتوا، یکی از موارد اصلی در هر کسب‌وکاری است که روی 

لینک‌ بیلدینگ و 

بهینه‌سازی موتورهای جستجو و تجربه 

نرخ بازگشت (ROI)مثبت دارد.

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان به کمک تیم 

تولید محتوای متنی و تصویری، می‌تواند شما را در جذب مخاطب و افزایش آگاهی او نسبت به برندتان، یاری کند.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


همان گونه که در 

بخش اول مقاله‌ی آشنایی با روش‌های داستان‌سرایی در بازاریابی محتوا بیان کردیم، استفاده از تکنیک داستان سرایی یا Story telling در 

بازاریابی محتوامی‌تواند برای مخاطبان جذاب بوده و به آنان جهت تعامل با برند شما انگیزه بخشد.

در این مقاله به ادامه‌ی تکنیک‌های رایج در داستان سرایی و کپی رایتینگ اشاره خواهیم کرد.

Features, Advantage, Benefits) FAB .1)

روش Features, Advantage, Benefits) FAB)  در تولید محتواهای محصول محور به‌کار می‌رود. در این روش، صاحبان کسب و کار به جای تمرکز صرف بر ویژگی‌های محصولات، از مزایا و ارزش محصولات خود می‌گویند.

  • Features : در ابتدا ویژگی‌های محصول و حقایقی درباره آن بیان می‌شود.
  • Advantages : در این مرحله از مزیت‌های این ویژگی‌ها صحبت خواهد شد.
  • Benefits : در نهایت، ارزش‌های استفاده از محصول برای مخاطب شرح داده می‌شود.

2. هرم Freytag : ساختار 5 گانه (Five-Act Structure)

ساختار این روش از داستان نویسی با الهام از نویسندگان قرن 19 ام ایجاد شده و شامل بخش‌های زیر است:

  • Exposition : در قسمت ابتدایی داستان، شخصیت‌ها و ساختار کلی ماجرا معرفی می‌شوند.
  • Rising Action : در این بخش، اتفاقات اصلی داستان به وقوع می‌پیوندد.
  • Climax : این قسمت، هیجان انگیزترین بخش و نقطه اوج داستان است که سرنوشت قهرمان داستان را تعیین می‌کند.
  • Falling Action : در این قسمت تضادهایی میان شخصیت‌های داستان رخ می‌دهد و برد و باخت مطرح می‌شود.
  • Dénouement : در پایان، نتیجه نمایش مشخص شده و برنده یا بازنده تعیین می‌گردد.

3. دایره طلایی Simon Sinek

ابداع کننده‌ی این مدل، Simon Sinek، معتقد است افراد بر اساس میزانی که به چراهایشان پاسخ می‌دهید، از محصولات شما استفاده می‌کنند و از نظر آنان، آنچه انجام می‌دهید نشان دهنده‌ی باورهای شماست.
کمپانی‌های بزرگی همچون اپل، از روش دایره طلایی جهت الهام بخشیدن به افراد و تحت تاثیر قرار دادن آن‌ها استفاده می‌کنند.

  • Why : چرا این شرکت تاسیس شده است؟ (فلسفه وجودی کسب و کار) در این مرحله، به چراها پاسخ داده می‌شود. چرا این سازمان وجود دارد؟ سازمان چه انگیزه‌ای در کارکنان خود ایجاد می‌کند؟ چرا افراد باید به این شرکت اهمیت بدهند؟
  • How : فرآیند تولید یا خدمات آن‌ها چگونه است؟ در این مرحله، نقاط تمایز سازمان با رقبا و مزیت‌های رقابتی آن مطرح می‌شود.
  • What : این شرکت دقیقاً چه خدمات یا محصولاتی ارائه می‌کند؟ این سازمان در کدام بخش از صنعت فعالیت می‌کند؟ چه محصولات و خدماتی ارائه می‌کند؟ عملکرد آن چگونه است؟

4. فرمول جادویی Dale Carnegie

دیل کارنگی، نویسنده‌ی مشهور، معتقد است یک مدل سه‌مرحله‌ای برای جلب اعتماد، حذف استرس و نگرانی و به عمل واداشتن مخاطبان وجود دارد.

  • Incident در این مرحله، یک حادثه یا واقعه که مرتبط با موضوع داستان برای خودتان رخ داده، شرح دهید. این کار باعث می‌شوند مخاطبان احساس نزدیک‌تری نسبت به داستان داشته‌باشند و تمایل به مشارکت بالاتری خواهند داشت.
  • Actionدر مرحله دوم، پیش از آن‌که از مخاطبان بخواهید عمل خاصی انجام دهند، به طور شفاف آن عمل را شرح دهید.
  • Benefitدر نهایت، مزایای انجام آن عمل را بیان کنید.

5. مدل Star Chain Hook

از این مدل سه‌مرحله‌ای، در نوشتن متن‌های تبلیغاتی استفاده می‌شود. هر داستانی، به یک ستاره نیاز دارد تا توجه مخاطب را به خود جلب کند. سپس به کمک داستان‌های زنجیروار وجذاب، مخاطب را به سمت هدفی خاص مانند فروش محصولات سوق داده و در نهایت مانند یک شکارچی، از قلاب خود استفاده کرده و در لحظه‌ی مناسب مخاطب را به دام اندازد.

  • Star : ابتدا توجه مخاطب را با یک مقدمه‌ی بسیار جذاب به خود جلب می‌کنیم.
  • Chain : در این مرحله، با مطرح کردن حقایق، دلایل و مزایایی درباره‌ی موضوع، نیازهایی را در مخاطب ایجاد می‌کنیم.
  • Hook : در نهایت، آنان را با طراحی بهینه‌ی CTA، به انجام عمل مورد نظر خود دعوت می‌کنیم.

6. روش Colin Theriot

در این مدل، از 5 مرحله به عنوان مراحل اصلی در نوشتن متن‌های اثرگذار یاد شده است.

  • Verify : در مورد موضوعی صحبت کنید که دغدغه‌ی مخاطبان است و یا به گوش آنان آشناست.
  • Validate : از احساسات و عکس‌العمل‌های آنان نسبت به موضوع آگاه شده و آنان را تایید کنید.
  • Vantage : در این مرحله، نوبت به آن رسیده که اطلاعات مورد نظر خود را به مخاطبان ارائه دهید.
  • Values : به ارزش‌های مشترک میان خود و مخاطبان اشاره کنید.
  • Villains : به رقبای خود در این مسیر اشاره کنید.

7. داستان‌سرایی غیر خطی

در این سبک از نگارش، از هیچ الگوی از پیش تعیین شده یا نظم خاصی پیروی نمی‌شود. از مثال‌های زیر می‌توان به عنوان روش‌های غیر خطی یاد کرد:

  • داستان‌هایی که در قالب یک داستان دیگر شرح داده می‌شوند.
  • قصه‌هایی که برگشت به عقب زیادی دارند.
  • داستان‌های علمی-تخیلی
  • داستان‌هایی که پلات لاین‌های موازی دارند.

هنر شما به عنوان تولید کننده‌ی محتوا این است که اطلاعاتی با کیفیت را در قالب یک داستان، هم‌راستا با 

مأموریت برند، در کمال صداقت و با رعایت اصول داستان‌سرایی در اختیار مخاطبان قرار دهید و توجه و اعتماد آنان را جلب کنید.

اکنون که با روش‌های داستان‌سرایی آشنا شدید، با توجه به نوع کسب و کار و 

هویت برند خود، مناسب‌ترین روش را برای نوشتن 

داستان برند خود انتخاب کنید. تیم حرفه‌ای

تولید محتوای 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان، شما را در پیاده‌سازی بازاریابی محتوا با استفاده از داستان‎‌سرایی یاری می‌کند.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


با توجه به گستره‌ی مخاطبان و تفاوت‌ در 

پرسونای مشتریان بالقوه، غالبا‌ً استفاده از یک فرمول واحد در کپی رایتینگ و تولید محتوا، به ایجاد 

لید یا مشتریان راغب زیادی منجر نخواهد شد. یکی از اهداف تولید کنندگان محتوا و کپی‌رایترها، جذب و متقاعد کردن مخاطب برای انجام عملی خاص مانند کلیک کردن و یا بازنشر محتواست. یک محتوای جذاب، پتانسیل بسیاری برای 

وایرال شدن دارد. تکنیک داستان سرایی یا Story telling در 

بازاریابی محتوا می‌تواند نقش بسزایی در جذب مخاطب و انگیزه بخشیدن به وی جهت تعامل با شما و برندتان داشته باشد. داستان‌ها در مقابل آمار و ارقام، عموماً بسیار بیش‌تر در ذهن مردم باقی می‌مانند و دهان به دهان نقل می‌گردند. ظهور 

شبکه‌های اجتماعی و گسترش استفاده از آن‌ها توسط افراد، سبب شده تا بستر مناسبی برای انتشار دادن محتوا و خصوصاً داستان‌ها توسط مخاطبان به وجود آید. هنر شما به عنوان تولید کننده‌ی محتوا این است که اطلاعاتی با کیفیت را در قالب یک داستان، هم‌راستا با 

مأموریت برند، در کمال صداقت و با رعایت اصول داستان‌سرایی در اختیار مخاطبان قرار دهید و توجه و اعتماد آنان را جلب کنید.
در این مقاله سعی داریم به برخی از تکنیک‌های رایج در داستان سرایی و کپی رایتینگ اشاره کنیم.

1. (BAB (Before, After, Bridge

روش (BAB (Before, After, Bridge یکی از پرکاربردترین و ساده‌ترین فرمول‌هایی است که در کپی‌رایتینگ و داستان‌سرایی به‌کار می‌رود و شامل 3 گام است:

  1. Before: در گام اول، دنیایی با وجود یک چالش یا مشکل را برای مخاطب، بدون اشاره به راه حل ترسیم کنید که در زندگی روزمره با آن مواجه است، به گونه‌ای که مخاطب خود را درون آن شرایط تصور کرده و مشکل را کاملاً درک کند. این تصویر باید در حوزه‌ی تجربیات مخاطب بوده و اغراق‌آمیز نباشد.
  2. After: در گام دوم، باید یک دنیای آرمانی و عاری از آن چالش یا مشکل را برای مخاطب ترسیم نمایید. در این مرحله می‌توانید از مزایای این شرایط صحبت کنید. از آن‌ها بپرسید که آیا مایلند این شرایط آرمانی را تجربه کنند.
  3. Bridge: با ارائه‌ی راه حل پیشنهادی‌تان، میان دنیای مشکلات و دنیای آرمانی پل بزنید. در حقیقت، راه حل شما راهی برای ورود به حالت ایده‌آل مخاطب و حل مشکلات است. در این مرحله باید به مخاطبان نشان دهید که راه‌ حل شما چه مزایایی برای آنان خواهد داشت. سپس آن‌ها را به استفاده از خدمات یا محصولات خود برای دسترسی به این راه‌ حل ترغیب نمایید.

2.(PAS (Problem, Agitate, Solve

به عقیده‌ی Andy Raskin، که در زمینه‌ی داستان‌سرایی استراتژیک به شرکت‌های بزرگ مشاوره می‌دهد، به کارگیری مدل 5 مرحله‌ای زیر در بازاریابی فروش بسیار موثر است.

1) اشاره به تغییرات بزرگ در صنعت

با توجه به صنعت خود، یکی از تغیرات اساسی و مورد نیاز را بیان کرده و حس نیاز و فوریت را در مخاطب برانگیخته کنید.

2) صحبت از برنده‌ها و بازنده‌های این رقابت

از کسب و کارهایی صحبت کنید که خود را با تغییرات پیش‌رو تطبیق خواهند داد و پیروز میدان خواهند بود. در غیر این صورت، نخواهند توانست در بازار پررقیب دوام بیاورند.

3) تصویری از یک سرزمین رویایی برای مخاطبان ترسیم کنید.

اکنون نوبت به آن رسیده است که از دست‌آوردها و احساس رضایت آن‌ها پس از استفاده از محصول خود تعریف کرده و بر این نکته تاکید کنید که بدون کمک شما، دست یافتن به این شرایط غیر ممکن خواهد بود.

4) معرفی محصول

در این مرحله، محصول یا خدمت خود را به عنوان راه رسیدن به شرایط آرمانی معرفی کنید.

5) جلب اعتماد و اطمینان

در نهایت با ذکر سرنخ‌هایی سعی در جلب اعتماد و اطمینان خاطر مخاطبان داشته باشید.

آنچه می‌توان به طور خلاصه از روش‌های فوق دریافت، این است که با توجه به 

هویت برند و شناخت پرسونای مخاطب، به جای نوشتن متن‌هایی که صرفاً حاوی مشخصات و جزئیات محصول یا خدمت خود و دستورالعمل‌ها هستند، احساسات مخاطب را درگیر نمایید. سپس با درک مسائل و چالش‌های روزمره‌ی آنان، برای ارائه راه حل‌های مفید و کاربردی تلاش کنید. در این حالت، مشتریان بالقوه احساس ارزش‌مند بودن خواهند داشت و پتانسیل تبدیل شدن به مشتریان بالفعل و در دراز مدت 

مشتریان وفادار در آن‌ها ایجاد خواهد شد. 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان، 

استراتژی مناسب تولید محتوای متناسب با برند شما را برای تولید محتوای جذاب و با کیفیت با استفاده از روش‌های مختلف از جمله داستان‌سرایی، به‌کار می‌گیرد.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


تاثیر طراحی نقشه راه در سفر مشتری و کسب‌وکار ما

سفر مشتری یا Customer journey، ابتدا تا انتهای مراحل اینگیجمنت مشتری با کسب‌وکار ما است. ابتدای این سفر می‌تواند جلب توجه مشتری به‌وسیله تبلیغات و انتهای آن شاید کنار گذاشتن ما و شروع یک سفر جدید با رقبای ما باشد. تعیین یک نقشه راه برای سفر مشتری، برای موفقیت کسب‌وکارمان ضرورت دارد به‌علاوه اینکه روی بهبود تجربه و ارتباط ما با مشتری اثرگذار است و راه‌های متفاوتی که مخاطب می‌تواند برای مواجهه با برند ما انتخاب کند را نشان می‌دهد. نقشه سفر مشتری کمک می‌کند تا از حرکات و تجارب مشتری در خلال گذر از قیف فروش، آگاهی داشته باشیم. یکی از نکات مهم در نقشه‌برداری از این مسیر، توجه به پرسونای مخاطب، مدت زمان تعامل با برند، کانال‌های ارتباطی، اولین برخورد و آخرین برخورد او است. باید در نظر داشته باشیم که اولین برخورد ساده اتفاق نمی‌افتد، چرا که مشتری روزانه با تبلیغات زیادی از طرف دیگر رقبای ما در تماس است. توجه به لحظه‌های حقیقت در هر نقطه از سفر مشتری بسیار اهمیت دارد.

تمرکز نقشه سفر روی مدل‌های ذهنی، رفتار مصرف‌کننده و تعاملات او با کسب‌وکارها است. همچنین به ما کمک می کند تا بدانیم برند ما از دید مشتریان چگونه است، آنها از چه کانال‌های ارتباطی‌ای استفاده می‌کنند و در نهایت برنامه ما برای بهبود تجربه مشتری چیست. با یک نقشه سفر فکر شده می‌توان دریافت که کدام کانال‌ها برای تبدیل مشتریان فعلی به مشتریان وفادار موثرتر هستند.

در دنیای امروز که فضای آنلاین به سرعت در حال گسترش است، اکثر سفرهای مشتری نیز به صورت آنلاین اتفاق می‌افتد! در نتیجه نیاز داریم تا برای رقابت با دیگران، محتوایی مناسب با پلتفرم و نیازشان را در اختیار آنها قرار بدهیم. به علاوه، در گذشته تمرکز بازاریاب‌ها روی ویژگی‌های به خصوص محصولات بود اما امروزه، توجه و تمرکز بیشتر روی پاسخی است که محصول می‌تواند به نیاز مشتری بدهد.

برای دستیابی به یک نتیجه دلخواه، بهتر است مراحل زیر را مد نظر داشته باشیم:

1- اهمیت قیف فروش در پروسه خرید

از طریق استراتژی‌های بازاریابی و محتوایی که ارائه می‌دهیم، می‌توانیم مخاطب را به سمت قیف فروش هدایت و او را به اقدام برای خرید، ترغیب کنیم. علاوه بر قیف فروش که هم به بازاریابی سنتی معنا می‌بخشد و هم در بازاریابی به روش‌های نوین کاربردی است، کانال‌های ارتباطی متعددی برای برقراری ارتباط با مشتری وجود دارد که سفر را در دنیای دیجیتال، متفاوت تر از گذشته کرده است.

2- زاویه دید مشتری

نقاط تماس یا Touchpoint های یک مشتری لحظاتی است که او تصمیم می‌گیرد با برند ما ارتباط برقرار کند؛ سه لحظه قبل از خرید، هنگام خرید و بعد از خرید که رضایت و خرسندی مشتری در هر سه مقطع بسیار اهمیت دارد. بهترین راه برای پیدا کردن نقاط تماس این است که خود را جای مشتری‌ای بگذاریم که تا به حال محصول و خدمت ما را امتحان نکرده است هرچند که به دلیل تفاوت‌های فردی، توجه به نیازها و تمایلات مشتری‌ کار بسیار پیچیده‌ای است به‌علاوه اینکه دلایل متعددی وجود دارد تا یک مشتری فرآیند خرید خود را به سرانجام برساند.

3- توسعه نقاط تماس مشتری

مخاطبان ترجیح می‌دهند سفرشان تا حد امکان ساده باشد در نتیجه نقاط تماس متعدد در فرآیند خرید مشتری، اینگیجمنت او را افزایش می‌دهد. برای سهولت دسترسی مشتری به محصولات، خدمات و افزایش آگاهی نسبت به برند، نیاز داریم تا حضورمان را در شبکه‌های اجتماعی و کانال‌های ارتباطی نیز گسترش بدهیم؛ از این طریق می‌توانیم در نظر مشتری پررنگ‌تر جلوه کنیم و دیگر رقبا را به حاشیه بکشانیم.

4- اجرای نقشه سفر مشتری

بعد از شناسایی نقطه‎های تماس احتمالی، دسته‌بندی آنها و طراحی یک نقشه سفر، زمان آن رسیده است که یافته‌های جدیدمان را اجرا کنیم. برای اجرای درست این نقشه به ابزاری چون Google Analytics احتیاج داریم تا سفر مشتری را زیرنظر داشته باشیم، میزان ارتباط او با برندمان را آنالیز کنیم و در صورت نیاز در مرحله بعدی، بهبودهای لازم را انجام دهیم.

5- بهینه‌سازی نقشه سفر مشتری

با توجه به تغییرات تکنولوژی باید نسبت به این مسئله آگاهی داشته باشیم و تغیرات مخاطب را درک کنیم و همگام با آنها به نیاز مخاطب پاسخ بدهیم. بعد از شناسایی نقاط تماس ها در طول مسیر مشتری، بهتر است نگاه کل‌نگر داشته باشیم تا بدانیم ممکن است چه موانعی پیش‌روی مشتری باشد. و بعد در صورت نیاز، می‌توانیم بازنگری داشته باشیم و اصلاحات مورد نیاز را اعمال کنیم. همچنین با در نظر گرفتن زمان به صورت پیوسته، می‌توانیم چرخه حرکت مشتری را در نظر بگیریم و با توجه به شکاف‌های موجود، نقشه سفر مشتری را بهینه‌سازی کنیم.

شرکت تبلیغاتی مات تلاش می‌کند تا با طراحی نقشه سفر، کسب‌وکارتان را در نگاه مشتری متمایز کند.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ مات


ممکن است بارها و بارها بعد از مواجهه با یک محتوای خلاقانه یا بعد از استفاده از یک کالا یا محصول، نتیجه را به اطرافیان خود انتقال داده‌ باشیم و آن‌ها را از تجربه مثبت یا منفی خود آگاه کرده باشیم. به بیان ساده‌تر به نوعی آن‌ها را به خریدن یا نخریدن یک محصول، سوق داده‌ایم. وایرال مارکتینگ عنوان نشات گرفته از این رفتار است که در ادامه به آن می‌پردازیم.

وایرال مارکتینگ یا بازاریابی ویروسی یکی از استراتژی‌های بازاریابی است که این امکان را می‌هد تا کالا و خدمات را به واسطه مشتریان و از طریق رسانه‌های اجتماعی تبلیغ کنیم. نام این مدل بازاریابی برگرفته از رفتار مخاطب است که نتیجه استفاده از یک محصول یا کالا را به اطرافیان خود منتقل می‌کند؛ درست مثل یک ویروس که از فردی به فرد دیگری منتقل می‌شود. در وایرال مارکتینگ این مخاطبان و مشتریان هستند که تصمیم می‌گیرند چه چیزی را به دیگران انتقال بدهند و یا به اصطلاح وایرال کنند.

اساس وایرال مارکتینگ را بازاریابی دهان به دهان تشکیل می‌دهد. این روش به دلیل هزینه پایین‌تر و اثرگذاری بیشتر به نسبت دیگر روش‌های، برای کسب‌وکارهای نوپا و کوچک مناسب است؛ هرچند که کسب‌وکارهای بزرگ‌تر هم از مزایای آن بهره می‌برند.

هر محتوا یا ویدیویی می‌تواند وایرال بشود. تنها نیاز داریم برای تولید کمی خلاقیت داشته باشیم و به خصوصیات دموگرافیک هم توجه کنیم؛ چرا که بازاریابی ویروسی یک رویکرد مشتری محور است و ما نیاز داریم تا مخاطبان هدف‌مان را به درستی انتخاب کنیم؛ در نتیجه نیاز به 

تحقیقات بازار داریم تا متناسب با پرسونای مخاطب و داده‌های به دست آمده، محتوایی را تولید کنیم که او را به وایرال کردن تشویق کند.

نکته‌هایی که به وایرال شدن کمک می‌کنند

اگر بتوانیم با محتوایی که تولید می‌کنیم احساساست افراد را درگیر و توجه‌شان را جلب کنیم، مخاطب تمایل بیشتری به وایرال کردن آن دارد. محتوای متفاوت، ارزشمند و جذاب کمک می‌کند تا مخاطب، ناخودآگاه و  بدون نیاز به تلاش بیشتری از سمت ما، آن را وایرال کند. بهتر است بستری که در آن محتوا تولید می‌کنیم عمومی باشد تا به راحتی در دسترس مخاطب قرار بگیرد. علاوه ‌بر این بهتر است محتوای تولیدی در بطن خود داستانی برای نقل کردن داشته باشد. توجه به خصوصیات دموگرافیک نیز از دیگر نکاتی است که مخاطب درست را به ما نشان می‌دهد. رعایت همین نکته‌های کوچک به وایرال شدن محتوا و هرچیزی که به کسب‌وکار ما ربط داشته باشد، کمک می‌کند.

مزایای و معایب استفاده از وایرال مارکتینگ

بازاریابی ویروسی یا وایرال مارکتینگ به نسبت دیگر روش‌های معایب کم‌تری دارد اما بد نیست روی جنبه‌های منفی نیز مروری داشته باشیم و بعد به سراغ مزایای آن برویم.

یکی از بزرگ‌ترین معایب بازاریابی ویروسی شاید، سخت بودن اندازه‌گیری دقیق  نتایج باشد. همچنین ممکن است پیامی که قصد انتقال آن را داریم، به خوبی منتقل نشود، مخاطب را دچار سوءتفاهم کند و در نهایت نتیجه،‌ عکس آن چیزی باشد که انتظارش را داشته‌ایم. به‌علاوه درست است که بازاریابی ویروسی به سرعت آگاهی نسبت به برند را افزایش می‌دهد و طیف گسترده‌ای از مخاطبان را در معرض خود قرار می‌دهد اما وما مشتریان وفادار را به سمت ما نمی‌آورد و ممکن است آن‌ها تنها رهگذرانی باشند که از نام تجاری ما عبور کرده‌اند. از دیگر معایب بازرایابی ویروسی این است که نمی‌شود جلوی پخش شدن جنبه‌های منفی‌ یک خبر، تبلیغ یا اتفاق را گرفت و آن را کنترل کرد.

بازاریابی ویروسی در عین حال که طیف گسترده‌ای از مخاطبان را در اختیار ما قرار می‌دهد، به شدت هم در کاهش هزینه‌ها موثر است؛ چرا که در این نوع از بازاریابی، نیازی به خرید تبلیغات یا خرید فضاهای رسانه‌ای نیست و ابزارهایی که به شدت برای ما اهمیت دارند، مخاطبان بالقوه و رسانه‌های اجتماعی است.

علاوه‌بر این در مقایسه با روش‌های کلاسیک، نیازی به تلاش برای تبلیغات نداریم؛ به نوعی می‌توان گفت که تمام فرآیند تبلیغات ما توسط مخاطبان صورت می‌گیرد. تولید Lead از دیگر مزایای این روش است.

در کل همه چیز در وایرال مارکتینگ ساده است. تنها کافی است تا یک محتوای جذاب و ارزشمند را در هر قالبی تولید کنیم، آن را در اینترنت قرار بدهیم و دیگران را خبر کنیم؛ فقط همان‌طور که پیشتر گفتیم، نیاز به تولید خلاقیت و ارزش داریم تا خود مخاطب احساس کند که باید آن‌ها را با دیگران به اشتراک بگذارد و رابطه‌‌اش را با برند ما حفظ کنند و در نهایت به مشتری وفادار ما تبدیل شود.

در کل می‌توان با اطمینان گفت که این روش به نسبت دیگر روش‌های موجود، در کوتاه‎‌ترین زمان و با کم‌ترین هزینه بیشترین کارایی را دارد و به شدت روی افزایش آگاهی از برند اثرگذار است.

تیم خلاقیت و 

بازاریابی دیجیتال 

شرکت تبلیغاتی مات، تلاش می‌کند تا بهترین محتوا را برای وایرال شدن و شناخت بیشتر شما به مخاطب، تولید کند.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ مات


اخیراً در دنیای تجارت الکترونیک مفهوم جدیدی به نام Retention Marketing یا بازاریابی بازگشتی مطرح شده است. هدف Retention Marketing بازگرداندن مشتریان فعلی به سمت خرید کردن یا استفاده‌ی مجدد از محصولات در یک کسب و کار است. در این روش به جای تمرکز صرف بر تولید Lead و جذب مشتریان جدید، بر حفظ مشتریان فعلی با هدف داشتن مشتری وفادار آن‌ها تمرکز می‌کنیم.

در مقالات قبل با مفهوم قیف فروش آشنا شدید. از دیدگاه بازاریابی، فرآیند فروش شکلی مانند یک قیف به خود می‌گیرد که به آن 

قیف فروش یا Sales Funnel می‌گوییم. مراحل کلی تشکیل دهنده‌ی قیف فروش به ترتیب عبارت اند از آگاهی، ایجاد علاقه، ارزیابی، تصمیم‌گیری، اقدام به خرید، خرید، بازگشت مشتری و در نهایت وفاداری مشتری. Retention Marketing یا بازاریابی بازگشتی در حقیقت به مجموعه فعالیت‌های بازاریابی گفته می‌شود که پس از پایان مرحله‌ی خرید، باعث می‌شوند مشتری دوباره اقدام به استفاده از محصولات یا خدمات شما نماید. به عبارتی دیگر، Retention Marketing موجب افزایش Purchase Frequency (تعداد دفعات بازگشت مشتری در یک بازه زمانی) و نرخ تکرار خرید می‌شود. با توجه به این‌که هزینه‌ی جذب یک مشتری از هزینه‌ی نگهداری آن بیش‌تر است، افزایش این دو عامل به معنای افزایش LTV(Lifetime Value) هر مشتری و نرخ بازگشت سرمایه (ROI) در دراز مدت است.

نکته مهم این است که بازاریابی بازگشتی به هیچ عنوان نباید جایگزین دیگر فعالیت‌های بازاریابی شود، بلکه به موجب بهره‌گیری از مزایای آن، باید به نسبت رشد کسب و کار در برنامه‌های بازاریابی گنجانده شود.

با ظهور اینترنت و ورود کسب و کارها به دنیای دیجیتال مارکتینگ، مفاهیم بازاریابی دچار تحولات بسیار عظیمی شده است. در گذشته، ترغیب مشتریان برای خرید مجدد کاری دشوار و هزینه‌بر بوده، اما امروزه رسانه‌های دیجیتال، انجام فعالیت‌های بازاریابی بازگشتی یا Retention Marketing را بسیار ساده‌تر کرده‌اند.

روش‌های پیاده‌سازی برنامه‌های بازاریابی بازگشتی

به طور کلی، استفاده از هر روشی که بتواند توجه مشتری را مجدداً به خود جلب کرده و یا موجب رضایت بیش‌تر او از خرید شود، می‌تواند سبب بازگشت مشتری به سمت استفاده از خدمات یا محصولات شما شود. موارد زیر از جمله روش‌های معمول در پیاده‌سازی برنامه‌های بازاریابی بازگشتی هستند:

  • بازاریابی در شبکه‌های اجتماعی: همان‌گونه که از شبکه‌های اجتماعی با هدف آگاهی از برند و تولید lead استفاده می‌کنید، می‌توانید مشتریان فعلی خود را نیز به استفاده مجدد از محصولات و خدمات خود ترغیب و تشویق نمایید. برای مثال، می‌توانید مشتریانی را هدف قرار دهید که زمان نسبتاً زیادی را در صفحه‌ی شما سپری می‌کنند و تمایل زیادی به برقراری ارتباط با شما را دارند. می‌توانید با استفاده از پیشنهادات هیجان‌انگیز، ارائه‌ی تخفیفات در خریدهای آنلاین و یا تخفیفات پلکلانی، مشتریان را درگیر کرده و به خرید مجدد ترغیب کنید.
  • بازاریابی ایمیلی: ایمیل مارکتینگ یا بازاریابی ایمیلی یکی از راه‌های مفید برای یادآوری برندتان به مشتری و یا اطلاع رسانی از رویدادها یا پیشنهادات مختلف مرتبط با کسب و کار با تولید محتوای جذاب است. داشتن ارتباط مستمر با مشتریان سبب ایجاد ارزش شده و منجر به افزایش نرخ تبدیل خواهد شد.
  • تبلیغات درون‌برنامه‌ای: استفاده از تبلیغات و یا پیام‌های شخصی درون اپلیکیشن‌ها می‌تواند جهت یادآوری به خرید مجدد مشتری بسیار مفید واقع شوند.
  • خدمات پس از فروش: ارائه‌ی خدمات ارزشمند پس از فروش، یکی از عوامل بسیار تعیین کننده در رضایت و وفاداری مشتریان است. ایجاد باشگاه مشتریان و اعطای امتیاز، تخفیف، جایزه و از این دست پیشنهادات ویژه برای مشتریان، یکی از عوامل بسیار تعیین کننده در جلب نظر مثبت مشتریان است.
  • استفاده از محتوای شخصی‌سازی شده: طبق تحقیقات انجام شده، بیش از 70% مردم به تبلیغات شخصی‌سازی شده و مرتبط، علاقه نشان می‌دهند. بنابراین، یکی از راه‌های جلب توجه مجدد مشتریان، تولید محتوای ارزشمند شخصی‌سازی شده و جذاب است.
  • بهینه‌سازی مستمر وب‌سایت و تجربه کاربری: طراحی جذاب وب‌سایت و ارائه تجربه کاربری خوب به مشتریان، می‌تواند یکی از عوامل مهم و اثرگذار در تصمیم مشتری برای بازگشت به سمت شما باشد. هم‌چنین با توجه به استفاده‌ی روزافزون از موبایل‌ها توسط افراد، طراحی وب‌سایت سازگار با موبایل نیز بسیار حائز اهمیت است.

شرکت تبلیغاتی مات با ارائه‌ی کلیه 

خدمات تبلیغاتی، کسب و کار شما را به کمک پیاده‌سازی استراتژی‌های بازاریابی بازگشتی، در راستای صرفه‌جویی در هزینه‌های بازاریابی در کنار داشتن مشتریانی وفادار یاری می‌کند.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ مات


صاحبان کسب و کار با طراحی وب‌سایت، به دنبال تحقق برخی اهداف خود از مخاطبان می‌خواهند عملی را انجام دهد. برای مثال این عمل می‌تواند انجام تراکنش یا خرید، تکمیل سبد خرید، عضویت در وب‌سایت، پر کردن یک فرم، اشتراک در یک سرویس و … باشد. این مرحله در میانه‌ی 

قیف فروش قرار دارد، درست در مرحله‌ای که

Lead  به مشتری بالفعل تبدیل می‌شود. این گونه اهداف در اصطلاح بازاریابی تبدیل یا Conversion نامیده می‌شوند. نرخ تبدیل یا Conversion Rate، در واقع نسبت تعداد تبدیل‌ها به کل بازدیدکننده‌ها است. برای مثال اگر 

لندینگ پیج یا صفحه فرود شما 500 بازدید کننده داشته باشد، اما تنها 50 نفر از آن‌ها به 

CTA توجه کرده و شما را به هدف مورد نظرتان رسانده باشند، نرخ تبدیل 0.1 خواهد بود.

زمانی که سخن از بهینه‌سازی نرخ تبدیل یا Conversion Rate Optimization (CRO) به میان می‌آید، به این معناست که تا حد امکان تلاش کنید از بازدیدکننده‌های فعلی خود، بیش‌ترین میزان Lead و در نهایت مشتری را بسازید. این تصور که افزایش ترافیک وب‌سایت به تنهایی موجب افزایش نرخ تبدیل می‌شود، صحیح نیست. باید بتوانید آنچه در ذهن مخاطب می‌گذرد را دریابید و علایق وی را درک کنید. در این صورت متوجه خواهید شد چه مواردی سبب ترغیب مشتری به انجام عمل مورد نظر شما و ترک نکردن وب‌سایت شما می‌شوند.

7 راهکار مفید در بهینه‌سازی نرخ تبدیل

شناسایی پرسونای مخاطب

همان‌گونه که در مقالات قبلی بارها به این موضوع اشاره شد، برای موفقیت در هر کسب و کاری که در آن مستقیماً با انسان‌ها سرو کار دارید، ابتدا باید آن‌ها را به خوبی بشناسید تا بتوانید با آنان ارتباط موثر برقرار کنید. شناخت پرسونای مخاطب در بسیاری از موارد مانند تدوین 

استراتژی‌های تولید محتوای متناسب و طراحی وب‌سایت، می‌تواند راهگشای شما باشد.

طراحی بهینه‌ی دکمه‌های فراخوان یا CTA

طراحی 

فراخوان‌ عمل یا CTA می‌تواند در جلب نظر و دعوت مخاطبان به انجام عمل مورد نظر شما مانند خرید، دانلود، عضویت و امثال این‌ها بسیار تاثیرگذار باشد. از ویژگی‌های یک CTA خوب می‌توان به رنگ و کنتراست مناسب، فونت و متن متناسب و همچنین جانمایی بهینه در صفحه اشاره کرد.

انجام تست A/B

همان‌گونه که در مقالات قبل به طور مفصل درباره‌ی 

تست A/B توضیح داده شد، جهت مقایسه‌ی اثربخشی دو نسخه‌ی متفاوت از یک صفحه‌ی وب‌سایت خود می‌توانید از تست A/B استفاده کنید. سپس نسخه‌ی بهینه‌تر را به عنوان نسخه‌ی اصلی به مخاطبان نمایش دهید. یکی از موارد مهمی که می‌توان روی آن تست A/B انجام داد، طراحی، رنگ و جانمایی CTA موجود در صفحه است.

بهینه‌سازی لندینگ پیج یا صفحه فرود

صفحات فرود یکی از جاهایی هستند که معمولاً Conversion در آنجا انجام می‌شود. توجه به دو نکته‌ی مهم در طراحی 

صفحه فرود یا لندینگ‌پیج‌ بسیار اهمیت دارد. اولین نکته، سازگار بودن آن با صفحات نمایش مختلف در تلفن‌های همراه است. نکته دوم بهینه بودن سرعت بارگذاری یا Load Time صفحه است، چرا که مخاطبان مایل به هدر دادن زمان خود برای دیدن محتوای درون صفحه نیستند.

بهینه‌سازی مقالات بلاگ

هرکدام از مقالات یک وب‌سایت نرخ تبدیل متفاوتی دارند. شما می‌توانید مقالات دارای نرخ تبدیل پایین‌تر را شناسایی کنید. سپس علت آن را یافته و در راستای بهبود تلاش کنید. به علاوه، برخی مقالات دارای نرخ تبدیل بالاتر هستند، می‌توانید از این فرصت استفاده کرده و آن‌ها را در بسترهای مختلف بازنشر کنید.

استفاده از ابزار گوگل آنالیتیکس

به کمک ابزار گوگل آنالیتیکس و با مراجعه به بخش Behavior Flow می‌توانید کانال ورودی و مسیر حرکت مخاطب در وب‌سایت، نوع دستگاه (دسکتاپ یا موبایل)، ترافیک ورودی به هر صفحه و از این دست اطلاعات را به دست آورید. در این حالت می‌توانید دریابید کدام بخش در تولید Lead بیش‌تر به شما کمک می‌کند تا روی آن‌ها بیش‌تر تمرکز کنید و همچنین در بخش‌های ضعیف اصلاحاتی صورت دهید. سپس متناسب با آن تصمیماتی در راستای بهینه‌سازی نرخ تبدیل اتخاذ کنید.

نظرسنجی از کاربران

نظرسنجی از کاربران می‌تواند شما را در یافتن چالش‌ها و یا موارد مورد علاقه‌ی آنان یاری کند تا بتوانید زودتر به نتیجه‌ی دلخواه خود دست یابید.

مزایای بهینه‌سازی نرخ تبدیل

یکی از مهم‌ترین دستاوردهای بهینه‌سازی نرخ تبدیل یا CRO، افزایش سودآوری و به عبارتی افزایش 

نرخ بازگشت سرمایه یا ROI است. به علاوه، به شما کمک می‌کند تا با شناخت بیش‌تر مخاطبان، در جهت حفظ رضایت آنان گام بردارید، لید تولید کنید و با مدیریت این مشتریان بالقوه، آنان را به مشتریان بالفعل تبدیل کنید. در نتیجه این مشتری راضی می‌تواند به راحتی به 

مشتری وفادار شما تبدیل گردد. از دیگر مزایای بهینه‌سازی نرخ تبدیل، ارائه‌ی تجربه کاربری خوب به مخاطبان است و در نهایت می‌تواند در

بهینه‌سازی موتورهای جستجو (SEO) موثر واقع شود.

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان با ارائه‌ی خدماتی مانند 

طراحی صفحات فرود، 

بهینه‌سازی موتورهای جستجو (SEO) و 

تبلیغات دیجیتال، به کسب و کار شما کمک می‌کند تا متناسب با صنعت، نرخ تبدیل خود را بهینه کنید.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


فرقی نمی‌کند که به تازگی یک کسب‌وکار کوچک را شروع کرده باشید یا اینکه صاحب کسب و کار بزرگی باشید؛ در هر صورت احتمالا جسته و گریخته در مورد 

آژانس دیجیتال مارکتینگ مطالبی به گوش‌تان خورده باشد. برای آشنایی با مفهوم آژانس دیجیتال مارکتینگ و مزایا و معایب آن، پیشنهاد می‌کنیم در ادامه با ما همراه باشید.

تفاوت آژانس دیجیتال مارکتینگ و آژانس تبلیغاتی

برای درک تفاوت میان این دو روش، ابتدا کارکردهای هر کدام را به صورت مختصر بررسی می‌کنیم.

آژانس‌ تبلیغاتی که برای تمایز آن از آژانس دیجیتال مارکتینگ از عنوان روش سنتی‌تر” استفاده می‌کنند،  عموما روی بازاریابی نتیجه محور تمرکز دارند و سروکارشان با رسانه‌های سنتی مثل تلویزیون، رادیو و مجلات است؛ در نتیجه درآمدشان از انتشار تبلیغات در همین رسانه‌های سنتی است. علاوه بر این، آژانس‌های تبلیغاتی تعهدی در قبال

تولید Lead و افزایش فروش دیگر کسب‌وکارها ندارد.

در آژانس‌ دیجیتال مارکتینگ یا آژانس‌ بازاریابی دیجیتال رویه‌ها‌ متفاوت‌تر است. آژانس دیجیتال مارکتینگ، نسخه ارتقا یافته آژانس تبلیغاتی است که برای پاسخ به تغییرات دنیای دیجیتال و به روز شدن نیاز کسب‌وکارها به وجود آمده است. آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ با مشارکت تیم‌های مختلفی چون تیم استراتژی، گرافیک، 

تولید محتوا، خلاقیت و … از تکنیک‌های جدید بازاریابی برای سرویس‌دهی به کسب‌و‌کارها و هدایت آن‌ها در طول مسیر استفاده می‌کنند. آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ، برای هر مسئله‌ پاسخی دارند و می‌توانند به شدت روی تجربه مشتری از لحظه خرید تا زمان ارائه بازخورد (

لحظه‌های حقیقت) اثرگذار باشند.

به‌طور کلی می‌توان گفت که هر دو مدل یک هدف را دنبال می‌کنند اما تفاوت اصلی‌شان در به روز بودن،  نوآوری و خلاقیتی است که آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ از آن‌ها بهره می‌برند.

مزایای همکاری با آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ

 هزینه‌ کم‌تر و اثرگذاری بیشتر

یکی از بزرگ‌ترین مزیت‌های همکاری با 

آژانس دیجیتال مارکتینگ، هزینه‌های کم‌تر، اثرگذاری بالاتر و صرف زمان کم‌تر است و این امکان را می‌دهد تا به مخاطب هدفی که مناسب کسب‌وکار ما است دست پیدا کنیم. به‌کارگیری 

استراتژی‌های متنوع بازاریابی، 

برندسازی، بهره‌گیری از خلاقیت و به صورت کلی استفاده از تمام پتانسیل‌ها، همگی در جهت همسو کردن اهداف کسب‌وکارها با اهداف، نیازها و خواسته‌های مشتریان است.

مدیریت رسانه‌های اجتماعی

از دیگر فعالیت‌های آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ، مدیریت پروفایل‌ کسب‌وکارها است. امروزه یکی از لازمه‌های ارتباط، حضور در رسانه‌های اجتماعی مختلف است؛ البته این که کدام رسانه بستر مناسب‌تری برای ما است بستگی به نوع مخاطب و صنعتی که در آن فعالیت می‌کنیم دارد.

پیشرفت کسب‌وکارها

برای کسب‌وکارهای نوپا، همکاری با آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ به شدت تاثیر مثبت دارد؛ چرا که این آژانس‌ها علاوه بر مدیریت رسانه‌ها و اجرای تبلیغات برای کسب‌وکارها، با شناسایی نیازها و تعیین استراتژی‌های گوناگون، تلاش می‌کنند تا بیشترین بهره‌وری و کارایی را برای آن‌ها به ارمغان بیاورند. اجرای صفر تا صد کمپین‌های تبلیغاتی از دیگر وظایفی است که در حیطه فعالیت آژانس‌های بازاریابی دیجیتال است؛ به این معنا که فقط کافی است تا بودجه موردنظر را به آن‌ها بسپاریم.

تعیین اهداف اسمارت

یکی دیگر از مزیای همکاری با آژانس‌های بازاریابی دیجیتال، تعریف 

اهداف اسمارت یا SMART Goal است که در بلاگ‌های پیشین به آن پرداختیم. تعیین اهداف مشخص،  قابل‌اندازه‌گیری، قابل دستیابی، واقع‌بینانه و مبتنی بر زمان برای کسب‌وکارها، دید گسترده‌تری نسبت به وضعیت آینده می‌دهد و کمک می‌کند تا وضعیت کنونی را با نگاه رو به آینده جلو ببریم.

تعیین دقیق‌تر بازار هدف

مزیت دیگر همکاری با آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ تعیین بازار و مخاطب هدف مناسب‌تر است که با انجام 

تحقیقات بازار اطلاعات دقیق‌تری را در اختیار ما قرار می‌دهد. مخاطب هدف این شانس را به ما می‌دهد تا مشتریان وفادار بیشتری داشته باشیم و از طریق کانال‌ها و دریچه‌های متفاوتی به مشتریان و خریداران خود برسیم.

جایگاه‌یابی مشخص

جایگاهی‌یابی مشخص به نسبت رقبا و در صنعتی که در آن فعال هستیم از دیگر مزایای همکاری با آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ است. به دلیل ماهیت دیجیتالی این نوع آژانس‌ها، یافتن جایگاه مناسب در فضای رسانه‌های اجتماعی، بهبود موتورهای جستجو و افزایش سرچ ارگانیک از نکاتی است که مورد توجه قرار می‌گیرد.

افزایش تولید و نرخ بازگشت سرمایه

یکی از اصلی‌ترین مزایای همکاری با آژانس‌های بازاریابی دیجیتال، تقویت 

ROI یا نرخ بازگشت سرمایه است. افزایش ROI به دست آمده توسط یک آژانس دیجیتال مارکتینگ به مراتب بالاتر از آژانس‌های تبلیغاتی سنتی است. افزایش 

تولید Lead و تبدیل مشتریان بالقوه به مشتریان وفادار، از دیگر مزیت‌های مهم همکاری با این آژانس‌ها است.

علاوه‌بر مواردی که بالاتر به آن‌ها اشاره کردیم، می‌توان به طراحی و توسعه اپلیکیشن‌ها، 

بازاریابی رسانه‌های اجتماعی، برندینگ، 

بهینه‌سازی و بازاریابی موتورهای جستجو،

طراحی صفحه فرود یا لندینگ پیج و در نهایت تخصص طراحی وب‌‌سایت و ترکیب آن با فعالیت‌های بازاریابی اشاره کرد. تخصصی که پیش از دیجیتالی شدن دنیای امروز معنایی نداشت.

در نهایت باید به خاطر داشته باشید که انتخاب اشتباه آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ می‌تواند روی زمان و بودجه‌ای که کنار گذاشته‌ایم اثر منفی بگذارد و به نوعی تمام تلاش‌تان را به هدر بدهد؛ به همین منظور بهتر است تا با توجه به اهداف و صنعتی که در آن فعالیت دارید، همکاری‌تان را با آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ شروع کنید. 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان با تخصص تیم‌های 

استراتژی، 

ایده‌پردازی و خلاقیت و …. تلاش می‌کند تا بهترین سرویس را متناسب با کسب‌وکار شما ارائه بدهد.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


بسیاری از افراد روزانه در معرض انواع گوناگون تبلیغات قرار می‌گیرند. این تبلیغات می‌تواند به صورت تبلیغات آفلاین مانند تبلیغات محیطی،

BTL ، بیلبوردهای شهری، تبلیغات رادیویی و تلویزیونی، تبلیغات منتشر شده در رومه‌ها و مجلات و یا 

دیجیتال مارکتینگ مانند 

تبلیغات در شبکه‌های اجتماعی، تبلیغات پیامکی، 

تبلیغات درون‌برنامه‌ای، 

تبلیغات ایمیلی، 

تبلیغات همسان، گوگل ادز و … باشند. نکته‌ی مشترک میان تمام انواع تبلیغات این است که تبلیغات سرشار از خلاقیت، نوآوری و ایده‌های تازه همواره توجه مخاطبان را به خود جلب کرده و در ذهن آنان ماندگار خواهند شد. همان‌طور که می‌دانید، خلاقیت مفهومی منحصر به فرد دارد که اغلب در تئوری قابل تعریف نیست. در این مقاله قصد داریم به برخی از تکنیک‌هایی که در 

ایده‌پردازی و خلاقیت در ساخت تبلیغات موثر هستند، اشاره کنیم.

پیش از هر چیز، سازمان باید با توجه به معیارهایی همچون ماموریت، ارزش‌ها و دورنمای حاکم بر سازمان، 

هویت برند، اطلاعات حاصل از 

تحقیقات بازار، 

پرسونای مخاطب و

استراتژی‌های بازاریابی، اهداف خود را از تبلیغات مشخص کرده و ضمن حفظ خلاقیت و نوآوری؛ در همین چارچوب حرکت کند.

7 تکنیک‌ مفید برای ایده پردازی و خلاقیت در تبلیغات

طوفان مغزی و اتاق فکر

یکی از اولین اقدامات جهت خلق ایده، برگزاری 

اتاق فکر و جلسات طوفان مغزی و مطرح کردن ایده‌ها توسط افراد تیم است. فرآیند ایده‌پردازی در این جلسات باید آزاد، خلاقانه و دور از چارچوب‌های منطقی خاص و از پیش تعیین شده باشد تا افراد بتوانند با آزادی کامل ایده‌های خود را بیان کنند. حتی اگر ایده‌ها بسیار رویایی، اغراق آمیز یا ساده‌لوحانه به نظر بیاید، نباید از آن‌ها غافل شد، چرا که همین ایده‌ها ممکن است سبب جرقه زدن افکار و ایده‌های خلاق در ذهن دیگر افراد باشند.

تکنیک نقشه‌برداری ذهنی یا Mind Mapping

نام دیگر این تکنیک Spider Diagrams یا  نمودارهای عنکبوتی است. در این تکنیک، افراد با نوشتن ایده‌ها حول یک هسته‌ی مرکزی سعی در ساختن شبکه‌ای از ایده‌ها خواهند داشت. سپس ایده‌های مرتبط توسط خطوط به هم متصل شده و شبکه تشکیل می‌شود. در نهایت ایده‌ها به شکل خوشه‌های مختلفی در می‌آیند که هر کدام از یک موضوع کلی و اصلی سرچشمه گرفته‌اند.

تکنیک PDCA

نام این تکنیک بر گرفته از 4 مرحله‌ی Plan، Do، Check و Act است. در این تکنیک، ابتدا برای رفع مشکل و یا جایی که نیاز به تغییر و اعمال خلاقیت وجود دارد، برنامه‌ریزی کرده و در مقیاس کوچک تغییرات را اعمال کنید. سپس نتایج را بررسی کنید. در صورت مثبت بودن نتایج  و تطابق با انتظارات‌تان، آن را در مقیاس بزرگ به کار برید.

تکنیک Attribute Listing

در این تکنیک، ویژگی‌های بارز محصول یا خدمت لیست می‌شوند. هر کدام از این ویژگی‌ها دارای یک مزیت منحصربه‌فرد هستند. سپس ایده‌ها به گونه‌ای خلق می‌شوند که منعکس کننده‌ی ماهیت و مزیت هر ویژگی باشند. این تکنیک می‌تواند با تکنیک SCAMPER ترکیب شود.

تکنیک SCAMPER

در این تکنیک به 7 عمل برای شروع تفکر خلاق اشاره شده است. این 7 عمل عبارت‌اند از: Substitute یا جایگزین کردن، Combine یا ترکیب کردن، Adapt یا تطبیق دادن، Modify یا اصلاح کردن، Put to another use یا پیدا کردن کاربردهای دیگر برای آن محصول یا خدمت، Eliminate یا حذف (حذف خلاقانه‌ی یکی از پارامترهای اصلی تبلیغ به گونه‌ای که توجه مخاطب را به خود جلب کند) و Reverse یا وارونه جلوه دادن موضوع.

تشکیل گروه‌های تمرکز یا Focus Group

با تشکیل گروه تمرکز یا Focus Group، به اطلاعاتی درباره‌ی میزان آگاهی از برند و یا چالش‌ها و نظرات مخاطبان هنگام خرید از محصولات یا استفاده از خدمات خود دست خواهید یافت. برای تشکیل گروه تمرکز، افراد محدودی از جامعه هدف انتخاب شده و سپس حول موضوع و هدف انتخاب شده از سوی شما، تحلیل‌ها، نظرات و احساست خود را آزادانه بیان می‌کنند. این نظرات قابل نقد و بررسی بوده و می‌توانند رد یا قبول شوند. تشکیل گروه تمرکز برای دریافتن اینکه ایده‌ی شما تا چه حد مورد استقبال مخاطبان و مشتریان قرار خواهند گرفت، مفید است.

بازی خلاقانه با حروف

شما می‌توانید با استفاده از حروف موجود در کلمات اصلی مرتبط با مفهوم تبلیغ، کلماتی خلاقانه و جدید ابداع کرده و آن‌ها را در قالب‌هایی مانند شعار، هشتگ یا … به کار ببرید. به میزانی که این عبارات جذاب‌تر و خلاقانه‌تر باشند، بیش‌تر نظر مخاطبان را به خود جلب کرده و در ذهن آنان ماندگار خواهد شد.

همان‌طور که اشاره شد، تکنیک‌های فوق صرفاً به عنوان نمونه از میان بسیاری از تکنیک‌های موجود در دنیای بی حد و مرز ایده‌پردازی و خلاقیت در تبلیغات مطرح شده‌اند. تیم

ایده‌پردازی و خلاقیت 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان به کسب و کار شما جهت تولید تبلیغات خلاقانه و جذاب کمک می‌کند تا بتوانید در ذهن مخاطبان خود ماندگار شوید.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


همه روزه افراد بسیای به دنبال یافتن اطلاعات درباره محصولات یا خدمات مورد نیاز یا مورد علاقه‌ی خود هستند و به همین منظور در گوگل و یا وب‌سایت‌ها و اپلیکیشن‌های مختلف جست و جو می‌کنند. از دیدگاه بازارایابی و فروش، این افراد در گروه مشتریان راغب یا سرنخ (Lead) قرار می‌گیرند. این افراد پتانسیل تبدیل شدن به مشتریان بالقوه و پس از آن، مشتریان بالفعل و در نهایت مشتریان وفادار یک کسب و کار را دارند. کسب و کارها از روش‌های مختلفی برای تولید Lead و مشتریان راغب و در نهایت تبدیل آنان به خریداران و مشتریان وفادار استفاده می‌کنند.

از دیدگاه بازاریابی، فرآیند فروش شکلی مانند یک قیف به خود می‌گیرد که به آن قیف فروش یا Sales Funnel می‌گوییم. مشتریان راغب یا Lead، در دهانه‌ی قیف وجود دارند و در قسمت خروجی قیف، تنها مشتریان واقعی باقی مانده‌اند. طبیعی است که تمام افرادی که به محصولات یا خدمات شما علاقه نشان می‌دهند، ااماً تبدیل به مشتری نخواهند شد. پس در هر مرحله از قیف فروش، ریزش وجود داشته و هر چه از قسمت دهانه‌ی قیف به سمت خروجی آن حرکت می‌کنیم، از تعداد افراد کاسته می‌شود.

توجه کنید که مراحل قیف فروش بسته به نوع صنعت و کسب و کار شما متفاوت خواهند بود. در این مقاله قصد داریم مراحل کلی تبدیل یک بازدید کننده یا مشتری راغب را به مشتری نهایی و وفادار که معادل با مراحل قیف فروش است، معرفی کنیم.

8 مرحله قیف فروش

1. آگاهی (Awareness)

در مرحله‌ی اول، با توجه به نوع کسب و کار باید مخاطبان را از طریق روش‌ها و کانال‌های مناسب از محصولات یا خدمات خود آگاه کنید. به عبارتی دیگر در این مرحله، هدف اصلی کسب و کارها، افزایش آگاهی از برند است. پیش از آن لازم است 

پرسونای مخاطب به درستی شناسایی شده تا استراتژی بازاریابی متناسب با هر پرسونا پیاده‌سازی گردد. انواع تبلیغات آنلاین و آفلاین می‌توانند نقش عمده‎‌ای در افزایش آگاهی مخاطبان ایفا کنند. با گسترش استفاده از اینترنت توسط افراد، فرصت بسیار خوبی برای کسب و کارها پدید آمده تا بتوانند از طریق کانال‌های مختلف مانند ایمیل مارکتینگ، شبکه‌های اجتماعی، کمپین‌های بازاریابی دیجیتال و … خود را در معرض دید مخاطبان هدف قرار دهند.

2. ایجاد تمایل و علاقه (Interest)

پس از اینکه خود را در معرض دید مخاطب قرار دادید، اکنون نوبت به آن رسیده که با تولید محتوای جذاب آموزشی و بیان ویژگی‌ها و فواید محصولات و یا خدمات خود، توجه مخاطبان را به خود جلب کنید و در آنان علاقه ایجاد کنید. به میزانی که مزایای یک محصول یا خدمت به طور شفاف و صادقانه بیان شده باشد و با نیاز مخاطب هم‌راستا باشد، وی تمایل بیش‌تری برای کسب اطلاعات بیش‌تر خواهد داشت.

3. ارزیابی (Evaluation)

در این مرحله، مخاطب با ویژگی‌ها و مزایای محصولات یا خدمات شما آشنا شده و مشغول بررسی، ارزیابی و گاهاً مقایسه‌ی محصول شما با محصولات مشابه است. برای ساده کردن فرآیند تحلیل و بررسی مخاطب، می‌توانید نمونه‌ای رایگان از محصول یا خدمت خود جهت تست در اختیار مخاطب قرار داده یا نظرات مشتریان فعلی خود را در معرض دید آن‌ها قرار دهید.

4. تصمیم‌گیری (Decision Making)

پس از ارزیابی، حال نوبت به تصمیم‌گیری رسیده است. بهتر است فرصت را از دست ندهید و با ارائه‌ی پیشنهاداتی ویژه مانند تخفیف‌ها، خدمات یا امتیازات ویژه، مسیر مخاطب را به سمت خرید جهت دهید. در غیر این‌صورت احتمال از دست دادن این مشتریان بالقوه بسیار بالاست.

5. اقدام به خرید (Buying intention)

یک قدم پیش از خرید، درست زمانیست که مخاطب تصمیم به خرید گرفته است. معمولاً این مرحله در معاملات حضوری بیش‌تر معنا پیدا می‌کند. برای مثال، زمانی که مشتری به شما اطمینان می‌دهد که مایل به خرید محصولات یا خدمات شماست اما آن را به زمانی دیگر موکول می‌کند و ممکن است هرگز خرید صورت نگیرد. در این صورت باید با استفاده از تکنیک‌های بازاریابی هم‌چون مرحله‌ی قبل مخاطب را به خرید راضی کنید.

6. خرید(Buying)

در نهایت تلاش‌های شما اثربخش بوده و خرید انجام شده است.

7. بازگشت مشتری(Customer Retention)

هدف نهایی شما در قیف فروش به خرید محدود نمی‌شود. شما همواره باید از مشتری حمایت کرده و رضایت وی را جلب نمایید. حفظ و بهبود مستمر کیفیت محصولات یا خدمات می‌تواند سبب شود مشتری دوباره به سمت شما بازگردد.

8. وفاداری (Loyalty)

ممکن است مشتری چند بار خرید از محصولات یا خدمات شما را تکرار کند، اما تکرار خرید همواره به مفهوم وفادار بودن مشتری نیست. مشتری وفادار در بسیاری از شرایط، از میان رقبا، باز هم برند شما را انتخاب می‌کند، شما را به دوستان و آشنایان خود از طریق بازاریابی دهان به دهان معرفی می‌کند. هنر بازاریابان این است که از طریق ارزش نهادن به مشتری و پیاده‌سازی استراتژی‌های متفاوت مانند تشویق مشتری به ارائه‌ی بازخورد، تخفیفات ویژه‌ی باشگاه مشتریان، تولید محتوای شخصی‌سازی شده، رضایت وی را افزایش داده و او را به یک مشتری وفادار تبدیل کنند.


شرکت تبلیغاتی مات با ارائه‌ی کلیه 

خدمات تبلیغاتی، همواره تمام توان خود را به کار برده تا بتواند با مطالعه و بهره‌گیری از جدیدترین متدهای مورد استفاده در صنعت بازاریابی و فروش، کسب و کارها را تا رسیدن به موفقیت کامل همراهی کند.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ مات


در بلاگ‌های قبل در مورد بازاریابی ویروسی یا وایرال مارکتینگ صحبت کرده‌ایم. بازاریابی ویروسی یکی از روش‌های تبلیغ کالا و خدمات است که توسط مخاطبان و در بستر رسانه‌های اجتماعی صورت می‌گیرد؛ اما در این بلاگ قصد داریم مشخصا به راه‌های تولید محتوای وایرال بپردازیم.

محتوای وایرال یا Viral Content به محتوایی گفته می‌شود که در رسانه‌های اجتماعی‌ای مثل فیس‌بوک، توئیتر و اینستاگرم به اصطلاح همه‌گیر می‌شود و افراد به سرعت آن را به اشتراک می‌گذارند. محتوا وایرال شده می‌تواند در قالب اینفوگرافی، متن یا ویدیو باشد. برای تولید محتوای وایرال باید به نکات ریزی توجه داشته باشیم چرا که وایرال شدن یک محتوا، تصادفی نیست. در ادامه نکته‌های تولید محتوای وایرال را مرور می‌کنیم:

نکاتی برای تولید محتوای وایرال

رعایت اختصار

اولین و ساده‌ترین نکته‌ای که نیاز است بدانیم، توجه به اختصار محتوا است. محتوایی که قصد تولید آن را داریم باید کوتاه، مختصر و مفید باشد. محتوای کوتاه و ارزشمند، رغبت مخاطب را برای اشتراک‌گذاری آن افزایش می‌دهد چرا که در دنیای امروز، محتوای طولانی از حوصله و زمان مخاطب خارج است و جذابیتی برای او ندارد.

برانگیختن احساسات

یکی از نکات ظریف و هوشمندانه در تولید محتوای وایرال، برانگیختن احساسات مثبت و منفی در مخاطب و گره‌ زدن مضمون محتوا با زندگی شخصی او است؛ این که او با محتوا احساس نزدیک‌تری داشته باشد و این پیام به او منتقل شود که محتوا، بخشی از زندگی او را روایت می‌کند به شدت روی وایرال شدن اثرگذار است. البته بهتر است محتوایی که تولید می‌کنیم مثبت باشد تا مخاطب را کم‌تر درگیر احساسات منفی کند.

ایجاد امکان نظردهی

یکی دیگر از گزینه‌هایی که به وایرال شدن یک محتوا کمک می‌کند، ایجاد امکان نظردهی توسط مخاطبان است؛ شاید بی اهمیت به نظر برسد اما این که مخاطب بتواند نظرات مثبت و منفی خود را بیان کند، به نوعی اینگیجمنت او را افزایش می‌دهد و احتمال اینکه محتوا را با دیگران به اشتراک بگذارد بیشتر می‌شود.

شناسایی ترندها

توجه به ترندها و و پرداختن به آن‌ها از دیگر نکاتی است که برای مخاطب جذاب است. امروزه افراد وقت کم‌تری برای مطالعه و گشتن به دنبال ترندها دارند اما مطمئنا ارائه ترندها در قالب محتوای مختصر و مفید برای مخاطب جذابیت بیشتری دارد.

مسئله‌یابی

مورد دیگری که در وایرال شدن یک محتوا به ما کمک می‌کند، این است که بتوانیم گره فکری مخاطب نسبت به یک مسئله یا مشکل را حل کنیم. در نتیجه نیاز داریم دغدغه‌های مخاطبان هدف‌ را شناسایی کنیم و متناسب با آن‌ها محتوا تولید کنیم.

داستان‌سرایی

داستان‌سرایی نکته دیگری است که به شدت در وایرال شدن محتوا اهمیت دارد. اینکه بتوانیم محتوا را در قالب داستان بیان کنیم و به آن صورت داستانی بدهیم. 

شناسایی پرسونا و تولید محتوا با توجه به آن و همچنین در نظر داشتن اهداف به ما برای ساخت محتوای وایرال ایده می‌دهد.

انتخاب عنوان‌های جذاب

نکته دیگری که در تولید محتوای متنی اهمیت دارد، توجه به عنوان‌هایی است که انتخاب می‌کنیم. عنوان‌های جذاب رغبت بیشتری را در مخاطب برمی‌انگیزد. در تولید محتوا در قالب اینفوگرافی یا ویدیو نیز نباید از تاثیر جلوه‌های بصری یا به عبارتی دیگر 

بازاریابی بصری غافل باشیم.

همکاری با اینفلوئنسرها

مورد دیگری که توجه به آن در وایرال شدن تاثیر زیادی دارد، استفاده از اینفلوئنسرها برای به اشتراک گذاشتن محتوایی است که تولید کردیم. اثرگذاری اینفلوئنسرها برای وایرال شدن محتواها در قالب ویدیو، بیشتری دارد.

تمامی این نکته‌ها زمانی محقق می‌شوند که 

تحقیقات بازار انجام داده باشیم و به خوبی مخاطبان هدف‌مان را بشناسیم، محتوای با ارزش تولید کنیم و مطمئن باشیم که در مسیر درست  قرار داریم. در این صورت باید منتظر محقق شدن نتیجه‌ دلخواه‌مان باشیم. تمام هدف 

شرکت تبلیغاتی مات، تولید محتوای وایرال متناسب با مخاطب هدف و نوع کسب‌وکار شما است.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ مات


هیچ‌کس تنها نیست”، زیبا، جادار، مطمئن”، Just do it”، Open Happiness” ! احتمالا بعد از خواندن این جمله‌های کوتاه، نام برندی که این شعارها به آن تعلق دارد را به خاطر می‌آورید. شعار، Tagline یا Slogan که در بعضی موارد با عنوان Mini-Mission Statement یا بیانیه ماموریت کوچک از آن یاد می‌شود، کمک می‌کند تا برندمان را در خلال چند کلمه یا یک جمله کوتاه، توضیح دهیم.

کسب‌وکارهای کوچک و بزرگ بی‌شماری با شعارهای تبلیغاتی متفاوت متولد شده‌اند و از بین رفته‌اند اما تنها تعدادی از آن‌ها هستند که در ذهن مخاطب نقش بسته‌اند. یک شعار زمانی ماندگار است که مختصر، متفاوت و خلاقانه باشد، پیام برند را به‌صورت واضح منتقل کند و به خوبی با تصویر برند همخوانی داشته باشد. نیاز برند به یک شعار، درست همانند نیاز به یک لوگوی مناسب است. شعاری که انتخاب می‌کنیم باید به نحوی باشد که در حافظه‌ها بماند و ما را از دیگر رقبا‌ متمایز کند. البته ناگفته نماند که بعضی از برندهای بزرگ و شناخته شده بیش از یک شعار دارند اما معمولا یکی از آن‌ها ماندگاری بیشتری در حافظه مخاطب داشته است. همچنین باید در نظر داشته باشیم که شعار، به شدت روی 

هویت برند اثرگذار است و می‌تواند نقش بزرگی در جایگاه‌یابی یا Positioning ما بازی کند.

در ابتدا برای درک بهتر این مبحث، به تفاوت‌های میان Slogan و Tagline می‌پردازیم؛ هرچند که معنی لغوی هر دو، شعار است اما تفاوت‌های ریزی وجود دارد که دانستن‌ آن‌ها برای به‌کارگیری صحیح هر کدام، مفید است.

تفاوت‌های میان Slogan و Tagline

  • مورد استفاده Tagline بیشتر برای تبلیغات و پروموت کردن محصولات کسب‌وکارها است؛ درحالی که Slogan عمومیت بیشتری دارد و علاوه‌بر تبلیغات برای محصول، در تبلیغات ی و مذهبی نیز کاربرد دارد.
  • Tagline بیشتر برای معرفی محصولات است درحالی که Slogan بیشتر برای معرفی کمپین‌هایی مربوط به کسب‌وکارها مورد استفاده قرار می‌گیرد.
  • در طراحی Tagline معمولا دید وسیع‌تر و زمان طولانی‌تری مد نظر قرار می‌گیرد، در صورتی که طراحی Slogan بسته به موفقیت و نتیجه‌ای که کسب می‌کند می‌تواند کوتاه‌مدت یا بلندمدت باشد.

به صورت کلی کاربرد اصلی Tagline و Slogan تبلیغ محصولات است اما برای طراحی هر دو بهتر است بدانیم که Tagline به نسبت Slogan به‌دنبال اثرگذاری بیشتری روی ذهن مخاطب است.

طراحی یک شعار ماندگار، کار ساده‌ای نیست اما توجه به نکات زیر، مسیر را هموارتر می‌کند. علاوه‌بر این خواندن داستان برندهای مختلف و نحوه طراحی شعار و لوگوی آن‌ها نیز می‌تواند دید وسیع‌تری به ما بدهد. در ادامه این نکات را با هم مرور می‌کنیم:

راه‌هایی برای داشتن یک شعار مناسب

تعهدات‌مان را بیان کنیم

از تعهدات‌مان برای مخاطب بگوییم؛ اینکه قرار است چه ارزشی را برای مخاطب بیافرینیم و چه نیازی را برطرف کنیم. در بازارهای پر رقابت می‌توانیم با شعار، به رقابت با دیگران بپردازیم و به نوعی اطمینان مشتری را جلب کنیم.

احساسات مخاطب را درگیر کنیم

معمولا برندهایی که احساسات و عواطف مخاطب را درگیر می‌کنند، ماندگاری بیشتری در ذهن مخاطب دارند؛ اگر بتوانیم ریتم، جینگل و موسیقی را هم به شعارمان اضافه کنیم مطمئنا نتیجه بهتری می‌گیریم. ریتم تاثیر فوق‌العاده‌ای روی ناخودآگاه مخاطب دارد.

شعار کوتاه و دلنشین انتخاب کنیم

بهتر است از شعارهای پر زرق‌وبرق خودداری کنیم و به دنبال شعارهای ساده، مختصر و مفید باشیم به نحوی که با اولین برخورد، مخاطب پیام اصلی برند را دریابد و تا حدی آن را در ذهن خود نگه دارد.

بامزه باشیم!

این مورد برای همه برندها صادق نیست. در صورتی می‌توان از یک شعار بامزه استفاده کرد که با ماهیت برند، مخاطب هدف و محصول و خدمتی که تولید می‌کنیم تناسب داشته باشد.

ویژگی‌های‌مان را به نمایش بگذاریم

مطمئنا مشخصه‌هایی داریم که ما را از دیگر رقبا متمایز می‌کند؛ بهتر است این مشخصه‌ها را در شعارمان به نمایش بگذاریم تا مخاطب ما را با آن‌ها بشناسد و حتی با یک کلمه ساده، برند ما را برای او تداعی کند.

صداقت داشته باشیم

طراحی یک شعار تبلیغاتی، بهترین فرصت است تا واقع‌بین باشیم و صداقت‌مان را به مخاطب برسانیم و در هوشمندانه‌ترین حالت، مزیت‌های‌مان را با مخاطب درمیان بگذاریم.

اسمی از برندمان نبریم!

یکی از رموز موفقیت و ماندگاری شعارها این است که نام برندمان را در طراحی شعار فراموش کنیم! به زبان ساده‌تر، نیازی نیست که حتما اسم برندمان را در طراحی شعار در نظر بگیریم. بهتر است بگذاریم تا واژه‌ها و آواها تداعی‌کننده برند ما باشند.

تبلیغات را فراموش نکنیم

تبلیغات و تعریف بودجه مناسب، از گزینه‌هایی است که می‌تواند به همه‌گیر شدن یک شعار کمک کند؛ اینکه همه‌ جا حرف از برند ما باشد و تبلیغات ما در معرض دید مخاطب قرار بگیرد، کمک می‌کند تا به راحتی در ذهن او نقش ببندیم.

به بیان خودمانی‌تر، شعاری که طراحی و انتخاب می‌کنیم صدای برند ما و توجه به نکاتی که بالاتر به آن‌ها اشاره کردیم کیفیتی است که به صدای برندمان اضافه می‌کنیم. شعار به مشتری انگیزه می‌دهد و او را برای ورود به 

قیف فروش‌ ترغیب می‌کند. بهتر است در نظر داشته باشیم که کاربرد اصلی یک شعار، ترسیم یک تصویر واضح و بی‌حاشیه است تا بتواند بی‌نیاز از لغات اضافی، پیام را به مخاطب منتقل کند. 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان با 

ایده‌های تازه و خلاقانه به شما در طراحی شعارهای تبلیغاتی متناسب با کسب‌وکار و مخاطبان هدف‌تان کمک می‌کند.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


همانطور که می‌دانید بازاریابی، دانش برقراری ارتباط با مخاطب در مناسب‌ترین زمان و بهترین حالت است و امروزه بازاریابی دیجیتال به همان معنا است با این تفاوت که باید جای دیگری به دنبال مخاطبان‌مان بگردیم و آن‌جا جایی جز اینترنت نیست. با همه‌گیر شدن استفاده از اینترنت و ایجاد تغییرات و تحولات در همه زمینه‌ها، به طبع دنیای بازاریابی و کسب‌وکارها نیز دستخوش تغییرات شده‌اند.

این‌ مقدمه و شاید یادآوری کوچکی بود برای شروع بلاگ برون‌سپاری در دیجیتال مارکتینگ”؛ مبحثی که امروز قصد داریم به آن بپردازیم.

بدون شک همه کسب‌وکارها به دنبال پیشرفت و یافتن فرصت‌های جدید هستند تا بتوانند در رقابت با دیگر رقبای‌شان برنده باشند! برای پیشی گرفتن از رقبا و افزایش سود، معمولا دو روش وجود دارد؛ یا اینکه به استخدام نیرو جدید و تقسیم وظایف فکر کنید و یا اینکه بخشی از کار را برون‌سپاری کنید. قاعدتا یک تیم خبره و تازه‌نفس، بهتر از یک تیم با تفکر و دانش محدود است. البته ناگفته نماند که تصمیم‌گیری میان این دو راه بستگی به موقعیت کسب‌وکارها دارد و 

ماتریس SWOT یکی از ابزارهایی است که در این زمینه اطلاعاتی خوبی را در اختیار قرار می‌دهد. در صورتی که موقعیت‌تان مناسب است و توانایی برون‌سپاری را دارید، در ادامه با ما همراه باشید تا بیشتر با مزایای برون سپاری در 

دیجیتال مارکتینگ یا Outsourcing Digital Marketing آشنا بشویم:

 

مزایای برون‌سپاری در دیجیتال مارکتینگ چیست؟

یک تیم همه فن حریف داشته باشید

برای موفقیت در عملکردها و دستیابی به نتیجه مورد نظر نیاز به رنج گسترده‌ای از مهارت‌ها دارید اما استخدام افراد حرفه‌ای، کار نسبتا سختی است و سازمان را متحمل هزینه‌های زیادی می‌کند؛ با برون‌سپاری می‌توانید هزینه‌های کم‌تری به نسبت استخدام افراد حرفه‌ای و تمام وقت بپردازید. علاوه‌بر هزینه، گرد هم آوردن افراد حرفه‌ای نیز کار نسبتا سختی است اما برون‌سپاری این امکان را می‌دهد تا طیف وسیعی از مهارت‌های مورد نیاز را در کنار هم داشته باشید. طراحی و گرافیک، آنالیز داده‌ها، تحقیقات بازار و بهینه‌سازی موتورهای جستجو، همگی از مواردی هستند که می‌توانید با برون‌سپاری، از مزایای آن‌ها بهره‌مند شوید.

هزینه‌ها و ریسک را کاهش دهید

آموزش، پروسه استخدام، زمان، هدررفت سرمایه و دیگر هزینه‌های غیرملموس تنها بخشی از هزینه‌هایی است که کسب‌وکارها مجبور به صرف آن‌ها هستند و قطعا این هزینه‌ها برای کسب‌وکارهای نوپا و کوچک سنگین است. برون‌سپاری به آژانس دیجیتال مارکتینگ این امکان را می‌دهد تا بدون به خطر انداختن سرمایه، منابع و زمان به نتیجه دلخواه دست پیدا کنید.

با افراد با تجربه سروکار پیدا می‌کنید

یکی از مزایای برون‎‌سپاری به آژانس دیجیتال مارکتینگ این است که می‌توانید با دیگر افراد با تجربه سازمان‌ها، سروکار داشته باشید؛ چرا که آژانس‌ها به در دست داشتن همزمان چندین پروژه عادت دارند، به چالش‌های پیش‌رو آشناتر هستند و راه‌های گذر از آن‌ها را نیز می‌دانند. به بیان ساده‌تر، پروژه‌های مشابه زیادی را در دست داشته‌اند و میدانند چه‌ چیزی به نفع شما و چه چیزی به ضررتان است.

نیاز به صرف زمان برای آموزش کارمندان ندارید

برای رشد کسب‌وکار و رقابت با دیگر رقبا به پرورش، آموزش و فراهم کردن بستر آموزشی نیاز است. هرچند که یک قالب خاص برای حل کردن مشکلات ناشی از آموزش وجود ندارد و برای مرتفع کردن مشکلات پیش‌روی کارمندان، نیاز به طراحی برنامه‌های آموزشی متفاوتی است. یکی از مزایای برو‌ن‌سپاری این است که نیازی به گذر از فرآیند تربیت و آموزش نیست چرا که کارمندان دیگر آژانس‌ها دانش و مهارت مورد نیاز شما را دارند.

می‌‌توانید روی هسته اصلی کسب‌وکارمان تمرکز کنید

یکی دیگر از مزایای برون‌سپاری این است که می‌گذارد روی مسائل مهم‌تر و هسته اصلی کسب‌وکارتان تمرکز کنید و زمان بیشتری را به مسائل داخلی سازمان و کسب‌وکارتان اختصاص بدهید. در واقع زمانی را که پیش از برون‌سپاری صرف مسائل کم‌اهمیت‌تر می‌کرده‌اید از این به بعد می‌توانید صرف مسائل مهم‌تر کنید.

مشکلات مربوط به کارمندان را کاهش دهید

یکی از منافع برون‌سپاری برداشتن فشار از روی دوش کارمندان است! خیلی وقت‌ها با افزایش حجم کارها و بیشتر شدن مسئولیت‌ها، کارمندان از اینکه نتوانند به موقع وظیفه مربوطه را انجام بدهند، استرس و فشار زیادی را متحمل می‌شوند؛ این فشار با غیبت و مرخصی افراد تیم بیشتر هم می‌شود اما برون سپاری این امکان را می‌دهد تا با خیال راحت روی انجام فعالیت‌های دیگر تمرکز کنید و مطمئن باشید که تمامی اهداف تعیین شده مدنظر قرار گرفته‌اند.

به همه تقاضاها پاسخ بدهید

کمک گرفتن از آژانس‌ها این امکان را می‌دهد تا در شرایط بحرانی و وقت کم به تقاضاهای مشتری بدون نگرانی نسبت به فشارکار و کمبود زمان پاسخ بدهیم. علاوه‌بر این، همکاری دراز مدت با آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ این فرصت را فراهم می‌کند تا در برنامه‌ها و کمپین‌های آینده نیز از تخصص و مهارت آن‌ها بهره ببرید.

از نگاه‌های تازه استقبال کنید

تصوری که نسبت به کسب‌وکارتان دارید مطمئنا تصور کامل‌تری است اما وما واقع‌بینانه نیست. یکی دیگر از مزایای برون‌سپاری ورود فکر تازه است تا از زاویه‌ای دیگر به کسب‌وکارتان نگاه کنید و چشم‌انداز بهتری را با توجه به اطلاعات و بینش خودتان و بینش دیگران ترسیم کنید.

 نرخ بازگشت سرمایه را افزایش بدهید

توجه به 

Lead Generation و شناسایی مخاطب هدف برای افزایش 

نرخ بازگشت سرمایه یا ROI از دیگر مزایای برون‌سپاری است. علاوه‌بر این حاشیه سود را گسترش می‌دهد و روی افزایش نرخ‌های تبدیل تمرکز دارد. همه این تلاش‌ها برای دستیابی به نتیجه دلخواه‌ ما است.

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان به کمک دانش، مهارت و تجربه تیم‌های حرفه‌ای به شما در شناسایی چالش‌های پیش‌رو و گذر از آن‌ها و در نتیجه کسب نتیجه موردنظرتان کمک می‌کند.

منبع

: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


ماتریس رشد- سهم بازار BCG یا Boston Consulting Group اولین ­بار توسط گروه مشاوره بوستون در سال 1970 به عنوان ابزاری برای تحلیل موقعیت استراتژیک کسب­و­­کار مطرح شد. ساختار کلی ماتریس براساس منحنی چرخه عمر محصول شکل می­گیرد و پورتفولیوی کسب­و­کار شما را در بلند­مدت ترسیم می­کند. توقف یا افزایش سرمایه­­گذاری در بخش­ها و برندهای مختلف یک کسب­و­کار، تصمیمی است که با کمک تحلیل ماتریس BCG گرفته می­شود. دو بعد اصلی ماتریس عبارتند از:

  • سهم بازار: اینکه چه درصدی از فروش کل بازار، متعلق به محصول شما می­باشد. سهم بازار بیشتر، نقدینگی بیشتری برای شرکت فراهم می­کند. با افزایش نقدینگی و تولید، سودآوری نیز افزایش می­یابد. در مقابل، سهم بازار کم، منجر به کاهش تولید و سودآوری می­شود.
  • نرخ رشد بازار: به معنای افزایش فروش یا اندازه بازار یک محصول در طول یک مشخص است. چنانچه نرخ رشد بازار زیاد باشد، میزان سرمایه­گذاری کسب­­و­کارها برای کسب درآمد و سود بیشتر، افزایش می­یابد. در مقابل، چنان‌چه نرخ رشد بازار مناسب نباشد، کسب­و­کارها به دنبال کاهش و خارج کردن سرمایه خود می­باشند.

بخش­های تشکیل ­دهنده ماتریس BCG

ساختار ماتریس BCG از چهار بخش تشکیل شده است:

سگ ( سهم بازار کم، نرخ رشد بازار کم)

در این شرایط، به دلیل نرخ رشد بازار و سهم بازار کم، نمی­توان آینده روشنی را برای کسب­و­کار متصور شد. بهترین توصیه برای کسب­و­کاری که در این وضعیت قرار دارد، کاهش یا توقف سرمایه­گذاری برای محصول و برند مورد نظر است. شرکت می­تواند از طریق فروش و واگذاری دارایی­های خود، به نقدینگی دست یابد و از این طریق بودجه لازم برای ارائه محصول جدید یا اجرای 

استراتژی نوین را فراهم نماید. طبق منحنی چرخه عمر، محصول در این شرایط در وضعیت افول قرار دارد.

گاو شیرده ( سهم بازار زیاد، نرخ رشد بازار کم)

در این شرایط، شرکت از سهم بازار مناسبی برخوردار است و میزان درآمد و نقدینگی، قابل توجه است اما به دلیل نرخ رشد کم بازار، سرمایه­گذاری بیشتر در این حوزه می­بایستی متوقف شود. محصول با توجه به منحنی چرخه عمر، در شرایط بلوغ قرار دارد، به همین دلیل کسب­و­کار می­بایستی درآمد و سودآوری حاصله را در بخش­های جدید و نوآورانه به کار گیرد. تاخیر در تصمیم­گیری، می­تواند شرکت را با کاهش تدریجی سهم بازار، در شرایط سگ قرار دهد.

علامت سوال ( سهم بازار کم، نرخ رشد بازار زیاد)

در این شرایط، به دلیل سهم بازار کم محصول، میزان نقدینگی شرکت و بازگشت سرمایه در وضعیت مناسبی قرار ندارد. با این حال، نرخ رشد بازار مثبت است و از طریق برنامه­ریزی و استراتژی درست، می­توان به سهم بازار بیشتر دست یافت. محصول در مرحله معرفی چرخه عمر خود قرار دارد و با استفاده از

 تبلیغات و راهبردهای

 بازاریابی می­توان سهم بازار آن را افزایش داد تا به ستاره، تغییر موقعیت پیدا کند.

ستاره (سهم بازار زیاد، نرخ رشد بازار زیاد)

این شرایط، ایده­آل­ترین حالت ممکن برای هر کسب­و­کار می­باشد. به دلیل سهم بازار زیاد، میزان نقدینگی و درآمد شرکت مناسب است و در عین حال، نرخ رشد بازار مطلوب، امکان سرمایه­گذاری بیشتر در این حوزه را فراهم می­نماید. محصول در چرخه عمر خود به سرعت رشد می­کند; با این حال تغییرات سریع تکنولوژی و محیط­های کسب­و­کار می­بایستی مدنظر قرار بگیرد تا شرکت مدت طولانی­تری در این شرایط باقی بماند.ماتریس BCG چارچوب ساده و قابل درکی از موقعیت استراتژیک پورتفولیوی کسب­و­کار، فراهم می­کند و می­تواند نقطه شروعی برای تحلیل­های پیچیده­تر باشد. با این حال، همانند تمامی ابزارهای تحلیلی، کمبودها و نقاط ضعفی را هم شامل می­شود. در این ماتریس، تنها دو حالت کم و زیاد برای نرخ رشد و سهم بازار در نظر گرفته­شده­ و حالت متوسط، مدنظر قرار نگرفته است. علاوه بر این، از بسیاری از فاکتورهای خارجی اثرگذار بر شرایط رقابتی، چشم­پوشی شده است. یکی از فرضیات این ماتریس آن است که سهم بازار زیاد، سودآوری بالایی را به دنبال دارد، در­حالیکه در شرایط واقعی، این فرضیه وما درست نیست.

تحلیل موقعیت کسب­­و­کار، یک فرایند مستمر و ضروری برای هر سازمان می­باشد. با توجه به پویایی و پیچیدگی محیط­های کسب­و­کار کنونی، بازنگری در استراتژی­ها و برنامه­ریزی سازمان، ضروری است. ماتریس رشد- سهم بازار، ابزاری است که درک موقعیت کسب­و­کار و سهولت برنامه­ریزی را برای تصمیم­گیرندگان امر فراهم می­سازد. 

شرکت تبلیغاتی مات با ارائه کلیه 

خدمات تبلیغاتی، به شما امکان می­دهد تا موقعیت رقابتی کسب­وکار خود را از طریق افزایش سهم بازار و بازنگری در 

استراتژی­های بازاریابی، نسبت به رقبا مستحکم نمایید.

منبع:

شرکت تبلیغاتی مات


همه روزه افراد بسیای به دنبال یافتن اطلاعات درباره محصولات یا خدمات مورد نیاز یا مورد علاقه‌ی خود هستند و به همین منظور در گوگل و یا وب‌سایت‌ها و اپلیکیشن‌های مختلف جست و جو می‌کنند. از دیدگاه بازارایابی و فروش، این افراد در گروه مشتریان راغب یا سرنخ (Lead) قرار می‌گیرند. این افراد پتانسیل تبدیل شدن به مشتریان بالقوه و پس از آن، مشتریان بالفعل و در نهایت مشتریان وفادار یک کسب و کار را دارند. کسب و کارها از روش‌های مختلفی برای تولید Lead و مشتریان راغب و در نهایت تبدیل آنان به خریداران و مشتریان وفادار استفاده می‌کنند.

از دیدگاه بازاریابی، فرآیند فروش شکلی مانند یک قیف به خود می‌گیرد که به آن قیف فروش یا Sales Funnel می‌گوییم. مشتریان راغب یا Lead، در دهانه‌ی قیف وجود دارند و در قسمت خروجی قیف، تنها مشتریان واقعی باقی مانده‌اند. طبیعی است که تمام افرادی که به محصولات یا خدمات شما علاقه نشان می‌دهند، ااماً تبدیل به مشتری نخواهند شد. پس در هر مرحله از قیف فروش، ریزش وجود داشته و هر چه از قسمت دهانه‌ی قیف به سمت خروجی آن حرکت می‌کنیم، از تعداد افراد کاسته می‌شود.

توجه کنید که مراحل قیف فروش بسته به نوع صنعت و کسب و کار شما متفاوت خواهند بود. در این مقاله قصد داریم مراحل کلی تبدیل یک بازدید کننده یا مشتری راغب را به مشتری نهایی و وفادار که معادل با مراحل قیف فروش است، معرفی کنیم.

8 مرحله قیف فروش

1. آگاهی (Awareness)

در مرحله‌ی اول، با توجه به نوع کسب و کار باید مخاطبان را از طریق روش‌ها و کانال‌های مناسب از محصولات یا خدمات خود آگاه کنید. به عبارتی دیگر در این مرحله، هدف اصلی کسب و کارها، افزایش آگاهی از برند است. پیش از آن لازم است 

پرسونای مخاطب به درستی شناسایی شده تا استراتژی بازاریابی متناسب با هر پرسونا پیاده‌سازی گردد. انواع تبلیغات آنلاین و آفلاین می‌توانند نقش عمده‎‌ای در افزایش آگاهی مخاطبان ایفا کنند. با گسترش استفاده از اینترنت توسط افراد، فرصت بسیار خوبی برای کسب و کارها پدید آمده تا بتوانند از طریق کانال‌های مختلف مانند ایمیل مارکتینگ، شبکه‌های اجتماعی، کمپین‌های بازاریابی دیجیتال و … خود را در معرض دید مخاطبان هدف قرار دهند.

2. ایجاد تمایل و علاقه (Interest)

پس از اینکه خود را در معرض دید مخاطب قرار دادید، اکنون نوبت به آن رسیده که با تولید محتوای جذاب آموزشی و بیان ویژگی‌ها و فواید محصولات و یا خدمات خود، توجه مخاطبان را به خود جلب کنید و در آنان علاقه ایجاد کنید. به میزانی که مزایای یک محصول یا خدمت به طور شفاف و صادقانه بیان شده باشد و با نیاز مخاطب هم‌راستا باشد، وی تمایل بیش‌تری برای کسب اطلاعات بیش‌تر خواهد داشت.

3. ارزیابی (Evaluation)

در این مرحله، مخاطب با ویژگی‌ها و مزایای محصولات یا خدمات شما آشنا شده و مشغول بررسی، ارزیابی و گاهاً مقایسه‌ی محصول شما با محصولات مشابه است. برای ساده کردن فرآیند تحلیل و بررسی مخاطب، می‌توانید نمونه‌ای رایگان از محصول یا خدمت خود جهت تست در اختیار مخاطب قرار داده یا نظرات مشتریان فعلی خود را در معرض دید آن‌ها قرار دهید.

4. تصمیم‌گیری (Decision Making)

پس از ارزیابی، حال نوبت به تصمیم‌گیری رسیده است. بهتر است فرصت را از دست ندهید و با ارائه‌ی پیشنهاداتی ویژه مانند تخفیف‌ها، خدمات یا امتیازات ویژه، مسیر مخاطب را به سمت خرید جهت دهید. در غیر این‌صورت احتمال از دست دادن این مشتریان بالقوه بسیار بالاست.

5. اقدام به خرید (Buying intention)

یک قدم پیش از خرید، درست زمانیست که مخاطب تصمیم به خرید گرفته است. معمولاً این مرحله در معاملات حضوری بیش‌تر معنا پیدا می‌کند. برای مثال، زمانی که مشتری به شما اطمینان می‌دهد که مایل به خرید محصولات یا خدمات شماست اما آن را به زمانی دیگر موکول می‌کند و ممکن است هرگز خرید صورت نگیرد. در این صورت باید با استفاده از تکنیک‌های بازاریابی هم‌چون مرحله‌ی قبل مخاطب را به خرید راضی کنید.

6. خرید(Buying)

در نهایت تلاش‌های شما اثربخش بوده و خرید انجام شده است.

7. بازگشت مشتری(Customer Retention)

هدف نهایی شما در قیف فروش به خرید محدود نمی‌شود. شما همواره باید از مشتری حمایت کرده و رضایت وی را جلب نمایید. حفظ و بهبود مستمر کیفیت محصولات یا خدمات می‌تواند سبب شود مشتری دوباره به سمت شما بازگردد.

8. وفاداری (Loyalty)

ممکن است مشتری چند بار خرید از محصولات یا خدمات شما را تکرار کند، اما تکرار خرید همواره به مفهوم وفادار بودن مشتری نیست. مشتری وفادار در بسیاری از شرایط، از میان رقبا، باز هم برند شما را انتخاب می‌کند، شما را به دوستان و آشنایان خود از طریق بازاریابی دهان به دهان معرفی می‌کند. هنر بازاریابان این است که از طریق ارزش نهادن به مشتری و پیاده‌سازی استراتژی‌های متفاوت مانند تشویق مشتری به ارائه‌ی بازخورد، تخفیفات ویژه‌ی باشگاه مشتریان، تولید محتوای شخصی‌سازی شده، رضایت وی را افزایش داده و او را به یک مشتری وفادار تبدیل کنند.


شرکت تبلیغاتی مات با ارائه‌ی کلیه 

خدمات تبلیغاتی، همواره تمام توان خود را به کار برده تا بتواند با مطالعه و بهره‌گیری از جدیدترین متدهای مورد استفاده در صنعت بازاریابی و فروش، کسب و کارها را تا رسیدن به موفقیت کامل همراهی کند.

منبع:

شرکت تبلیغاتی مات


در بلاگ‌های قبل در مورد بازاریابی ویروسی یا وایرال مارکتینگ صحبت کرده‌ایم. بازاریابی ویروسی یکی از روش‌های تبلیغ کالا و خدمات است که توسط مخاطبان و در بستر رسانه‌های اجتماعی صورت می‌گیرد؛ اما در این بلاگ قصد داریم مشخصا به راه‌های تولید محتوای وایرال بپردازیم.

محتوای وایرال یا Viral Content به محتوایی گفته می‌شود که در رسانه‌های اجتماعی‌ای مثل فیس‌بوک، توئیتر و اینستاگرم به اصطلاح همه‌گیر می‌شود و افراد به سرعت آن را به اشتراک می‌گذارند. محتوا وایرال شده می‌تواند در قالب اینفوگرافی، متن یا ویدیو باشد. برای تولید محتوای وایرال باید به نکات ریزی توجه داشته باشیم چرا که وایرال شدن یک محتوا، تصادفی نیست. در ادامه نکته‌های تولید محتوای وایرال را مرور می‌کنیم:

نکاتی برای تولید محتوای وایرال

رعایت اختصار

اولین و ساده‌ترین نکته‌ای که نیاز است بدانیم، توجه به اختصار محتوا است. محتوایی که قصد تولید آن را داریم باید کوتاه، مختصر و مفید باشد. محتوای کوتاه و ارزشمند، رغبت مخاطب را برای اشتراک‌گذاری آن افزایش می‌دهد چرا که در دنیای امروز، محتوای طولانی از حوصله و زمان مخاطب خارج است و جذابیتی برای او ندارد.

برانگیختن احساسات

یکی از نکات ظریف و هوشمندانه در تولید محتوای وایرال، برانگیختن احساسات مثبت و منفی در مخاطب و گره‌ زدن مضمون محتوا با زندگی شخصی او است؛ این که او با محتوا احساس نزدیک‌تری داشته باشد و این پیام به او منتقل شود که محتوا، بخشی از زندگی او را روایت می‌کند به شدت روی وایرال شدن اثرگذار است. البته بهتر است محتوایی که تولید می‌کنیم مثبت باشد تا مخاطب را کم‌تر درگیر احساسات منفی کند.

ایجاد امکان نظردهی

یکی دیگر از گزینه‌هایی که به وایرال شدن یک محتوا کمک می‌کند، ایجاد امکان نظردهی توسط مخاطبان است؛ شاید بی اهمیت به نظر برسد اما این که مخاطب بتواند نظرات مثبت و منفی خود را بیان کند، به نوعی اینگیجمنت او را افزایش می‌دهد و احتمال اینکه محتوا را با دیگران به اشتراک بگذارد بیشتر می‌شود.

شناسایی ترندها

توجه به ترندها و و پرداختن به آن‌ها از دیگر نکاتی است که برای مخاطب جذاب است. امروزه افراد وقت کم‌تری برای مطالعه و گشتن به دنبال ترندها دارند اما مطمئنا ارائه ترندها در قالب محتوای مختصر و مفید برای مخاطب جذابیت بیشتری دارد.

مسئله‌یابی

مورد دیگری که در وایرال شدن یک محتوا به ما کمک می‌کند، این است که بتوانیم گره فکری مخاطب نسبت به یک مسئله یا مشکل را حل کنیم. در نتیجه نیاز داریم دغدغه‌های مخاطبان هدف‌ را شناسایی کنیم و متناسب با آن‌ها محتوا تولید کنیم.

داستان‌سرایی

داستان‌سرایی نکته دیگری است که به شدت در وایرال شدن محتوا اهمیت دارد. اینکه بتوانیم محتوا را در قالب داستان بیان کنیم و به آن صورت داستانی بدهیم. 

شناسایی پرسونا و تولید محتوا با توجه به آن و همچنین در نظر داشتن اهداف به ما برای ساخت محتوای وایرال ایده می‌دهد.

انتخاب عنوان‌های جذاب

نکته دیگری که در تولید محتوای متنی اهمیت دارد، توجه به عنوان‌هایی است که انتخاب می‌کنیم. عنوان‌های جذاب رغبت بیشتری را در مخاطب برمی‌انگیزد. در تولید محتوا در قالب اینفوگرافی یا ویدیو نیز نباید از تاثیر جلوه‌های بصری یا به عبارتی دیگر 

بازاریابی بصری غافل باشیم.

همکاری با اینفلوئنسرها

مورد دیگری که توجه به آن در وایرال شدن تاثیر زیادی دارد، استفاده از اینفلوئنسرها برای به اشتراک گذاشتن محتوایی است که تولید کردیم. اثرگذاری اینفلوئنسرها برای وایرال شدن محتواها در قالب ویدیو، بیشتری دارد.

تمامی این نکته‌ها زمانی محقق می‌شوند که 

تحقیقات بازار انجام داده باشیم و به خوبی مخاطبان هدف‌مان را بشناسیم، محتوای با ارزش تولید کنیم و مطمئن باشیم که در مسیر درست  قرار داریم. در این صورت باید منتظر محقق شدن نتیجه‌ دلخواه‌مان باشیم. تمام هدف 

شرکت تبلیغاتی مات، تولید محتوای وایرال متناسب با مخاطب هدف و نوع کسب‌وکار شما است.

منبع:

شرکت تبلیغاتی مات


ممکن است بارها و بارها بعد از مواجهه با یک محتوای خلاقانه یا بعد از استفاده از یک کالا یا محصول، نتیجه را به اطرافیان خود انتقال داده‌ باشیم و آن‌ها را از تجربه مثبت یا منفی خود آگاه کرده باشیم. به بیان ساده‌تر به نوعی آن‌ها را به خریدن یا نخریدن یک محصول، سوق داده‌ایم. وایرال مارکتینگ عنوان نشات گرفته از این رفتار است که در ادامه به آن می‌پردازیم.

وایرال مارکتینگ یا بازاریابی ویروسی یکی از استراتژی‌های بازاریابی است که این امکان را می‌هد تا کالا و خدمات را به واسطه مشتریان و از طریق رسانه‌های اجتماعی تبلیغ کنیم. نام این مدل بازاریابی برگرفته از رفتار مخاطب است که نتیجه استفاده از یک محصول یا کالا را به اطرافیان خود منتقل می‌کند؛ درست مثل یک ویروس که از فردی به فرد دیگری منتقل می‌شود. در وایرال مارکتینگ این مخاطبان و مشتریان هستند که تصمیم می‌گیرند چه چیزی را به دیگران انتقال بدهند و یا به اصطلاح وایرال کنند.

اساس وایرال مارکتینگ را بازاریابی دهان به دهان تشکیل می‌دهد. این روش به دلیل هزینه پایین‌تر و اثرگذاری بیشتر به نسبت دیگر روش‌های، برای کسب‌وکارهای نوپا و کوچک مناسب است؛ هرچند که کسب‌وکارهای بزرگ‌تر هم از مزایای آن بهره می‌برند.

هر محتوا یا ویدیویی می‌تواند وایرال بشود. تنها نیاز داریم برای تولید کمی خلاقیت داشته باشیم و به خصوصیات دموگرافیک هم توجه کنیم؛ چرا که بازاریابی ویروسی یک رویکرد مشتری محور است و ما نیاز داریم تا مخاطبان هدف‌مان را به درستی انتخاب کنیم؛ در نتیجه نیاز به 

تحقیقات بازار داریم تا متناسب با پرسونای مخاطب و داده‌های به دست آمده، محتوایی را تولید کنیم که او را به وایرال کردن تشویق کند.

نکته‌هایی که به وایرال شدن کمک می‌کنند

اگر بتوانیم با محتوایی که تولید می‌کنیم احساساست افراد را درگیر و توجه‌شان را جلب کنیم، مخاطب تمایل بیشتری به وایرال کردن آن دارد. محتوای متفاوت، ارزشمند و جذاب کمک می‌کند تا مخاطب، ناخودآگاه و  بدون نیاز به تلاش بیشتری از سمت ما، آن را وایرال کند. بهتر است بستری که در آن محتوا تولید می‌کنیم عمومی باشد تا به راحتی در دسترس مخاطب قرار بگیرد. علاوه ‌بر این بهتر است محتوای تولیدی در بطن خود داستانی برای نقل کردن داشته باشد. توجه به خصوصیات دموگرافیک نیز از دیگر نکاتی است که مخاطب درست را به ما نشان می‌دهد. رعایت همین نکته‌های کوچک به وایرال شدن محتوا و هرچیزی که به کسب‌وکار ما ربط داشته باشد، کمک می‌کند.

مزایای و معایب استفاده از وایرال مارکتینگ

بازاریابی ویروسی یا وایرال مارکتینگ به نسبت دیگر روش‌های معایب کم‌تری دارد اما بد نیست روی جنبه‌های منفی نیز مروری داشته باشیم و بعد به سراغ مزایای آن برویم.

یکی از بزرگ‌ترین معایب بازاریابی ویروسی شاید، سخت بودن اندازه‌گیری دقیق  نتایج باشد. همچنین ممکن است پیامی که قصد انتقال آن را داریم، به خوبی منتقل نشود، مخاطب را دچار سوءتفاهم کند و در نهایت نتیجه،‌ عکس آن چیزی باشد که انتظارش را داشته‌ایم. به‌علاوه درست است که بازاریابی ویروسی به سرعت آگاهی نسبت به برند را افزایش می‌دهد و طیف گسترده‌ای از مخاطبان را در معرض خود قرار می‌دهد اما وما مشتریان وفادار را به سمت ما نمی‌آورد و ممکن است آن‌ها تنها رهگذرانی باشند که از نام تجاری ما عبور کرده‌اند. از دیگر معایب بازرایابی ویروسی این است که نمی‌شود جلوی پخش شدن جنبه‌های منفی‌ یک خبر، تبلیغ یا اتفاق را گرفت و آن را کنترل کرد.

بازاریابی ویروسی در عین حال که طیف گسترده‌ای از مخاطبان را در اختیار ما قرار می‌دهد، به شدت هم در کاهش هزینه‌ها موثر است؛ چرا که در این نوع از بازاریابی، نیازی به خرید تبلیغات یا خرید فضاهای رسانه‌ای نیست و ابزارهایی که به شدت برای ما اهمیت دارند، مخاطبان بالقوه و رسانه‌های اجتماعی است.

علاوه‌بر این در مقایسه با روش‌های کلاسیک، نیازی به تلاش برای تبلیغات نداریم؛ به نوعی می‌توان گفت که تمام فرآیند تبلیغات ما توسط مخاطبان صورت می‌گیرد. تولید Lead از دیگر مزایای این روش است.

در کل همه چیز در وایرال مارکتینگ ساده است. تنها کافی است تا یک محتوای جذاب و ارزشمند را در هر قالبی تولید کنیم، آن را در اینترنت قرار بدهیم و دیگران را خبر کنیم؛ فقط همان‌طور که پیشتر گفتیم، نیاز به تولید خلاقیت و ارزش داریم تا خود مخاطب احساس کند که باید آن‌ها را با دیگران به اشتراک بگذارد و رابطه‌‌اش را با برند ما حفظ کنند و در نهایت به مشتری وفادار ما تبدیل شود.

در کل می‌توان با اطمینان گفت که این روش به نسبت دیگر روش‌های موجود، در کوتاه‎‌ترین زمان و با کم‌ترین هزینه بیشترین کارایی را دارد و به شدت روی افزایش آگاهی از برند اثرگذار است.

تیم خلاقیت و 

بازاریابی دیجیتال 

شرکت تبلیغاتی مات، تلاش می‌کند تا بهترین محتوا را برای وایرال شدن و شناخت بیشتر شما به مخاطب، تولید کند.

منبع:

شرکت تبلیغاتی مات


در مقالات قبلی با اهمیت ایده پردازی و خلاقیت در تبلیغات و تکنیک‌‌های مفید برای خلق ایده آشنا شدید. برای موفقیت در انتخاب بهترین ایده وکاهش ریسک شکست، باید پیش از پیاده‌سازی، کارآمد بودن ایده را ارزیابی کنید. در این مقاله سعی داریم به برخی از تکنیک‌های مفید جهت اولویت‌بندی و ارزیابی ایده‌ها اشاره کنیم.

    تکنیک ABC

از تکنیک ABC برای تحلیل داده‌هایی استفاده می‌شود که بتوان آن‌ را از نظر اهمیت به 3 دسته‌ی بسیار مهم، مهم و کم اهمیت تقسیم کرد. در این روش برای کنترل یا ارزیابی هر دسته، ت‌های متفاوتی اتخاذ می‌شود. تکنیک ABC در ارزیابی ایده‌ها به دو صورت به کار می‌رود:

  • در حالت اول، ابتدا شاخص ارزیابی اهمیت تعیین شده و سپس ایده‌ها با توجه به آن شاخص بر اساس اهمیت به 3 گروه A، B و C تقسیم می‌شوند.
  • در حالت دوم، با ایجاد 

    اتاق فکر و طوفان مغزی، تمام آیتم‌های مرتبط با ایده لیست شده و سپس با توجه به اولویت دسته‌بندی می‌شوند.

 

    تکنیک ATAR

از این روش بیش‌تر در بازاریابی، در جهت ارزیابی سهم هر کدام از 4 عامل زیر برای تحلیل قدرت ایده‌ی پیشنهادی استفاده می‌شود:

  • Awareness: چه سهمی از بازار هدف، از ایده‌ها یا برند شما آگاهی دارند؟
  • Trial: چه بخشی از مشتریان دسته‌ی قبل از محصولات یا خدمات شما استفاده می‌کنند؟
  • Availability: میزان دسترسی مشتریان به محصول چقدر است؟
  • Repeat: چه تعداد از مشتریان شما مجدد از محصولات یا خدمات شما استفاده خواهند کرد؟

 

    تحلیل SWOT

به کمک 

تحلیل SWOT، می‌توان هر ایده را‌ از منظر نقاط قوت (Strength)، نقاط ضعف (Weakness) ، فرصت‌ها (Opportunity)  و تهدیدهای موجود  (Threat)بررسی کرد. تحلیل SWOT شامل یک سیستم امتیازدهی است، به گونه‌ای که در نهایت تمام ایده‌ها از این 4 منظر با هم مقایسه شده و برای تبدیل نقاط ضعف به نقاط قوت و هم‌چنین تبدیل تهدیدها به فرصت پیشنهاداتی ارائه خواهد شد.

    تکنیک NAF

با استفاده از این روش می‌توان ایده‌ها را از 3 منظر نوآوری یا Novelty، جذابیت یا Attractiveness و امکان سنجی یا Feasibility Study بررسی و ارزیابی کرد. این روش خصوصاً هنگام تولید ایده‌ها بسیار پرکاربرد است. با توجه به این مدل، به هر ایده از 0 تا 10 از جهات زیر امتیازدهی خواهد شد:

  • نوآوری: این ایده تا چه میزان خلاقانه بوده است؟ آیا میزان نوآوری بسته به موقعیت مناسب بوده است؟
  • جذابیت: این ایده به عنوان راه حل تا چه حد جذاب است؟ آیا اجرای آن می‌تواند ما را به تمام اهدافمان برساند یا صرفاً بخشی از آن را پوشش خواهد داد؟
  • امکان سنجی: آیا اجرا و پیاده‌سازی ایده امکان پذیر است یا صرفاً در تئوری جذاب است؟

 

    چک لیست ارزیابی ایده

در این روش با ایجاد چک لیستی شامل سوالاتی دسته‌بندی شده  بر اساس شاخص‌های مرتبط با هر ایده، با ارزیابی میزان خلاقیت و شانس‌های موفقیت، به ایده‌ها وزن‌دهی می‌کنیم. این چک لیست می‌تواند شامل سوالاتی در دسته‌بندی‌های زیر باشد:

  • سولات کلی مانند اثرات محصول یا خدمت بر محیط زیست، کیفیت، ایمنی، تاثیرات اجتماعی
  • سوالاتی در حوزه‌ی صنعت مانند تعداد، قدرت و نحوه‌ی فعالیت رقبا، نحوه قیمت‌گذاری، نوع محصولات
  • سوالات حوزه‌ی بازار مانند شناسایی 

    پرسونای مخاطب، میزان هماهنگی ایده با ترند روز، نیاز و علاقه‌ی مخاطب

  • سوالات مرتبط با محصول مانند هزینه‌ی پیاده‌سازی ایده روی محصول، نیاز به اعمال تغییرات در بسته‌بندی، آموزش‌های کاربردی و گارانتی

 

    ماتریس ارزیابی

از ماتریس ارزیابی برای ارزیابی ایده‌هایی استفاده می‌شود که دارای چند شاخص و ویژگی قابل بررسی باشند. در ماتریس ارزیابی، به هر شاخص، یک وزن تعلق می‌گیرد. سپس ایده‌های مرتبط با هر شاخص تعیین شده و به هر کدام یک امتیاز که غالباً در بازه‌ای مانند 0تا 10 قرار دارد، تعلق می‌گیرد. برای به دست آوردن امتیاز نهایی، وزن هر شاخص را درامتیاز آن ضرب می‌کنیم. در نهایت، مجموع امتیازها برای هر ایده، از حاصل جمع امتیازهای آن  مرتبط با هر شاخص، به دست می‌آید و ایده‌ای که بیش‌ترین مجموع امتیاز را داشته باشد، انتخاب خواهد شد.

    تکنیک دلفی

تکنیک دلفی یک روش پیش‌بینی سیستماتیک برای تولید و ارزیابی اعتبار و کارایی ایده‌ها است. در روش دلفی، نظرات افراد متخصص درباره ایده‌ها از طریق پرسش‌نامه‌های از پیش طراحی شده، گردآوری می‌شود. در تحلیل اولین پرسشنامه، نکات و محورهای اصلی مشخص می‌شوند. سپس از این نکات در طراحی پرسشنامه‌ی دوم استفاده خواهد شد. در پایان هر مرحله، نتیجه‌ی ارزیابی، جهت بازبینی مجدد و اطمینان بیش‌تر در اختیار پاسخ دهندگان قرار می‌گیرد. این روند به همین صورت تا حصول نتیجه ادامه پیدا خواهد کرد. به نحوی که پاسخ‌ها نشان‌گر توافق نظر میان افراد متخصص درباره‌ی هر ایده باشد و فرد مصاحبه کننده به پاسخ مورد نظر خود دست یابد.

 

در مقاله بعدی با ادامه‌ی تکنیک‌های ارزیابی ایده آشنا خواهید شد.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


حادثه 11 سپتامبر، ورشکستگی شرکت‌های موفق و بزرگ، رسوایی‌های مالی و بحران‌های اقتصادی، بازارهای کالا و ارز را در قرن 21 با آشفتگی و بحران جدی رو‌به‌رو­ کردند. از سوی دیگر، شوک سنگینی به واسطه تلاطم‌های ی و فجایع طبیعی از قبیل سونامی، زمین‌­لرزه و …. به کسب‌و‌کارها وارد شد. همه چیز در حال تغییر است، خصوصا محیط کسب‌و‌کار. یکی از مهم‌ترین چالش‌های مدیران، اطمینان یافتن از این موضوع است که شرکت، همگام با تغییرات به ­وجود آمده در محیط حرکت کند و بهترین واکنش را نسبت به رخداد جدید، نشان دهد. در محیط پویا و پیچیده کسب‌و‌کار کنونی، شرکت‌ها برای تعیین گزینه‌های استراتژیک و انطباق با شرایط، می‌بایست مشخصات محیطی را که در آن فعالیت می‌کنند، با دقت شناسایی کنند. در این بلاگ قصد داریم مهم‌ترین ویژگی‌های محیط کسب‌و‌کار امروزی را که رهبران کسب‌و‌کارها برای برنامه‌ریزی کوتاه‌مدت و بلند‌مدت سازمان خود می‌بایستی به آنها توجه کنند بررسی کنیم.

ویژگی‌های محیط جدید کسب‌و‌کار

کسب‌و‌کارهای کنونی در قرن 21 در محیطی فعالیت می‌کنند که در­بر­دارنده خصوصیات زیر می‌باشد:

  1. تلاطم: تلاطم و غیر­قابل پیش‌بینی بودن رویدادها یکی از اصلی‌ترین خصوصیات محیط جدید کسب‌و‌کار است. در ادبیات استراتژیک، از عنوان رویداد قوی سیاه، برای توصیف وقایع و رویدادهایی استفاده می‌شود که بسیار غیر محتمل و پیش‌بینی‌­ناپذیر هستند. مدیریت قوهای سیاه به معنای ایجاد قدرت برای کاهش آسیب‌پذیری شرکت در برابر رویدادهای منفی و بیشترین استفاده از رویدادهای مثبت است. به دلیل افزایش ارتباطات متقابل از طریق تجارت و جریان‌های مالی، بحران‌پذیری محیط کسب‌و‌کار و تغییر توازن قدرت، افزایش یافته­است.
  2. رقابت: رقابت شدید و تعداد زیاد رقبا، حاشیه سود فعالان کسب‌و‌کار را کاهش می‌دهد. یکی از دلایل فشار رقابتی، بین­المللی شدن بازار کشور­هایی نظیر چین، هند و … است که زمانی تولید­‌کننده قراردادی محصولات بودند و اکنون در بازارهای نهایی رقابت می‌کنند. شرکت‌ها می‌بایست 

    استراتژی اقیانوس آبی (خلق فضای بی­رقیب) را به منظور فرار از اقیانوس سرخ رقابتی و حاشیه سود کم به­ویژه در مرحله افول چرخه عمر محصول، مدنظر قرار دهند.

  3. تکنولوژی: توانایی تکنولوژی‌های دیجیتال برای تضعیف موقعیت مزیت رقابتی، افزایش یافته­است. به همین دلیل، سازمان‌ها می‌بایستی هم‌گام با تغییر تکنولوژی، استراتژی‌های رقابتی خود را بازنگری کنند، در غیر این صورت با شکست و زیان­دهی مواجه می‌شوند. برای مثال تلفن‌های همراه نوکیا، آیپادهای اپل و گوشی‌های هوشمند بلک بری زمانی در بازارهای مختلف تولید می‌شدند اما اکنون از رده خارج شده­اند. کوتاه شدن چرخه عمر محصولات، همگرایی صنایع و در نهایت تغییر شکل آنها، از پیامدهای اثرگذاری تکنولوژی در کسب‌و‌کارهای کنونی است.
  4. فشارهای اجتماعی و بحران سرمایه‌داری: یکی از اتفاقات بحران مالی سال 2009-2008، از دست رفتن مشروعیت بسیاری از کسب‌و‌کارها بود که بر اعتبار آنها در میان مصرف‌کنندگان، روحیه کارکنان، تمایل سرمایه‌گذاران و تامین‌کنندگان منابع مالی و ت‌های دولت در مورد آنها، تاثیری منفی گذاشت. در حقیقت شرکت‌هایی که ارزش‌های مورد حمایت موسسان خود را می‌پذیرند، می‌توانند ثبات بلند­مدت استراتژی و 

    هویت سازمانی خود را تضمین کنند (برای مثال شرکت والت‌دیزنی و وال‌مارت نسبت به موسسان خود والت‌دیزنی و سام والتون). در نظر­گرفتن منافع و نیازهای ذی‌نفعان مختلف جامعه، منجر به پاسخگویی بیش‌تر شرکت در برابر تغییرات محیط، افزایش تعهد شغلی کارکنان و خلاقیت بیش‌تر می­شود. برای مثال 

    کمپین تبیلغاتی داو ” زیبا در هر سنی” به دلیل مطرح ­کردن موضوعی که دغدغه افراد جامعه بوده و هر فردی در طول زندگی با آن درگیر می‌شود، در عین حال درک درست از محیط رقابتی و مخاطب، توانست افزون بر اثرگذاری قوی و موثر بر مخاطب، رضایت مشتری، مشارکت بالا و اهداف فروش و بازاریابی را محقق کند.

پویایی و عدم­قطعیت محیط‌های جدید کسب‌و‌کار، سازمان‌ها را به سمت اتخاذ 

رویکردهای استراتژیک منطبق و انعطاف‌پذیرتر سوق می‌دهد. رهبران کسب‌و‌کار از طریق نوآوری، 

راهکارهای بازاریابی، استراتژی اقیانوس آبی و 

رویکردهای فروش قادر خواهند بود فاصله خود را از رقبا بیش‌تر کنند. در حقیقت، تمرکز رهبران در شرایط عدم قطعیت، نباید صرفا بر سود محدود شود، بلکه می‌بایست به عواملی توجه داشته­ باشند که بر سودآوری اثرگذار است؛ مانند نوآوری، 

شناسایی مخاطب، رضایت مشتری و کارایی عملیاتی. 

شرکت تبلیغاتی مات با ارائه کلیه 

خدمات تبلیغاتی، رشد کسب‌و‌کار شما را در محیط‌های رقابتی و پویای کنونی از طریق انتخاب و اجرای استراتژی‌های درست بازاریابی سرعت می‌بخشد.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


در مقاله‌ی قبلی به

 7 تکنیک مفید برای ارزیابی ایده‌ها اشاره کردیم. در این مقاله با دیگر روش‌های ارزیابی ایده آشنا خواهید شد.

8. محاسبه نسبت فایده به هزینه

تحلیل نسبت فایده به هزینه، یکی از روش‌های مفید و نسبتاً ساده برای تصمیم‌گیری، خصوصاً هنگام پیاده‌سازی یک ایده‌ی جدید یا اعمال تغییرات است. به میزانی که برآوردها دقیق‌تر باشد، نتایج حاصل از این تحلیل قابل اطمینان‌تر خواهند بود. در این روش، تمامی هزینه‌هایی که در اثر پیاده‌سازی یک ایده به ما تحمیل می‌شود، محاسبه و با 

نرخ بازگشت سرمایه(ROI)  مقایسه خواهد شد. در صورتی که هزینه‌ها بیش‌تر از نرخ بازگشت سرمایه باشند، پیاده‌سازی و اجرای آن ایده توجیه اقتصادی نخواهد داشت.  بزرگ‌ترین چالش این روش، در نظر گرفتن تمامی هزینه‌ها و برآورد عددی مزایای غیر مستقیم یا به عبارتی تبدیل فاکتورهای کیفی به کمی جهت حصول نتیجه‌ی دقیق است.

9. تکنیک PMI

تکنیک (PMI (Plus, Minus, Interesting با هدف یافتن نکات مثبت، منفی و جذاب یک ایده به کار می‌رود. از این تکنیک می‌توان در بسیاری مراحل، از مرحله‌ی تولید ایده تا مرحله‌ی نظارت و ارزیابی پس از پیاده‌سازی آن استفاده کرد. برای این منظور، متناسب با هر ایده، جدولی تنظیم می‌شود که شامل 3 ستون نکات مثبت، نکات منفی و جذابیت‌ها است. پس از پر کردن جدول، نوبت به امتیازدهی می‌رسد. به هر کدام از نکات مثبت امتیاز مثبت، به نکات منفی امتیاز منفی و به جذابیت‌ها امتیاز مثبت یا منفی اختصاص می‌یابد و مجموع آن‌ها محاسبه می‌شود. در نهایت ایده‌ای که برآیند امتیازات مثبت بیش‌تری داشته باشد، انتخاب خواهد شد.

10. درخت تصمیم‌

درخت تصمیم یا Decision tree یکی از روش‌های مورد استفاده در فرآیند تصمیم‌گیری است. در این روش، مسائل پیچیده را به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم می‌کنیم تا بتوانیم به ذهن خود نظم دهیم. درخت تصمیم، نقشه‌ای شبیه به شکل یک درخت در اختیار شما قرار می‌دهد که بتوانید نتایج احتمالی پیمودن مسیرهایی را مشاهده کنید که از گزینه‌های تصمیم‌گیری پیشنهادی شما حاصل شده است. هر گزینه شامل پیامدهایی است که در حقیقت این پیامدها شاخه‌های درخت را  شکل داده‌اند. درخت تصمیم شامل سه نوع گره یا نود است: گره‌های تصادفی (نشان دهنده‌ی احتمال وقوع پیامد بعدی)، گره‌های تصمیم‌گیری (نمایانگر تصمیمی که می‌توان گرفت) و گره‌های پایانی (نمایانگر نتیجه‌ی پایانی یک مسیر).  از هر گره‌ی تصمیم‌گیری، راه حل‌های موجود یا همان گره‌های تصادفی منشعب می‌شوند. بسط دادن درخت تصمیم تا جایی ادامه پیدا خواهد کرد که هیچ گزینه‌ی احتمالی و پیامد دیگری باقی نمانده و به نتیجه‌ی مسیر دست پیدا کنیم. در نهایت با ارزیابی هر مسیر توسط محاسبه‌ی هزینه و مزایای آن و وزن دهی به گزینه‌های احتمالی و توجه به ریسک‌های هر مسیر، محدودیت‌ها و منابع موجود، در مورد انتخاب بهترین گزینه تصمیم‌گیری کنید.

11. Idea Advocate

روش وکیل مدافع ایده یا Idea Advocate زمانی به کار می‌رود که چند ایده‌ وجود دارد و شما برای انتخاب بهترین ایده از میان آن‌ها نیاز به هم‌فکری دارید. در این حالت، یک فرد به عنوان مدافع ایده یا Advocate که با مفهوم هر ایده، ویژگی‌ها، مزایا و معایب آن آشنایی کامل دارد یا باید ایده‌ی منتخب را اجرایی کند، ایده‌ها را به اعضای گروه معرفی می‌کند. سپس هر ایده مورد ارزیابی و بررسی قرار گرفته و تصمیماتی در رابطه با حذف یا اجرای آن اتخاذ می‌شود.

12. تحلیل Impact

تحلیل Impact یکی از روش‌های تحلیل گروهی مناسب برای امکان سنجی پیاده‌سازی ایده‌ها است. به‌کارگیری این روش نسبتاً ساده است و به طرز تفکر و دیدگاه افراد حاضر در گروه متکی است. تحلیل Impact یک روش طوفان مغزی است که در آن اثرات تغییرات ایجاد شده ناشی از پیاده‌سازی ایده‌ها ارزیابی و بررسی می‌شود. یکی از مزایای این روش، پیش‌بینی مسائل و مشکلات ناشی از پیاده‌سازی ایده‌ها است. در تحلیل Impact، تمامی عواملی که بر نتایج کار پس از پیاده‌سازی ایده‌ها تاثیر مثبت دارند در نظر گرفته می‌شود. برای بسط این مدل، تحلیل ارزش‌ها یا Value می‌تواند به آن اضافه شود، به صورتی‌ که به هر impact با توجه به ارزش‌های مورد نظر خود مانند کارایی، میزان اثربخشی یا سطح نوآوری امتیاز دهی شود. در نهایت ایده‌ای انتخاب خواهد شد که بیش‌ترین امتیاز را در تاثیرات مثبت به خود اختصاص دهد و ریسک پیاده‌سازی پایین‌تری داشته باشد.

امروزه خلاقیت و نوآوری برای کسب و کارها در تمام زمینه‌ها از جمله تبلیغات، امری ضروری است. تکنیک‌های ارزیابی ایده‌پردازی و خلاقیت، علاوه بر تحلیل و بررسی ایده‌های موجود، به خلق ایده‌های جدید نیز کمک می‌کنند. تیم 

ایده‌پردازی و خلاقیت 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان، با ارائه‌ی سناریوهای خلاقانه کسب و کار شما را تا رسیدن به رویاهایتان همراهی می‌کند.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


حتما بارها با یک تبلیغ در قالب‌های مختلف مواجه شده‌اید. چه به روش‌های سنتی و چه به روش‌های جدید؛ در تلویزیون، رادیو، رومه، بیلبورد، وب‌بنر و … . این دقیقا همان روش بازاریابی 360 است که بدون در نظر گرفتن مخاطب هدف تلاش می‌کند تا یک تبلیغ را در هر قالبی به مخاطب عرضه کند و به نوعی در همه‌جا در معرض دید او قرار بگیرد. فرقی نمی‌کند که مخاطب کجاست؛ چرا که هدف، تنها دستیابی به مشتری و  هدایت او در طول 

سفر (مشتری) است.

ویژگی بارز یک کمپین جامع و کامل، دربرگرفتن تمام پروسه خرید از اولین برخورد مشتری تا آخرین برخورد او است. کمپین بازاریابی 360 درجه یکی از انواع مدل‌های بازاریابی است که تلاش می‌کند تا با حضور تبلیغات یک محصول خاص و برقراری ارتباط با مشتری از هر مدیا و رسانه‌ای تمامی پروسه خرید را در دست بگیرد. تمامی توجه این مدل به این موضوع است که پیامی را که مخاطب دوست دارد دریافت کند و نوع ارسالی که برای او خوشایندتر است را مدنظر قرار بدهد. اجرای کمپین 360 درجه باید مطابق با پرسونای مخاطب باشد؛ در غیر این صورت تمام زمان و هزینه‌ای که صرف کرده‌ایم به هدر می‌رود.

یکی از مزایای کمپین 360 درجه به دلیل دربرگیری تبلیغات محیطی، موبایل، تلویزیون، رسانه‌های اجتماعی و … این است که با تغییرات و پیشرفت تکنولوژی همگام است و این امکان را می‌دهد تا هر تغییری را در کمپین اعمال کنیم. علاوه‌بر این از دو روش آنلاین و آفلاین به صورت همزمان استفاده می‌کند و به شدت روی صرف زمان و ارسال پیام به صورت یکپارچه تمرکز دارد. این روش می‎‌تواند در قالب‌های مختلفی صورت بگیرد. قالب‌هایی چون وبلاگ‌ها، رسانه‌های اجتماعی، رسانه‌های جمعی، ویدیو، ایمیل، بنر، وب‌بنر و … .

در ادامه به مراحل و دلایل استفاده از روش بازاریابی 360 درجه می‌پردازیم:

 

مراحل طراحی و اجرای کمپین 360 درجه

مرحله اول: مخاطبان هدف‌مان را بشناسیم

استفاده از 

کلان داده‌ها هم در شناخت 

پرسونای مخاطب به ما کمک می‌کند و هم این سرنخ را به ما می‌دهد تا بدانیم انتقال چه پیامی برای مخاطب باورپذیرتر و خوشایندتر است. همچنین این امکان را می‌دهد تا به عکس‌العمل‌های مشتری سریعا پاسخ بدهیم و در زمان و مکان مناسب، پیام درست را به منتقل کنیم چرا که طراحی یک پیام مناسب در نهایت رضایت و وفاداری مشتری را به ارمغان می‌آورد. استفاده از رسانه‌ها بسته به نوع مخاطب و پیامی که می‌خواهیم ارائه بدهیم، متفاوت است.

مرحله دوم: مثل مشتری فکر کنیم

شناخت مخاطب به تنهایی برای ما کافی نیست، بلکه نیاز داریم خودمان را جای او قرار بدهیم، نیازهای او را دریابیم و تمامی راه‌هایی که می‌توانیم به درخواست‌های او پاسخ بدهیم را شناسایی کنیم. توجه به خواسته‌ها و نیازهای مخاطبان به مشتری احساس بهتری می‌دهد و کار ما را در هدایت او به قیف فروش و تبدیل او به مشتری وفادار، ساده‌تر می‌کند.

مرحله سوم: قیف فروش خودمان را طراحی کنیم

قیف فروش ابزاری است که به ما کمک می‌کند تا مشتری را در زمانی مناسب و با عبور دادن از مراحلی مشخص، به خرید و به اصطلاح اقدام کردن، ترغیب کنیم. مخاطب با عبور از مراحلی چون آگاهی، علاقه، تصمیم و اقدام در نهایت به مشتری بالفعل ما تبدیل می‌شود. باید بدانیم که قیف فروش و مراحل آن با توجه به ماهیت کسب‌وکارها قابل تغییر است.

مرحله چهارم: 360 درجه را در نظر بگیریم

بر سر راه اجرای هر کمپینی می‌تواند موانع زیادی وجود داشته باشد؛ چه از لحاظ زمان و چه از لحاظ بودجه. در این مرحله چاره‌ای جز جایگزینی منابع دیگر نداریم و برای مثال می‌توانیم از خلاقیت بیشتر استفاده کنیم؛ به نوعی سرمایه‌های انسانی نامحدود را جایگزین محدودیت‌های دیگری می‌کنیم. در نهایت برای کسب بهترین نتیجه، نیاز داریم تا به همه زوایا اشراف داشته باشیم و همه جوانب را در نظر بگیریم.

مرحله پنجم: ایده‌پردازی کنیم

در مرحله آخر نیاز به ایده‌پردازی داریم. باید بدانیم دقیقا چه کاری می‌خواهیم انجام بدهیم و کانسپت اصلی ایده، شعار، طرح کلی یا Key Visual را به دقت مشخص کنیم. توجه به هر مرحله اهمیت زیادی دارد اما برای رسیدن به نتیجه دلخواه و اجرای هرچه موفق‌تر کمپین‌مان نیاز به توجه ویژه‌ای به این مرحله داریم.

دلایل استفاده از کمپین‌ بازاریابی 360 درجه

روش بازاریابی 360 درجه به دلیل نگاه همه‌جانبه، یکی از روش‌های پرکاربرد برای کسب‌وکارها است که با در نظر گرفتن تمام زوایا، نتایج مثبتی را به ارمغان می‌آورد. در ادامه قصد داریم تنها به دو دلیل اصلی استفاده از روش بازاریابی 360 درجه بپردازیم.

اولین دلیلی که ما را به استفاده از این روش ترغیب می‌کند  نیاز کسب‌وکارها به داشتن جایگاهی مشخص در ذهن مشتری است. جایگاه‌یابی یا Positioning مرز تمایز ما با دیگر رقبا را برای مشتری روشن می‌کند؛ اینکه مشتری چه دیدی نسبت به برند ما داشته باشد و با شنیدن اسم برند ما چه ذهنیتی در او ایجاد ‌شود بسیار اهمیت دارد. در نتیجه برای داشتن یک جایگاه مثبت در ذهن مشتری، باید به تبلیغ در همه رسانه‌ها توجه کنیم چرا که برای مثال توجه به تبلیغات تنها در رسانه‌های سنتی باعث می‌شود تا طیف گسترده‌ای از مخاطبان‌مان را خودبه‌خود از دست بدهیم. این کمکی است که بازاریابی 360 درجه به کسب‌وکارها می‌کند.

دلیل دوم امکانی است که بازاریابی 360 برای احیای یک محصول ضعیف به ما می‌دهد. بازاریابی 360 درجه این امکان را می‌دهد تا موقعیت بد یک محصول را تغییر دهیم. در واقع این شانس دوباره را به کسب‌کارها می‌دهد تا بتوانند روی عرضه و معرفی یک محصول تمرکز کنند.

تدوین و اجرای کمپین‌های 360 درجه و کسب نتیجه دلخواه شما، یکی از چندین خدماتی است که 

شرکتی تبلیغاتی مات ارائه می‌دهد.

منبع:

شرکت تبلیغاتی مات


آیا به عنوان صاحب یک کسب و کار با برندی ناشناخته، به دنبال افزایش آگاهی از برند و جلب توجه طیف وسیعی از مخاطبان هستید؟ یا می‌خواهید محصول یا خدمت جدیدی از برند خود را برای اولین بار به بازار عرضه کنید؟ این مقاله به شما کمک می‌کند تا ضمن آشنایی با یکی از روش‌های اثربخش و نوین بازاریابی، که از ترکیب برند اکتیویشن (Brand Activation)  با 

دیجیتال مارکتینگ حاصل شده است، بتوانید صدای برند خود را به گوش طیف وسیعی از مخاطبان هدف خود رسانده و از مزایای آن بهره‌مند شوید.

برند اکتیویشن (Brand Activation) چیست؟

برند اکتیویشن به مجموعه‌ی کمپین‌ها، رویدادها و فعالیت‌هایی در بازاریابی گفته می‌شود که در آن برندها متناسب با اطلاعات حاصل از 

تحقیقات بازار ، شناخت 

پرسونای مخاطب و 

هویت برند خود، به طور مستقیم با مشتریان و مخاطبان هدف خود ارتباط برقرار می‌کنند، تا افراد بتوانند از نزدیک، محصول یا خدمت را لمس کرده و با تمام ویژگی‌های آن آشنا شوند. در این حالت، علاوه بر افزایش 

آگاهی از برند، با درگیر کردن مخاطبان، 

Lead و مشتریان راغب تولید می‌شود. ارتباط نزدیک با مخاطبان و امکان ایجاد تجربه‌ی استفاده از محصول یا تست آن، موجب افزایش رضایت و ایجاد حس مثبت در آنان خواهد شد. این تجربه می‌تواند به حدی در ذهن این افراد ماندگار شود که حتی پس از خرید محصولات یا خدمات آن برند، به یک 

مشتری وفادار تبدیل شده و استفاده از محصولات آن برند را به دوستان و آشنایان خود توصیه کنند. به عبارتی دیگر، در برند اکتیویشن عمق نفوذ در ذهن و قلب مخاطبان و مشتریان بسیار زیاد است.

تبلیغات ( 

BTL (Below The Line که در آن از سمپلینگ، بازاریابی مستقیم، برگزاری رویدادها و … استفاده می‌شود و هم‌چنین 

بازاریابی پارتیزانی یا چریکی می‌توانند نمونه‌هایی از فعالیت‌های بازاریابی در حوزه‌ی برند اکتیویشن باشند.

نقش دیجیتال مارکتینگ در بهبود برند اکتیویشن

امروزه با پیشرفت تکنولوژی، استفاده‌ی گسترده‌ی افراد از اینترنت و ظهور هم‌زمان رسانه‌های دیجیتال، بستر مناسبی برای دیجیتال مارکتینگ یا بازاریابی دیجیتال پدید آمده است. حتی کسب و کارهای کوچک می‌توانند با صرف هزینه‌های پایین‌تر در مقایسه با بازاریابی سنتی، از 

مزایای شگفت‌انگیز دیجیتال مارکتینگ بهره‌مند شوند و صدای برند خود را به سرعت به گوش مخاطبان برسانند. برای مثال، 

بازاریابی در شبکه‌های اجتماعی، یکی از روش‌های رایج و موثر در دیجیتال مارکتینگ است که در آن طیف وسیعی از مخاطبان را که غالباً دارای ویژگی‌های مشترک هستند، هدف قرار می‌دهد. محتوای منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی می‌تواند به سرعت 

وایرال شده و نظر طیف وسیعی از افراد را به خود جلب کند. به عبارتی دیگر، کسب و کارها با 

برنامه‌ریزی و خرید رسانه و انتشار محتوای باکیفیت و جذاب، به وایرال شدن محتوا کمک خواهند کرد. در نتیجه این امر علاوه بر آگاهی از برند، موجب افزایش تعامل و درگیرشدن مخاطبان با برند مورد علاقه‌شان از طریق به اشتراک گذاشتن نظرات، پیشنهادات و احساسات خود خواهد شد.

در دیجیتال مارکتینگ با گستره‌ی مخاطبان وسیعی سر و کار داریم، اما ممکن است درصد قابل توجهی از مخاطبان، بدون لمس محصولات یا داشتن تجربه‌ی قبلی استفاده از محصول یا خدمات یک برند، نتوانند ریسک خرید محصول یا خدمت شما را بپذیرند و تبلیغات دیجیتال برای آن‌ها باور پذیر نباشد. به عبارتی دیگر، در دیجیتال مارکتینگ عمق نفوذ به احساسات و ذهن مخاطبان کمتر است. بنابراین در صورت ترکیب کمپین‌های برند اکتیویشن با دیجیتال مارکتینگ، علاوه بر نفوذ عمیق بر ذهن و قلب مخاطب و ایجاد یک تجربه‌ی دلپذیر از استفاده از محصولات یا خدمات در قالب کمپین‌های بازاریابی که پیش‌تر به آن اشاره شد، این امکان وجود دارد که رویدادها و کمپین‌هایی که در راستای برند اکتیویشن انجام شده در رسانه‌های دیجیتال منتشر شود تا طیف وسیعی از مخاطبان هدف تحت تاثیر قرار گیرند. چرا که از این طریق می‌توانند از تجربیات و نظرات افراد حاضر در کمپین‌های بازاریابی مرتبط با برند اکتیویشن آگاه شوند و بیش‌تر به محتوای تبلیغات اعتماد کنند.

به عنوان مثالی از ترکیب دیجیتال مارکتینگ با برند اکتیویشن، می‌توانیم به 

کمپین هفته‌ی تکنولوژی هوآوی که توسط 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان در سال 1396 در بازار چارسو اجرا شده، اشاره کرد. در این کمپین به مدت یک هفته، فضایی مناسب و سرگرم کننده برای تجربه‌ی هر یک از ویژگی‌های تلفن HUAWEI Mate 10 ایجاد شد. همچنین،

وایرال ویدیوهای تهیه شده از این رویداد از طریق شبکه‌های اجتماعی منتشر شد و با 

برگزاری مسابقات در فضای دیجیتال، نرخ تعامل کاربران در شبکه‌های اجتماعی افزایش یافت.مثالی دیگر از اجرای همزمان برند اکتیویشن با دیجیتال مارکتینگ، 

کمپین سوپراستار هوآوی nova 2 Plus است. این کمپین 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان در تهران و شمال ایران با هدف معرفی محصول به مردم و ایجاد موقعیت برای تجربه‌ی کار کردن با این گوشی اجرا شده است. در این کمپین برای اولین بار از ون‌های تبلیغاتی برای آگاهی از برند استفاده شده که عاملی جذاب، متمایز و خلاقانه در تبلیغات BTL و برند اکتیویشن محسوب می‌شود. دیگر نقطه تمایز در این کمپین، استفاده از 

اینفلوئنسر مارکتینگ برای وایرال شدن ویدیوها و افزایش تعامل با مخاطبان بوده است.تیم حرفه‌ای 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان با استفاده از تلفیق دیجیتال مارکتینگ و برند اکتیویشن، علاوه بر خلق تجربیات قابل لمس برای مخاطبان، 

صدای برند شما را به گوش همگان می‌رساند.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


در بلاگ‌های قبل در مورد 

مزایای برون‌سپاری به آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ صحبت کرده‌ایم. تجربه نرخ 

ROI مثبت، تجربه کار با یک تیم حرفه‌ای، کاهش هزینه‌ها و ریسک‌ها و تمرکز روی هسته اصلی کسب‌وکارها، کاهش مسائل مربوط به کارمندان و پاسخ‌گویی به تقاضاها تعدادی از مزایایی است که برون‌سپاری به 

آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ دارد؛ اما هیچ روشی در دنیای دیجیتال مارکتینگ وجود ندارد که صفر یا صد باشد. برون‌سپاری به آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ نیز از این قاعده مستثنی نیست. در این بلاگ قصد داریم از زاویه دیگری به برون‌سپاری نگاه کنیم و معایب آن را شرح دهیم.

معایب برون‌سپاری به آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ

کاهش کنترل

برون‌سپاری به 

آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ، قدرت کنترل شما را تحت تاثیر قرار می‌دهد و دقیقا یکی از دلایل کسب‌وکارها برای عدم استفاده از برون‌سپاری، کاهش کنترل است. کسب‌وکارها ترجیح می‌دهند تا روی همه امور اشراف داشته باشند و جزئیات عملیات‌ها را به دقت بررسی کنند. اگر فکر می‌کنید که توانایی، مهارت و زمان کافی را برای در دست گرفتن همه امور با همه جزئیات دارید، پس نیازی به برون سپاری نیست اما اگر غیر از این است پس زمان آن رسیده تا بخشی از کارها را به آژانسهای دیجیتال مارکتینگ بسپارید.

انتخاب اشتباه آژانس دیجیتال مارکتینگ

یکی دیگر از معایب برون‌سپاری برای کسب‌وکارها، انتخاب اشتباه آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ است؛ چرا که امکان دارد اهداف ما با توانایی‌ها و مهارت‌های آژانس هم‌تراز نباشد. تجربه ناخوشایند کار با دیگر آژانس‌ها، برآورده نشدن انتظارات و تصمیم‌گیری‌های اشتباه از سمت آژانس‎‌ دیجیتال مارکتینگ از دیگر مواردی است که کسب‌وکارها را دچار تردید می‌کند؛ در نتیجه برای تصمیم‌گیری درست‌تر نیاز به تحقیقات دارید تا بهترین آژانس دیجیتال مارکتینگ را با توجه به سوابق کاری و متناسب با ماهیت کسب‌‎وکارتان و صنعتی که در آن فعالیت دارید، انتخاب کنید.

خدشه‌دار شدن تصویر و هویت برند

احتمالا میان کاری که خودتان انجام می‌دهید با کاری که آژانس‌های دیگر برای شما انجام می‌دهند تفاوت زیادی وجود دارد. یکی از دلایل این تفاوت عدم مسئولیت‌پذیری و تعهد لازم و نبود شور و شوق کافی است. همین موضوع می‌تواند به 

تصویر و هویت برند شما آسیب برساند. علاوه‌بر این تغییر آژانس‌های مختلف برای همکاری‌های متفاوت یکی از دلایل دیگری است که تصویر و هویت برند را تحت تاثیر قرار می‌دهد؛ پس همانطور که پیشتر گفتیم، تحقیقات دو طرفه اهمیت بالایی دارد. آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ نیاز دارند تا در مورد هویت برندها اطلاعات دقیق جمع‌آوری کنند و کسب‌وکارها نیاز دارند تا علاوه بر کسب اطلاعات در مورد آژانس‌های موجود، بتوانند برند و هویت‌شان را نیز به طور مفصل برای آژانس‌ها شرح بدهند.

رویکردهای متفاوت

هر مفهومی نسبی است و دلیلی جز تفاوت در ادراکات ندارد! برای مثال شاخص کیفیت می‌تواند از نظر شما و آژانسی که با او قصد همکاری دارید، متفاوت باشد. این تفاوت وما به دلیل اختلاف میان اهداف نیست، بلکه می‌تواند به دلیل رویکردهای متفاوت به یک مسئله باشد. همین موضوع می‌تواند باعث ایجاد شکاف میان شما و آژانس مورد نظرتان باشد و در ادامه راه شما را با موانع بیشتری رو‌به‌رو کند. شباهت بیشتر و همسو بودن تفکر و بینش میان کسب‌وکارها و آژانس‌های دیحیتال مارکتینگ، یکی از راه‌های بروز اختلاف و ایجاد تفاوت در رویکردها است.

آسیب‌پذیری اطلاعات محرمانه‌

یکی دیگر از معایب برون‌سپاری در معرض خطر قرار گرفتن اطلاعات است. به دلیل ماهیت روش برون‌سپاری و نیاز به ردوبدل کردن داده‌ها، امکان لو رفتن آن‌ها وجود دارد. همچنین برای همکاری با آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ، همواره باید این موضوع را به خاطر داشته باشید که آژانسی که با آن همکاری می‌کنید، ممکن است که با حساس‌ترین رقیب شما نیز همکاری داشته باشد. چرا که آژانس‌ها تا جایی که منابع، نیروی انسانی و زمان به آن‌ها اجازه بدهد، با کسب‌وکارهای زیادی تعامل دارند و همیشه این ریسک می‌تواند وجود داشته باشد که اطلاعات و داده‌هایی که در اختیار آژانس‌ها قرار داده‌اید علیه خودتان استفاده شود! به همین منظور وجود اعتماد میان کسب‌وکارها و آژانس‌ها برای جلوگیری از لو رفتن اطلاعات، موضوع بسیار مهمی است. داشتن اعتبار برای هر دو طرف نیز به شکل‌گیری اعتماد بیشتر کمک می‌کند.

با توجه به همه مزایا و معایبی که در بلاگ‌‌های قبلی و این بلاگ اشاره کرده‌ایم، تصمیم برون‌سپاری به آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ با شما است. همانطور که اشاره کردیم با تحقیقات کافی و کسب اطلاعات در مورد آژانس‌ها و همچنین با توجه به ماهیت، اهداف، منابع و ظرفیت کسب‌وکارتان می‌توانید مناسب‌ترین آژانس دیجیتال مارکتینگ را انتخاب کنید.

یکی از مشخصه‌های اصلی برای انتخاب آژانس دیجیتال مارکتینگ مناسب، همراهی شما در تدوین استراتژی‌ها و اجرای کمپین‌ها است. 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان تلاش می‌کند تا بهترین خدمات را برای تجربه یک همکاری لذت‌بخش ارائه بدهد.

منبع

: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


رنگ‌ها در زندگی انسان نقش بسیار پراهمیتی دارند. رنگ‌ها برای چشم انسان‌ها بسیار جذاب‌اند و بسیاری از انتخاب‌های ما را تحت تاثیر قرار می‌دهند. یکی از مهم‌ترین اهداف کسب و کارها از طراحی وب‌سایت، جلب توجه مخاطبان به برند خود است. یک وب‌سایت می‌تواند با استفاده از ترکیب رنگ‌های جذاب و متناسب، چشم مخاطب را به نقاط خاص هدایت کند، در میزان کلیک کردن و افزایش 

نرخ تبدیل اثر بگذارند و در ذهن مخاطب برداشت‌های متفاوتی ایجاد کنند. طبق تحقیقات انجام شده از جنبه‌ی روانشناسی، بیش از 60% رفتار کاربران و میزان پذیرش آن‌ها در یک وب‌سایت متاثر از احساسی است که در اثر ترکیب رنگ‌ها در آنان ایجاد شده است. انتخاب رنگ‌های مناسب می‌تواند حس مثبتی را در کاربر ایجاد کند و علاوه بر فراهم کردن یک 

تجربه کاربری خوب، سبب افزایش مدت زمان حضور در سایت شود. این عامل می‌تواند در

بهینه‌سازی موتورهای جستجو یا SEO موثر باشد. از طرفی هرچه یک کاربر مدت زمان بیش‌تری را به وب‌سایت شما اختصاص دهد، شما فرصت بیش‌تری برای ترغیب وی به انجام عمل مورد نظر با توجه به اهداف طراحی وب‌سایت خواهید داشت. در ادامه به برخی از موارد مهم که هنگام انتخاب رنگ وب‌سایت باید به آن توجه کنید، اشاره خواهیم کرد.

9 عامل مهم در انتخاب رنگ برای وب‌سایت

1. هماهنگی رنگ‌های وب‌سایت با نوع محصول یا خدمت

رنگ‌های به کار رفته در وب‌سایت به نوعی باید با نوع محصول یا خدمت شما هماهنگ باشند. برای مثال اگر زمینه‌ی فعالیت وب‌سایت شما در زمینه‌ی محصولات سبز است، انتخاب رنگ نارنجی و قرمز بسیار نامناسب است.

2.شناسایی پرسونای مخاطب

در انتخاب رنگ‌های یک وب‌سایت باید به مخاطبان هدف خود توجه کنید. برای مثال، زمانی که جوانان و نوجوانان را مخاطب قرار داده‌اید، نباید از رنگ‌های یکسانی در مقایسه با زمانی که بزرگسالان مخاطب شما هستند، استفاده کنید.

3. استفاده از رنگ لوگو یا رنگ سازمانی

در طراحی وب‌سایت بهتر است از رنگ استفاده شده در بسته‌بندی یک محصول، رنگ‌های به کار رفته در لوگو  یا رنگ سازمانی استفاده کرد. برای مثال رنگ‌های قرمز و زرد در مک دونالد، رنگ قرمز در کوکاکولا و رنگ آبی در پپسی، از مثال‌های رنگ‌های قالب هستند.

4. توجه به هویت برند

هویت برند شامل ویژگی‌هایی مانند لحن برند، پرسونای برند و ویژگی‌های بصری برند است. طراحی وب‌سایت و رنگ‌های به کار رفته در آن، از جمله عناصر بصری برند است. وب‌سایت باید به گونه‌ای طراحی شود که تداعی کننده‌ی شخصیت برند در ذهن مخاطب باشد و ذهن مخاطب را به فضاهای دیگر منحرف نکند.

5. هماهنگی رنگ پس‌زمینه با متن

رنگ پس‌زمینه تاثیر بسیاری در جلب توجه مخاطبان دارد. نکته مهم‌تر وجود کنتراست مناسب میان رنگ متن با پس‌زمینه است. در غیر این صورت خواندن متن‌ها سخت است یا چشم را آزار می‌دهد.

6. توجه به مفاهیم رنگ‌ها

از دیدگاه روانشناسی رنگ‌ها، هر رنگ باعث برانگیختن برخی احساسات در افراد می‌شود و مفهوم یا نماد خاصی را در ذهن آن‌ها تداعی می‌کند. از دیدگاه بازاریابی، این احساسات در تصمیم به خرید افراد نیز بسیار موثر هستند. برای مثال، رنگ سبز حس آرامش بیشتری را القا می‌کند و متناسب با ثروت و سلامت و شادابی است. رنگ سبز برای چشم انسان آرامش بخش است و آن را آزار نمی‌دهد.  قرمز رنگی پر انرژی است که حس فوریت و اضطرار را ایجاد می کند و ضربان قلب را افزایش می دهد. استفاده از رنگ قرمز در زمان کوتاه‌تری توجه مخاطب را به خود جلب می‌کند. رنگ آبی، احساس اعتماد و امنیت را در مخاطب برمی‌انگیزد. غالباً در صنعت بانکداری، وب‌سایت‌های مرتبط با تکنولوژی و فروشگاههای بزرگ از این رنگ بسیار استفاده می‌شود. رنگ زرد حس جوانی و مثبت اندیشی را تحریک می‌کند اما استفاده‌ی بیش از حد آن در طراحی وب‌سایت ممکن است باعث آزار چشم شود. رنگ نارنجی نشان‌دهنده‌ی صمیمیت و خلاقیت است و در تحریک هیجانات مخاطبان نقش دارد. این رنگ می‌تواند برای وب‌سایت‌های مرتبط با مواد غذایی مناسب باشد. رنگ صورتی غالباً نماد نگی و معصومیت است و در وب‌سایت‌های مرتبط با بانوان بیش‌تر به چشم می‌خورد.

7. رعایت کردن تعادل و هارمونی

تمامی رنگ‌های استفاده شده در یک وب‌سایت باید با هم در تعادل باشند، در غیر این صورت حس متناقضی به مخاطب القا خواهد شد.

8. توجه به احساسات مخاطب

رنگ‌ها احساسات مختلفی را در مخاطب بر می‌انگیزند. به همین دلیل باید بدانید مایلید کدام احساسات مخاطب را برانگیخته کنید و از رنگ‌ها در جهت درست بهره ببرید. برای این منظور می‌توانید از 

تست A/B استفاده کنید  تا بتوانید مناسب‌ترین رنگ را برای تحقق اهداف خود بیابید.

9. توجه به مسائل فرهنگی

در برخی فرهنگ‌ها رنگ‌ها معانی متفاوتی دارند. اگر قصد طراحی یک سایت بین‌المللی را دارید، توجه به این نکته بسیار مهم است.

شما می‌توانید با همکاری تیم حرفه‌ای 

طراحی و توسعه وب‌سایت 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان صاحب یک وب‌سایت حرفه‌ای شوید تا توجه مخاطبان بسیاری را در جهت تحقق اهداف خود جلب نمایید.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


در بلاگ‌های قبل به 

مهم‌ترین ویژگی‌های محیط کسب‌و‌کار کنونی اشاره کردیم. پویایی محیط و رشد سریع تکنولوژی، سازمان‌ها را در شرایطی قرار می‌دهد که برای باقی‌ماندن در عرصه رقابت باید در استراتژی‌های خود بازنگری کنند. هدف از طراحی استراتژی در هر سازمان، کسب مزیت رقابتی است. از طریق مزیت رقابتی، سازمان قادر خواهد بود تا با پیشی گرفتن نسبت به رقبا، به سودآوری و سهم بازار بیشتر دست یابد. در این بلاگ قصد داریم ماهیت و انواع مزیت رقابتی را که فلسفه وجودی هر سازمان است، بررسی کنیم.

مزیت رقابتی چیست؟

مزیت رقابتی شامل مجموعه عوامل و قابلیت‌هایی است که از طریق آنها شرکت می‌تواند سودآوری بیشتری نسبت به رقبا کسب کند. در حقیقت، مزیت رقابتی، منجر به برتری شرکت در مقایسه با رقبا در نزد مشتری می‌شود. برای مثال اپل در طراحی و نوآوری مزیت دارد. ارائه خدمات ارزان‌تر در صنعت خرده‌فروشی توسط وال‌مارت یک مزیت رقابتی محسوب ‌می‌شود. سرعت خدمت‌رسانی بالا و تحویل به موقع، فاصله فدکس را در صنعت خدمات پستی، از سایر فعالان این حوزه، بیش‌تر کرده است.

چنانچه سازمان بتواند نقاط قوت داخلی خود را با فرصت‌ها و عوامل موفقیت بیرونی تطبیق دهد، به مزیت رقابتی دست می‌یابد. این شرایط منجر به سودآوری و کسب درآمد برای شرکت شده و امکان پیشی گرفتن از رقبا برای سازمان فراهم می­شود. مزیت رقابتی یک پدیده ثابت و همیشگی نیست، بلکه در اثر تغییر ایجاد می‌شود و به دلیل شکل‌گیری یک جریان رقابتی، احتمال دارد با تقلید رقبا از بین برود.

انواع مزیت رقابتی

مایکل پورتر سه استراتژی عمومی که سازمان­ها از طریق آنها می‌توانند نرخ سودآوری بالاتری نسبت به رقبا کسب کنند را تعریف می‌کند:

  • مزیت هزینه: ارائه محصول یا خدمتی ارزان‌تر نسبت به رقبا. شرکت‌ها از طریق تولید محصولات در حجم بالا که منجر به صرفه‌جویی ناشی از مقیاس می‌شود یا قدرت چانه‌زنی برای صرفه‌جویی در تامین مواد اولیه قادر خواهند بود، هزینه تمام شده محصول یا خدمت خود را کاهش دهند. باز طراحی مجدد محصولات هم می‌تواند در هزینه‌ها صرفه‌جویی کند. شرکت فولکس واگن هزینه‌های توسعه و قطعات محصول خود را با طراحی مجدد 30 مدل مختلف خود در چهار پلتفرم مجزا کاهش داد.
  • مزیت تمایز: ارائه محصول یا خدمتی که نسبت به سایر محصولات متمایز بوده و مشتری مایل باشد قیمتی بیش‌تر به دلیل هزینه تمایز آن پرداخت نماید. آمازون با ارائه خدمات متمایز در کتاب‌فروشی آنلاین، توانست بسیاری از مرزهای کسب‌و‌کار را جابه‌جا کند. تمایز در مقایسه با هزینه، مبنای مطمئن‌تری برای مزیت رقابتی است. چرا که موقعیت مزیت هزینه ممکن است به دلیل رقبایی که در کشورهای ارزان فعالیت می‌کنند یا عدم قطعیت محیط کسب‌و‌کار و نوسانات بازار ارز، به خطر بیفتد. محصول یا خدمتی که شما ارائه می‌دهید می‌تواند از نظر ویژگی و عملکرد، تکنولوژی به کار گرفته شده، کیفیت و … از محصولات و خدمات رقبایتان متمایز باشد.

نکته­ای که باید به آن توجه کنید این است که تمایز صرفا به مشخصات فیزیکی یک محصول محدود نمی‌شود. زمینه‌های ایجاد تمایز در تمامی محیط کسب‌و‌کار، ابعاد مختلف ارتباط با مشتری و نحوه خدمت‌رسانی وجود دارد.

  • تمرکز: تمرکز به معنای اجرای استراتژی در بخش مشخصی از صنعت می‌باشد. در حقیقت کسب‌و‌کارها حوزه فعالیت خود را برای اجرای استراتژی رهبری هزینه یا تمایز، محدود می‌کنند و به جای اینکه کل صنعت را در نظر بگیرند، حوزه مشخص و محدودی را برای فعالیت انتخاب می‌کنند.

شرکت‌ها از طریق ایجاد مزیت رقابتی، درآمد کسب می‌کنند. بنابراین برای استفاده از فرصت‌هایی که منجر به خلق مزیت رقابتی می‌شوند باید محیط کسب‌و‌کاری که در آن فعالیت می‌کنیم را به دقت بشناسیم و از طریق نقاط قوت و توانمندی‌های سازمانی به سودآوری برسیم. نکته قابل توجه در طراحی استراتژی براساس مزیت رقابتی آن است که رهبری هزینه و تمایز، عمدتا دو استراتژی ناسازگار هستند. بدین معنا که اگر بنگاهی بخواهد هر دو 

استراتژی را به صورت هم‌زمان دنبال کند، علاوه بر سودآوری کم، میان مجموعه­ متناقضی از قراردادهای سازمانی و عملکرد ضعیف، درجا می‌زند.

تبلیغات، ابزار اصلی تاثیرگذاری و تقویت ادراک مشتری است. امروزه تاثیرگذاری تبلیغات سنتی در مقابل تبلیغات دهان به دهان و 

وایرال مارکتینگ (بازاریابی ویروسی) کم‌تر شده است. تبلیغات نوین، کم‌تر بر مشخصات محصول و بیش‌تر بر تجربه برند، هویت قومی، ارزش‌های مشترک و 

گفتگوی احساسی تمرکز می‌کنند. 

شرکت تبلیغاتی مات با ارائه کلیه 

خدمات بازاریابی، کسب‌و‌کار شما را در ایجاد و حفظ مزیت رقابتی و سودآوری بیش‌تر یاری می‌کند.

منبع:

شرکت تبلیغاتی مات


به نقل از کاتلر و آرمسترانگ بازاریابی به معنای یک فرآیند اجتماعی است که هسته اصلی آن را الگوهای رفتاری شکل می‌دهد. الگوهای رفتاری یکی از مباحث مهم در روانشناسی است. مفاهیمی چون هویت، رضایت و انتظارات مشتری اهمیت روانشناسی را در بازاریابی برای‌مان پررنگ‌تر می‌کند. آشنایی با روانشناسی و کلیاتی از آن، به بازاریاب‌ها کمک می‌کند تا نیاز و خواسته مشتری را پیش‌بینی کنند، با به‌کارگیری محرک‌های مختلف احساسات او را تغییر بدهند و ارتباط میان مشتری و برند را مستحکم کنند. توجه به رنگ، اعداد و ارقام، موسیقی و جلوه‌های بصری همگی از مواردی است که تاثیر روانشناسی در بازاریابی را ملموس‌تر می‌کند. استفاده از این المان‌ها ساده به نظر می‌رسد اما انسان موجود پیچیده‌ای است که اثرگذاری روی تصمیم‌ او کار ساده‌ای نیست. در ادامه به کاربرد علم روانشناسی در مارکتینگ می‌پردازیم.

تاثیر روانشناسی روی آمیخته بازاریابی

یکی از تاثیرات مهم روانشناسی در مارکتینگ، روی 

4P یا همان آمیخته بازاریابی (Marketing Mix) است. Product یا محصول P اولی است که به تاثیر روانشناسی روی آن می‌پردازیم. در رشد یک محصول و جا انداختن آن برای مشتری، 

تحقیق و توسعه یکی از عواملی است که توجه به آن برای هر کسب‌وکاری، حیاتی است. در اینجا روانشناسی به کمک پروسه R&D می‌آید و جهات مختلف فرآیند تصمیم‌گیری در طول سفر مشتری را مورد بررسی قرار می‌دهد و در صورت نیاز روی آن اثر می‌گذارد. روانشناسی وما در سطوح تصمیم‌گیری‌های ساده، ایفای نقش نمی‌کند بلکه در بازاریابی، کمی فراتر می‌رود و روی قدرت انتخاب مشتری میان چند گزینه تمرکز می‌کند.

Price یا قیمت مورد دیگری است که درک مخاطب از یک برند را شکل می‌دهد و روی فرآیند تصمیم‌گیری او اثر می‌گذارد. در نحوه قیمت‌گذاری نیز مباحث روانشناسی به شدت مورد توجه بازاریاب‌ها قرار گرفته است؛ چرا که قیمت‌گذاری تا حد زیادی هویت یک کالا را شکل می‌دهد و به شدت روی تصمیم مشتری اثر می‌گذارد.

Promotion یا تبلیغات سومین مولفه آمیخته بازاریابی یا همان Marketing Mix است. یکی از خاصیت‌هایPromotion

افزایش آگاهی نسبت به برند است. تبلیغات و تولید محتوا دو گزاره مهم در پروموشن هستند. هدف تبلیغات ایجاد یک موقعیت خاص در ذهن مخاطب است؛ به همین دلیل، شناسایی محرک‌های مثبت و اثرگذار روی ناخودآگاه و رفتار مخاطب به شدت اهمیت دارد. امروزه در تبلیغات، بخشیدن هویت انسانی به محصولات به شدت مورد توجه قرار گرفته است؛ اینکه بتوانید محصولات خود را با هویت 

اینفلوئنسرها پیوند بدهید و از مزایای تبلیغات آن‌ها بهره ببرید.

در پروموشن از اهمیت Content Marketing یا بازاریابی محتوا نیز نباید غافل بود. با توجه به 

بازاریابی محتوا می‌توانید در پروموشن، جلوتر از دیگر رقبای‌تان راه بروید و با 

داستان‌سرایی و انتخاب لحن مناسب برای برندتان، پیام‌تان را به مخاطبان هدفی که به دنبال‌شان هستید، منتقل کنید.

Place مورد چهارم در Marketing Mix که به تاثیر روانشناسی بر آن می‌پردازیم. مکان توزیع نیز می‌تواند روی شناساندن هویت محصول به مخاطب اثرگذار باشد؛ عرضه در یک فروشگاه اسم‌ورسم‌دار می‌تواند این حس را به مخاطب القا کند که محصول لوکس است و به سادگی فرآیند تصمیم‌گیری مشتری را تحت تاثیر قرار بدهد.

چه تاکتیک‌هایی برای بهره‌گیری از روانشناسی در مارکتیگ وجود دارد؟

اثر لنگرانداختن

یکی از تاکتیک‌های معروف در روانشناسی و کاربردی در بازاریابی، اثر لنگرانداختن یا Anchoring effect است. این تاکتیک زمانی به ایفای نقش می‌پردازد که مخاطب برای تصمیم‌گیری به اولین پیشنهاد و همچنین در دسترس‌ترین اطلاعاتی که به او ارائه می‌شود بسنده می‌کند. این تاکتیک به کسب‌وکارها این امکان را می‌دهد تا محصولات گران‌‌قیمت خود را در کنار محصول گران‌قیمت‌تر یا در کنار محصولی با همان قیمت اما عملکرد پایین‌تر قرار بدهند و فضای مقایسه را ایجاد کنند و مشتری را برای اقدام به خرید ترغیب کنند. به نوعی می‌توان گفت که اثر لنگر انداختن، مخاطب را هیپنوتیزم می‌‌کند و ارزش محصول شما را در ذهن او پررنگ‌تر و محصولات رقبا را در بی‌ارزش‌تر می‌کند.

اثر هاله‌ای

اثر هاله‌ای تاکتیک دیگری است که بازاریابی را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. اثر هاله‌ای معرف برداشت کلی ذهن از یک خصیصه جزئی است. برای مثال همان‌طور که بالاتر اشاره کردیم، توزیع محصولات در یک فروشگاه شناخته شده و معتبر، برای مخاطب این ذهنیت را پیش می‌آورد که محصول به نسبت محصولات موجود در بازار لوکس‌تر است. این تاکتیک در برخوردهای اولیه مشتری با برند، اهمیت بیشتری پیدا می‌کند چرا که معمولا اعتماد مشتری در همان برخوردهای اولیه شکل می‌گیرد.

روش تخفیف هایپربولیک

یکی دیگر از سوگیری‌های شناختی که به شدت در روانشناسی کاربرد دارد و در فرآیند بازاریابی نیز مورد توجه قرار گرفته است، Hyperbolic Discounting یا روش تخفیف هایپربولیک است. به این معنا که افراد ترجیح می‌دهند لذت آنی را تجربه کنند تا اینکه برای تجربه و به دست آوردن چیزی که به آن نیاز دارند، صبر کنند. در واقع شما به کمک روش بخرید و بعدا پرداخت کنید” می‌توانید روی فرآیند تصمیم‌گیری مشتری اثر بگذارید و در لحظه او را به سمت 

قیف فروش‌تان هدایت کنید. این تخفیف هایپربولیک روش خوبی برای پیشی گرفتن از رقبا است.

اثر ارابه موسیقی

Bandwagon Bias اثر ارابه موسیقی یکی از سوگیری‌های شناختی موجود در مباحث روانشناسی است که در بازاریابی نیز کاربرد دارد. در این تکنیک، فرد صرفا کاری را به این دلیل که افراد بیشتری آن را انجام می‌دهند، انجام می‌دهد. به اصطلاح شاید بتوان با عنوان چشم‌وهم‌چشمی نیز از آن یاد کرد! در واقع افراد از برندی خرید می‌کنند که افرادی زیادی آن را پیشنهاد داده‌اند و از آن خرید کرده‌اند. کمپانی اپل یا هارلی دیویدسون، نمونه‌های موفقی از Bandwagon Bias هستند که با داشتن مشتریان وفادار یا بهتر است بگوییم طرفداران زیاد، این پیام را به ذهن دیگر مخاطبان منتقل می‌کنند.

به خاطر داشته باشید که هدف اصلی بازاریابی اثرگذاری روی رفتار مشتری است؛ آشنایی با علم روانشناسی، این امکان را می‎‌دهد تا راحت‌تر علت پاسخ‌های مشتری به محرک‌ها را تشخیص بدهید. همچنین بهره‌گیری از مباحث 

نورومارکتینگ یا بازاریابی عصبی نیز به کسب‌وکارها این امکان را می‌دهد تا جلوتر از پاسخ مخاطب به محرک‌ها، واکنش او را تحلیل کنند و متناسب با آن، نیازها را تغییر بدهند و حتی محصولاتی تولید کنند که بازار انتظار آن را نداشته!

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


کارت امتیازی متوازن (Balanced Score Card) به عنوان روشی برای سنجش عملکرد سازمان، اولین‌بار توسط رابرت کاپلان و دیوید نورتون مطرح شد. از آنجایی که در تدوین استراتژی، اهداف بلند‌مدت مدنظر قرار می‌گیرد، سازمان‌ها باید عملکرد خود را به طور مستمر در کوتاه مدت، بررسی و پایش کنند تا اطمینان حاصل نمایند که در مسیر اهداف بلند‌مدت و کلان، به درستی پیش رفته‌اند.

کارت امتیازی متوازن چارچوبی را فراهم می‌کند که از طریق آن اهداف کوتاه‌مدت مالی و اهداف بلند‌مدت استراتژیک با یکدیگر در توازن قرار می‌گیرند و این امر منجر به تسریع ارزیابی عملکرد واحدها و بخش‌های تجاری مستقل در سازمان می‌شود. در این روش، اهداف کلی سازمان به اهداف کوچک‌تر و زمان‌دار تفکیک می‌شوند. بدین صورت، تمامی افراد شرکت و دپارتمان‌های مختلف به درستی متوجه می‌شوند که چه وظایفی را در چه مدت زمانی باید انجام دهند تا هدف نهایی سازمان، محقق شود.

معیارهای عملکرد کارت امتیازی متوازن

کارت امتیازی متوازن یک تصویر جامع از وضعیت کنونی شرکت و مسیر طی شده ترسیم می‌کند. این ابزار از چهار جنبه مختلف، عملکرد سازمان را مشخص می‌نماید. از طریق پاسخ به پرسش‌های زیر می‌توانیم به یک دید کلی از کسب‌وکار خود دست یابیم.

  1. سهام‌داران چه انتظاری از ما دارند؟ جنبه مالی و فاکتورهایی مانند فروش، رشد درآمد و میزان حقوق صاحبان سهام به این پرسش پاسخ می‌دهند و از این طریق وضعیت مالی شرکت و نحوه عملکرد آن نسبت به گذشته و اهداف تعیین شده، مشخص می‌شود.
  2. در نظر مشتریان چگونه هستیم؟ 

    هویت برند، میزان رضایت مشتریان و نحوه خدمت‌رسانی، جایگاه کسب‌و‌کار در نزد مشتریان را به خوبی نشان می‌دهد. عملکرد سازمان در قبال مشتریان از طریق پاسخ به این پرسش مشخص می‌شود.

  3. در چه چیزی باید برتری داشته باشیم؟ فرایندهای داخلی کسب‌و‌کار، نیروی انسانی و مهارت کارکنان، کیفیت انجام کار، صرفه‌جویی و کاهش هزینه‌ها، میزان بهره‌وری و … عواملی هستند که سازمان از طریق آنها می‌تواند به مزیت رقابتی نسبت به رقبایش دست یابد. علاوه بر کسب برتری، انتقال درست پیام و اطلاع آن به مخاطب، امری است که در تجارت و بازاریابی 

    محیط کسب‌و‌کار کنونی اهمیت فراوان دارد.

  4. آیا می‌توانیم به بهبود و ارزش آفرینی ادامه دهیم؟ پس از کسب مزیت رقابتی، حفظ، توسعه و بهبود آن، چالش بزرگی محسوب می‌شود. هرچه سازمان بتواند از طریق نوآوری و 

    تکنیک‌های خلاقیت، چرخه عمر محصول یا خدمت خود را طولانی‌تر کند، عملکرد بهتری نسبت به رقبا خواهد داشت.

جمع‌بندی پاسخ‌هایی که به چهار پرسش فوق داده می‌شود، چارچوبی را برای مدیران فراهم می‌کند که از طریق آن نحوه عملکرد عملیاتی را با اهداف بلند‌مدت سازمان می‌سنجند. برای آنکه کارت امتیازی متوازن، کارایی بیشتری داشته باشد، چهار معیار مشخص شده می‌بایست به طور مستمر با استراتژی‌ کلان، اهداف کوتاه و بلند مدت، ماموریت و چشم انداز سازمان سنجیده و هماهنگ شوند. به این ترتیب می‌توان از انطباق تاکتیک‌های اجرایی و اهداف استراتژیک اطمینان حاصل نمود.

با وجود اینکه کارت امتیازی متوازن تصویر جامعی از عملکرد شرکت فراهم می‌کند و منجر به انسجام فعالیت‌های بخش‌ها و دپارتمان‌های مختلف می‌شود، به کار گیری آن و ایجاد توازن میان چهار جنبه مالی، مشتری، فرایندهای داخلی و نوآوری در عمل چندان ساده نیست. در رویکرد سنتی، عمده تمرکز سازمان‌ها در کوتاه مدت بر سودآوری است. همان‌طور که در بلاگ‌های قبلی اشاره کردیم، دنبال‌کردن غیر مستقیم سود، تضمین بیشتری از موقعیت و سودآوری برای شرکت‌ها فراهم می‌کند. بسیاری از شرکت‌های موفق که با شکست روبه‌رو شدند، یکی از علل اصلی افت کسب‌و‌کار خود را تمرکز صرف بر سود کوتاه مدت و عدم تطابق اهداف عملیاتی و استراتژیک، بیان کرده‌اند.

کارت امتیازی متوازن، یک سیستم برنامه‌ریزی استراتژیک و مدیریت عملکرد ایجاد می‌کند که از این طریق می‌توان از تطابق مسیر طی شده با 

نقشه راه کسب‌و‌کار اطمینان حاصل کرد. به این ترتیب یک زبان مشترک برای تعریف معیارها و شاخص‌های ارزیابی تعریف می‌شود. بدین ترتیب ارتباطات درون سازمانی و سنجش عملکرد کسب‌و‌کار، تسهیل می‌شود. 

شرکت تبلیغات مات با ارائه طیف وسیعی از

خدمات تبلیغاتی، کسب‌و‌کار شما را در تدوین و اجرای 

استراتژی‌های خلاقانه تبلیغاتی و کسب مزیت رقابتی در شرایط پویای کسب‌و‌کار کنونی یاری می‌کند.

منبع:

شرکت تبلیغاتی مات


در دنیایی که پیشرفت تکنولوژی روزانه و محسوس است، نمی‌توان مثل گذشت به تبلیغات سنتی بسنده کرد. خوشبختانه وجود رسانه‌های اجتماعی مثل اینستاگرام، فیس‌بوک، توییتر، کار را برای کسب‌وکارها راحت‌تر کرده است. بهتر است به خاطر داشته باشید که بازاریابی تنها در تکنیک‌های فروش خلاصه نمی‌شود بلکه نیاز است تا به عناوین مختلف مشتری را هیجان زده کنید تا بقیه پروسه هدایت او به 

قیف فروش را راحت‌تر طی کنید.

پایه و اساس تبلیغات بصری یا Visual Advertising المان‌های بصری است که بیشتر در تبلیغات آنلاین و خصوصا در 

طراحی وب‌سایت‌ها برای افزایش آگاهی نسبت به برندها مورد استفاده قرار می‌گیرد. کسب‌وکارهای فعال در حوزه بازاریابی و دیجیتال مارکتینگ به اهمیت جلوه‌های بصری واقف‌اند و تبلیغات بصری و بازاریابی بصری یا Visual Marketing دقیقا همان روش‌هایی هستند که به کمک آن‌ها می‌توان به نتیجه مورد نظر دست پیدا کرد؛ چرا که جلوه‌های بصری به نسبت محتوا، در زمان کم‌تری امکان انتقال پیام به مشتری را دارند. دلیل همه‌گیر شدن اینستاگرام هم به همین دلیل است؛ چرا که برای تولید و ارائه محتوای می‌توان از المان‌های بصری بیشتری به نسبت فیس‌بوک استفاده کرد.

رنگ، تصویر، فونت، ترکیب‌بندی، تکرار و شخصیت‌بخشی از المان‌ها و عناصر کاربردی در تبلیغات بصری هستند که در کنار هم تاثیرگذاری این نوع تبلیغات را بیشتر می‌کنند فقط باید در استفاده از هر کدام از این المان‌ها حساسیت به خرج بدهید چرا که استفاده اشتباه از هر کدام و انتخاب اشتباه جایگاه تبلیغات‌ می‌تواند کسب‌وکار شما را به چالش بکشاند. این نکته را نیز مد نظر داشته باشید که شخصیت انسانی بخشیدن به تبلیغات کمک می‌کند تا با مخاطبان هدف خود ارتباط بهتری برقرار کنید.

تمام تلاش در تبلیغات بصری، علاوه‌بر فروش، آگاهی دادن نسبت به برند و انتقال اطلاعات، ایجاد تجربه خوشایند و تحت تاثیر قرار دادن مشتری است. تمامی این اتفاقات بستگی به ما دارد تا 

Lead ها را به 

مشتریان وفادار ما تبدیل کند.

بسیاری از تصمیمات مشتریان برای خرید و اقدام به آن تحت تاثیر احساسات آن‌ها قرار دارد در نتیجه استفاده از تبلیغات بصری کمک می‌کند تا بیشتر روی احساسات و ادراک مشتریان اثر بگذاریم و آن‌ها را به خرید محصول یا خدمتی که به آن نیاز ندارند، ترغیب کنیم. یکی از مشخصه‌های کسب‌وکارهای موفق، توانایی در ترغیب و تشویق مخاطبان است؛ نه تنها فروش محصولات. در ادامه تعدادی از عوامل موفقیت کسب‌وکارها در Visual Advertising  یا تبلیغات بصری را با هم بررسی می‌کنیم.

نکات مورد توجه در تبلیغات بصری

استفاده از رنگ‌ها

یکی از گزاره‌های مهم در موفقیت کمپین‌های تبلیغاتی بصری، رنگ است. انتخاب درست رنگ‌ها، اثرگذاری بالایی در تصمیم‌گیری مشتری دارد. آشنایی با طیف رنگ‌ها و همچنین مباحث روانشناسی در مارکتینگ که در بلاگ‌های قبل به آن پرداخته‌ایم، به شدت روی نتیجه دلخواه‌تان اثرگذار است. باید در نظر داشته باشید که یک الگوی خاص برای استفاده از رنگ‌ها برای مخاطبان وجود ندارد و کاملا بستگی به ماهیت کسب‌وکار، نوع محصول و خدمت و حتی شاخصه‌های دموگرافیکی مخاطبان هدف دارد. هر رنگ با توجه به شاخصه‌ها، احساسات متفاوتی را در مخاطب برمی‌انگیزد.

اثر نگاه مستقیم

تکنیک سخت اما تاثیرگذار بعدی، اثر نگاه مستقیم در تبلیغات بصری است. همانطور که می‌دانید، در ارتباطات بین فردی هم برقراری ارتباط چشمی به شدت در روند گفتگو میان افراد اثرگذار است. نگاه مستقیم در تبلیغات بصری نیز، القا کننده پیام تبلیغات و برند شما است. به کمک این تکنیک علاوه‌بر انتقال پیام، می‌توان اعتماد را نیز در مخاطب ایجاد کرد. این تکنیک به شدت مورد توجه برندهای معتبر دنیا است که از این طریق نتایج خوبی را به دست آورده‌اند. کوچک‌ترین شک و تردید در نگاه فردی که از آن برای تبلیغات استفاده می‌کنیم، می‌تواند روی مخاطب تاثیر منفی بگذارد و پروسه اعتمادسازی را نیمه‌کاره بگذارد.

علاوه‌بر نگاه مستقیم نباید از حالات صورت، زبان بدن و نوع ژست افراد در تبلیغات غافل بود چرا که همگی این عوامل روی چگونگی انتقال پیام برند شما اثرگذارند.

تاثیر جمع‌های دوستانه

نکته تاثیر گذار بعدی در موفقیت تبلیغات بصری، به تصویر کشیدن جمع‌های دوستانه است. شاید بی‌اهمیت به‌نظر برسد اما این تکنیک به شدت روی ناخودگاه مخاطب اثرگذار است و این پیام را القا می‌کند که گرمی و هیجان جمع‌های دوستانه به دلیل استفاده از یک محصول به‌خصوص است.

توجه به نقطه کانونی و قاعده یک سوم

نقطه کانونی، نقطه‌ای است که محطول مورد نظر را در مرکز تبلیغات قرار می‌دهد و تمام توجه مخاطب و بیننده را در نگاه اول و در کم‎‌ترین زمان به خود جلب می‌کند. بیشترین تاکید نقطه کانونی روی مهم‌ترین ویژگی محصول است تا برای بیننده درگیری بیشتری ایجاد کند. قاعده یک سوم یا Rules of Thirds نیز تکنیکی در همین راستا است؛ بر اساس این تکنیک، محصول یا عنصر مورد نظر میان تقاطع خطوط افقی و عمودی قرار می‌گیرد و روی به یاد سپاری محصول در ذهن مخاطب و همچنین فرآیند تصمیم‌گیری مشتری اثر مثبت می‌گذارد.

برای گرفتن نتیجه مطلوب بهتر است که مخاطب را مدام در معرض تبلیغات نگه دارید تا نام برند و همچنین محصولات و خدمات شما را به خاطر داشته باشد. البته به این نکته نیز توجه داشته باشید که تکرار بیش از حد می‌تواند حوصله مخاطب را سر ببرد و برای استراتژی‌های تبلیغاتی شما نتایج منفی در پی داشته باشد. در نهایت اگر با ابزارها و تکنیک‌های تبلیغات بصری آشنایی ندارید، می‌توانید این قسمت از کار را با 

برون‌سپاری، به

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان بسپارید.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


حتماً تا به حال عبارت هوش هیجانی” را شنیده‌اید. هوش هیجانی یا هوش عاطفی (Emotional Intelligence) به مفهوم توانایی شناخت و درک احساسات خود و دیگران و مدیریت و هدایت این احساسات به بهترین شکل و متناسب با موقعیت‌های گوناگون است. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، بهتر می‌توانند تعت را مدیریت کنند و ارتباطاتی اثربخش، مثبت و با همدلی بیش‌تر خواهند داشت.

اهمیت استفاده از هوش هیجانی در بازاریابی و مدیریت بر سازمان‌ها پوشیده نیست. اگرچه بسیاری از مدیران در مقابل این ایده مقاومت می‌کنند و ترجیح می‌دهند صرفاً بر اساس منطق، مستندات و روندهای پیشین تصمیم‌گیری کنند. موفق‌ترین و بزرگ‌ترین مدیران و کارآفرینان توانسته‌اند با تکیه بر هوش هیجانی خود در کنار به کارگیری علم و تجربیات، سازمان و بازار هدف را به خوبی مدیریت کرده و با نفوذ به ذهن و قلب مخاطبان و مشتریان، در صنعت خود پیش‌رو باشند.

کاربرد هوش هیجانی در موضوعات بازاریابی و فروش باید مانند یک بینش و تفکر به تمام بخش‌های سازمان منتقل شود تا روابط انسانی، عواطف و نیازهای مخاطبان در مقایسه با سودآوری کسب و کار در اولویت قرار گیرد. استفاده از هوش هیجانی در دیجیتال مارکتینگ یا بازاریابی دیجیتال که طیف گسترده‌ای از مخاطبان و بازار را هدف قرار می‌دهد، می‌تواند در تحقق بسیاری از اهداف بازاریابی و داشتن 

ایده‌های خلاقانه و متمایز، موثر واقع شود. امروزه 

رسانه‌های دیجیتال نقش بسیار مهمی در ارتباط کسب و کارها با مخاطبان هدف ایفا می‌کنند. به همین دلیل هوش هیجانی می‌تواند در زمینه‌ی تعامل و ارتباط هدفمند با مخاطبان در این رسانه‌ها، برانگیختن احساسات مخاطب و ترغیب آنان به تفکر و انجام عملی خاص مانند خرید، به طرز شگفت‌انگیزی مفید واقع شود. جالب است بدانید تنها حدود یک سوم مشتریان، از سوی برند مورد علاقه‌ی خود حس همدلی و درک شدن را دارند و عملکرد آن برند را مطابق با نیازها و سلیقه‌ی خود می‌پندارند.

می‌توان هوش هیجانی را از دیدگاه بازاریابی در 5 بخش زیر تعریف کرد:

  • خودآگاهی: هویت برند خود را بشناسید و بدانید دیگران درباره‌ی برند شما چه برداشت یا احساسی دارند؟ چه چیزی به آن‌ها ارائه می‌کنید؟ چرا شما را دوست دارند یا از شما فاصله می‌گیرند؟
  • انگیزه: 

    هدف اصلی و انگیزه‌ی شما از بازاریابی چیست؟ این هدف چگونه مخاطبانتان را تحت تاثیر قرار می‌دهد یا چه سودی برای آنان دارد؟ کدام واکنش مخاطبان در شما انگیزه‌ی لازم را ایجاد می‌کند؟

  • همدلی: آیا در فعالیت‌های بازاریابی خود، خلق ارزش، علایق و نیازهای مشتری را در نظر می‌گیرید یا صرفاً انجام تراکنش برای شما اهمیت دارد؟ محصول یا خدمت شما در نهایت کدام یک از مشکلات یا نیازهای مشتری را رفع می‌کند و چه تاثیری در زندگی او خواهد داشت؟
  • خود تنظیمی یا Self-regulationآیا قادرید عوامل مُخل در نظم یا روند کار خود را کنترل کنید؟ تا چه حد درمقابل تغییرات غیر قابل پیش‌بینی انعطاف‌پذیر هستید؟ تا چه میزان از تفکرات متفاوت و نظرات افراد درباره‌ی خود تاثیر می‌پذیرید؟
  • مهارت‌های اجتماعی: آیا می‌توانید پیام خود را به طور صحیح به مخاطبان برسانید و با آن‌ها ارتباط موثر برقرار کنید؟ آیا نسبت به مخاطبان خود شفافیت و صداقت دارید؟ تا چه حد به آن‌ها گوش می‌دهید؟ آیا مهارت‌های اجتماعی شما با هویت برند هم‌راستا است؟

 

5 مزیت استفاده از هوش هیجانی در دیجیتال مارکتینگ

افزایش ترافیک وب‌سایت

زمانی‌که پرسونای مخاطب را به درستی شناسایی کرده و با استفاده از هوش هیجانی، علایق و تمایلات آنان را دریافته باشید، می‌توانید حدس بزنید کاربران از چه کلمات کلیدی یا عباراتی در جست و جو استفاده می‌کنند و چه قصدی دارند. سپس می‌توانید محتوای خود را بر این اساس بهینه کرده تا مخاطب بتواند به راحتی وب‌سایت شما را بیابد. در نتیجه، 

بهینه‌سازی موتورهای جست و جو(SEO) موجب افزایش ترافیک وب‌سایت خواهد شد.

افزایش نرخ تبدیل

به کمک هوش هیجانی می‌توانید دریابید وجود چه عواملی در 

لندینگ پیج یا صفحه فرود، در 

بهینه‌سازی نرخ تبدیل مخاطبان شما اثرگذار است. برای مثال، اغلب مخاطبان، تماشای ویدیوی آموزشی درباره‌ی یک محصول و ویژگی‌های متمایز آن را به مطالعه‌ی یک متن طولانی ترجیح می‌دهند. به این ترتیب، با مشاهده‎‌ی ویدیو و دریافت اطلاعات لازم، حس خوبی در مخاطب ایجاد می‌شود که وی را به کلیک کردن روی 

CTAترغیب می‌کند. بنابراین، باید با توجه به پرسونای مخاطب و هدف خود از 

طراحی لندینگ پیج، باید بهترین نوع محتوا را برای جلب توجه و رضایت آن‌ها انتخاب کنید.

تولید Lead

استفاده از هوش هیجانی در مراحل 

تولید Lead و ایجاد مشتریان راغب به استفاده از محصول یا خدمت شما بسیار موثر است. به میزانی که با مشتریان احساس همدلی داشته و احساسات و علایق آن‌ها را محترم شمارید، بیش‌تر به سمت شما جذب خواهند شد.

وفاداری مشتری

همان‌گونه که اشاره شد، اهمیت دادن به نیازها، خواسته‌ها و ایجاد ارزش برای مشتری، موجب رضایت و 

وفاداری مشتری خواهد شد. درنتیجه، مدیریت Lead و استفاده از هوش هیجانی می‌تواند این فرآیند را تسریع کرده و تیر شما را به هدف بزند.

افزایش نرخ بازگشت سرمایه یا ROI

با این وجود که هدف از به‌کارگیری هوش هیجانی در بازاریابی، تعامل هدفمند، مدیریت احساسات، ایجاد ارزش و نفوذ به ذهن و قلب مشتریان است و سودآوری در اولویت بعدی قرار می‌گیرد، اما افزایش نرخ تبدیل و مشتریان وفادار به افزایش 

نرخ بازگشت سرمایه (ROI) می‌انجامد.

 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان به کسب و کار شما کمک می‌کند تا با استفاده از هوش هیجانی، از مزایای دیجیتال مارکتینگ در بیشترین حد ممکن بهره‌مند شوید.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


در بلاگ‌های قبل به 

ویژگی‌های محیط کسب‌و‌کار کنونی اشاره کردیم. پویایی و غیر‌قابل پیش‌بینی بودن رخدادهایی که شرکت‌ها، رقبا و به طور کلی فضای کسب‌و‌کار را تحت تاثیر قرار می‌دهد، اهمیت نظریه بازی (Game Theory) را بیش از پیش نموده است. درست مانند یک بازی شطرنج، اینکه رقیب شما چه حرکتی انجام داده است و کدام استراتژی را دنبال می‌کند، اقدامات و استراتژی شما تحت تاثیر قرار می‌گیرد.

در این بلاگ قصد داریم مفهوم کلی نظریه بازی و نقش آن در تدوین استراتژی کسب‌و‌کار، معیارهای ارزیابی و عکس العمل در برابر حرکات رقیب را بررسی کنیم.

نظریه بازی چیست؟

نظریه بازی، بخشی از علم ریاضیات است که با طراحی سناریوهای مختلف و در نظر گرفتن تمام حالت‌هایی که در روابط طبیعی اتفاق می‌افتد، نتایج حاصل از هر تصمیم را پیش‌بینی می‌کند. با کمک نظریه بازی، شرایط رقابتی و جهت‌گیری سازمان در برابر اقدامات رقبا، مدل‌سازی می‌شود. طیف به کارگیری این ابزار، محیط تجاری و کسب‌و‌کار، جنگ‌های مهلک، مزایده‌های مالی و پدیده‌های طبیعی را در بر می‌گیرد.

معیارهای نظریه بازی

در محیط رقابتی امروزی که تصمیمات استراتژیک و اقدامات تهاجمی یا تدافعی در برابر رقبا به صورت مستمر، شرایط بازی را تغییر می‌دهد، بازیگران می‌بایستی موارد زیر را مدنظر داشته باشند:

همکاری

روابط بین بنگاه‌ها تنها محدود به رقابت شدید نمی‌شود. گاه شرکت‌ها برای رسیدن به شرایط برد-برد، استراتژی‌ همکاری را مدنظر قرار می‌دهند. مشارکت پپسی و کوکاکولا در پروژه‌های زیست ‌محیطی و طرح‌های بهداشتی، در کنار رقابت شدید، نمونه‌ای از همکاری‌های استراتژیک است. به طور کلی مرز مشخصی میان رقابت و همکاری در شرایط فعلی کسب‌وکار وجود ندارد. در بسیاری از موقعیت‌های کسب‌وکار، شرکت‌ها از همکاری بیش‌تر سود می‌برند تا رقابت.

بازدارندگی

در این شرایط بنگاه در برابر اقدامات رقبا، به آنها هزینه تحمیل می‌کند. کاهش قیمت‌های تهاجمی رهبران کسب‌و‌کارها در زمان ورود محصولات رقبای جدید و تازه‌وارد، نمونه‌ای از اقدامات بازدارنده است. در این شرایط، آگاهی از نقاط قوت و ضعف خود، برای هر سازمان بسیار حائز اهمیت است. چرا که در شرایط رقابت جدی، اتخاذ برخی تصمیمات، بیش‌تر از رقبا، به خود شرکت آسیب خواهد رساند.

تعهد

اینکه سازمان‌ها به رقابت تهاجمی تعهد داشته باشند و بازی را تا رسیدن به هدف استراتژیک خود دنبال نمایند، اهمیت زیادی دارد. برای مثال پس از آنکه ایرباس تصمیم گرفت هواپیمای A380 را بسازد، تعهد به پروژه حائز اهمیت بود چرا که هرگونه تعلل و اقدام برای توقف، هزینه بسیار سنگینی را به شرکت تحمیل می‌کرد. تعهد داشتن به بازی کسب‌و‌کار، به رقبای شما این پیام را انتقال می‌دهد که شما برای ادامه مسیر کسب‌و‌کار مصمم هستید و آنها در بحث‌های رقابتی و سهم بازار، باید شما را جدی بگیرند.

تغییر ساختار بازی

تکنیک‌های خلاقانه و استراتژیک می‌تواند موقعیت شرکت را نسبت به رقبا مستحکم‌تر نماید. گاه اتحادهای استراتژیک یا ایجاد رقیب جدید می‌تواند فرصت‌های جدیدی را در اختیار سازمان قرار دهد و با تغییر شرایط بازی، فرصت­های جدید و سودآوری بیشتری برای سازمان فراهم نماید.

نکته‌ای که می‌بایست به آن توجه کنید این است که در بحث نظریه بازی، نیمی از ساختار بازی به رقیب وابسته است. به همین علت، ضروری است که همواره رقبای خود را در نظر داشته باشید و حرکات و اقدامات خود را با توجه به واکنش‌های رقیب، تنظیم نمایید. اهمیت نظریه بازی در شرایطی که رقبا شباهت زیادی به یکدیگر دارند و هر یک قادر به اتخاذ طیف مشابهی از تصمیمات استراتژیک است، بیش از پیش مشخص می‌شود. دامنه این تصمیمات، هزینه تبلیغات، معرفی محصول جدید، سهم بازار، ظرفیت تولید و … را در بر می‌گیرد.

شرکت‌های امروزی به عنوان بازیگران صنعت و کسب‌و‌کار، همواره با چالش‌های غیر قابل پیش‌بینی مواجه هستند. ابزار نظریه بازی شرایطی را برای کسب‌و‌کارها فراهم می‌کند که با کمک آن، برای رسیدن به اهداف استراتژیک، جهت‌گیری خود را نسبت به رقبا انجام دهد. 

شرکت تبلیغاتی مات، با ارائه کلیه 

خدمات تبلیغاتی استراتژیک، کسب‌و‌کار شما را قادر می‌سازد تا از طریق تدوین 

استراتژی خلاقانه تبلیغاتی، از رقبای خود پیشی بگیرد.

منبع:

شرکت تبلیغاتی مات


نتورک مارکتینگ (بازاریابی شبکه‌ای) یا Multi-Level Marketing که با عنوان‌هایی چون Referral Marketing و Pyramid Selling نیز از آن یاد می‌شود‌، روشی مبتنی بر 

بازاریابی مشارکتی و 

بازاریابی دهان‌به‌دهان است. در بازاریابی شبکه‌ای این امکان وجود دارد تا افراد با فروش محصولات به مشتریان بالقوه و عضوگیری همان مشتریان، کمیسیون خود را دریافت کنند. دریافت کمیسیون، بعد از فروش هر محصول به وسیله افراد زیرمجموعه صورت می‌گیرد. علت استفاده از عنوان بازاریابی چند سطحی (MLM) یا فروش هرمی نیز به همین منظور است.

یکی از مزایای روش بازاریابی شبکه‌ای یا Network Marketing این است که نیازی به صرف بودجه‌های هنگفت برای تبلیغات وجود ندارد و تنها با ایجاد ارتباطات شخصی می‌توان به نتیجه موردنظر دست پیدا کرد. در واقع فروش بدون واسطه و بدون نیاز به روش‌های هزینه‌بر تبلیغاتی تنها با تبلیغات کلامی و به اصطلاح چهره به چهره صورت می‌گیرد. علاوه‌بر این، موقعیت فروش در هر زمان و مکانی وجود دارد.

در بازاریابی شبکه‌ای هر فرد علاوه بر کمیسیونی که خودش برای فروش دریافت می‌کند، از بابت فروش افراد زیرمجموعه‌ خود نیز، کمیسیون دریافت می‌کند. در واقع سود بیشتر هر فرد وابسته به میزان فروش خود و دیگر زیرمجموعه‌های او است. در این روش هر سازمانی برنامه پرداختی مختص به خود را دارد اما چیزی که در سیستم خدمات جبران همه کسب‌وکارها یکسان است، جریان‌های درآمدی است.

تفاوت بازاریابی شبکه‌ای با سازمان‌های هرمی

باید در نظر داشته باشید که بازاریابی شبکه‌ای روشی کاملا متفاوت از شرکت‎های هرمی دارد؛ چرا که در شرکت‌های هرمی بحثی از محصول و خدمت برای فروش نیست و تنها سرمایه موجود، پولی است که مشتریان وارد شرکت‌های هرمی می‌کنند که عموما این سرمایه نیز صرف عضوگیری افراد می‌شود. در نهایت با گذر زمان، هرم با همه اعضای گروه به جز تعداد معدودی که در صدر هرم قرار دارند، فرو می‌ریزد. اما در مدل بازاریابی شبکه‌ای، محصول و خدماتی برای فروش وجود دارد که توزیع و فروش آن از طریق مشتریان راضی صورت می‌گیرد؛ در واقع فرد با فروش محصول به افراد دیگر و ترغیب همان افراد برای ارتباط‌گیری با گروه دیگری از افراد و فروش همان محصول، تلاش می‌کند تا پروسه فروش را ادامه‌دار کند. البته روند این فرآیند تا جایی است که کیفیت محصول یا خدمت حفظ شود. علاوه‌بر این، برعکس سازمان‌های هرمی، در نتورک مارکتینگ تنها عضوگیری موضوع اصلی نیست بلکه مرحله بعدی آموزش افراد و توسعه مهارت‌های اعضای گروه است؛ تا فروشنده و هر کدام از زیرمجموعه‌ها بتوانند با یک مشتری بالقوه برای فروش محصولات در تماس باشند و از طریق همان مشتری با مشتری‌های بالقوه دیگر ارتباط برقرار کنند. تمام هدفی که در این نوع از بازاریابی دنبال می‌شود، استخدام یا به اصطلاح عضوگیری افراد بیشتر و فروش بیشتر، برای دریافت حقوق یا همان کمیسیون بیشتر است.

در ادامه به مهارت‌هایی می‌پردازیم که برای موفقیت در نتورک مارکتینگ به آن‌ها نیازمند هستیم.

شروط لازم برای موفقیت در بازاریابی شبکه‌ای

ساختن ارتباطات قوی

یکی از مهارت‌های پایه و اساسی در بازاریابی شبکه‌ای، داشتن ارتباطات قوی و تلاش برای ایجاد اعتماد در افراد است. قدرت ساخت روابط صمیمی‌تر با افراد این امکان را می‌دهد تا نیازها را سریع‌تر شناسایی کنید و برای تحلیل بهتر سوال‌های‌تان را سنجیده‌تر مطرح کنید.

حفظ ارتباطات ایجاد شده

بعد از جلب اعتماد دیگران، نوبت به حفظ و نگه‌داری ارتباطات است؛ از آن‌ها دعوت کنید تا با برند، محصولات و سابقه شما بیشتر آشنا شوند. بهتر است این حس را القا کنید که تنها به دنبال فروش نیستید و تلاش می‌کنید تا مشکلات را بشناسید و به نیازها پاسخ بدهید. در این مرحله بسیاری از کسب‌وکارها با شکست مواجه می‌شوند؛ چرا که مشتریان بالقوه به خودی خود به سمت کسب‌وکارها نمی‌آیند و این وظیفه شما است تا آن‌ها را حفظ کنید.

شناسایی و گزینش

مورد دیگر، شناسایی مشتریان بالقوه و 

Lead ها است؛ اینکه بدانید مخاطب شما دقیقا چه افرادی هستند، از هدر رفت بسیاری از هزینه‌ها جلوگیری می‌کند؛ گزینش دقیق مخاطبان فعلی، تیم فروش آینده شما را می‌سازد. تکنیک Mirroring هم می‌تواند در ساخت روابط مفید باشد؛ تنها کافی است تا حدی به استایل افرادی که با آن‌ها در ارتباط هستید، خود را نزدیک کنید تا احساس شباهت را در طرف مقابل ایجاد کنید.

مهارت مذاکره و عضویت‌گیری

دیگر مهارت‌هایی که در بازاریابی شبکه‌ای مورد نیاز است، مهارت مذاکره و تیم‌سازی در افراد است؛ اینکه بتوانید افراد را هم برای فروش محصول خود متقاعد کنید و هم این توانایی را داشته باشید تا آن‌ها را به عضویت خود در بیاورید، زیرمجموعه خود را گسترش دهید و در واقع تیم‌سازی کنید. ایجاد انگیزه و ترغیب بیشتر آن‌ها به فروش در نهایت هم برای تیم فروش و هم سازمان، منفعت دارد.

ارتباطات قوی، شناسایی مشتریان بالقوه، شناسایی علاقه و نیاز آن‌ها و در نهایت هدایت آن‌ها به 

قیف فروش همگی از مولفه‌های اصلی بازاریابی شبکه‌ای هستند. به‌خاطر داشته باشید که توسعه مهارت‌های فردی در خود و در نهایت در بقیه افراد، شما را به موفقیت در مدل بازاریابی شبکه‌ای نزدیک‌تر می‌کند.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


اتحاد استراتژیک (Strategic Alliance) یکی از راه‌های پیش‌روی شرکت‌ها است که از طریق آن قادر خواهند بود فعالیت‌های کسب‌و‌کار خود را گسترش دهند. این ابزار به تحقق 

استراتژی‌های سازمان کمک می‌کند. در این بلاگ قصد داریم اتحاد استراتژیک و مهم‌ترین انگیزه‌هایی که منجر می‌شود سازمان‌ها از این ابزار استفاده کنند را بررسی نماییم.

اتحاد استراتژیک چیست؟

هنگامی که دو یا چند بنگاه کسب‌و‌کار برای رسیدن به اهداف مشترک با یکدیگر توافق کرده و قرارداد همکاری منعقد می‌کنند، یک اتحاد استراتژیک شکل می‌گیرد. در برخی از قراردادها، سهام به اشتراک گذاشته می‌شود ولی این ویژگی وما در تمامی اتحادها وجود ندارد. برای مثال زمانی که نوکیا و مایکروسافت برای تولید گوشی‌های هوشمند، قرارداد امضا کردند، سهامی بین دو شرکت، مبادله نشد.

در بعضی اتحادهای استراتژیک، بنگاه‌ها اقدام به سرمایه‌گذاری مشترک در زمینه خاصی می‌کنند. تمامی همکاری‌های استراتژیک به منظور رسیدن به اهداف مشخص و از پیش تعیین شده‌ای انجام می‌شود. روابط بلندمدت میان بنگاه‌ها نیز می‌تواند حالتی از همکاری‌های برون سازمانی باشد که منجر به سودآوری و بهبود مستمر می‌شود. روابط تویوتا با تامین‌کننده‌هایش نمونه‌ای از همکاری مستمر و بلندمدت است که به تمام اعضای مجموعه، منفعت می‌رساند.

ویژگی‌های اتحاد استراتژیک

اتحادهای استراتژیک دارای ویژگی­های زیر هستند:

امکان دسترسی به منابع و قابلیت­های سایر سازمان‌ها

از طریق قرارداد همکاری، شرکت‌ها قادر خواهند بود از منابع و توانمندی‌های بنگاه دیگر بهره‌برداری کنند. نکته‌ای که می‌بایست به آن توجه کرد این است که اتحاد استراتژیک به معنای تملک منابع و دارایی‌های سازمان مقابل نیست، بلکه شرایطی برای هر سازمان فراهم می‌شود که از قابلیت‌های طرف مقابل برای پیشرفت و سودآوری استفاده نماید. همکاری طولانی مدت 25 ساله میان اچ پی (HP) و مایکروسافت، شرایط یادگیری و استفاده از منابع و قابلیت‌ها را برای هر دو سازمان فراهم نموده است. از سوی دیگر، رهبری خود در سهم بازار را از طریق نوآوری و بهره‌وری مستمر، حفظ نموده‌اند.

کاهش خطر ریسک و تقسیم هزینه­های شکست

شرکت‌ها از طریق اتحاد استراتژیک، میزان ریسک و خطر شکست در پروژه‌های عظیم سرمایه‌گذاری را میان خود تقسیم می‌کنند. بدین ترتیب هزینه شکست و پیامدهای مرتبط با آن در طرح‌های کلان، برای هر سازمان به حداقل می‌رسد. به همین علت، پروژه‌های عظیم نفتی یا قراردادهای تسلیحاتی عموما به صورت مشترک صورت می‌پذیرد.

نمونه‌های اتحادهای استراتژیک موفق

  • توافق شرکت سیسکو با علی‌بابا (بزرگترین شرکت تجاری آنلاین چینی) در زمینه توسعه خدمات کسب‌و‌کار برای شرکت‌های کوچک و متوسط.
  • سرمایه‌گذاری‌ و پروژه‌های مشترک مک دونالدز و دیزنی یا کوکاکولا و وال‌مارت پیرامون موضوعات و اهداف استراتژیک مختلف و مخاطب هدف مشترک.
  • همکاری موتورولا و توشیبا پیرامون تولید ریزپردازنده‌ها و سهولت دسترسی به شبکه‌های توزیع.
  • همکاری استارباکس و پپسی در توزیع و فروش قهوه‌های حاوی نوشیدنی.
  • اتحاد نایکی و اپل در زمینه کفش‌های ورزشی با قابلیت اتصال به وسایل هوشمند الکترونیکی.
  • اتحادهای استراتژیک جنرال موتوروز با شرکت‌های پژو، سوزوکی، تویوتا، دوو، فیات و … برای ورود به بازارهای نوظهور.

اتحاد استراتژیک یکی از ابزارهای موثر و مفید در پیشرفت اهداف استراتژیک سازمان است. در 

محیط پیچیده کسب‌و‌کار کنونی، شرکت‌ها از طریق این ابزار قادر به توسعه فعالیت‌ها و کسب مزیت رقابتی خواهند بود. با این حال تفاوت‌های فرهنگی میان شرکت‌ها به خصوص در اتحادهای استراتژیک بین المللی می‌بایستی به طور ویژه مورد توجه قرار بگیرد. در غیر این صورت قراردادها با شکست و هزینه زیادی مواجه خواهند شد. در بلاگ‌های پیشین و بحث نظریه بازی مشاهده کردیم که چگونه عدم همکاری طرفین بازی در معمای ساده زندانی، منجر به تحمیل هزینه‌هایی شد که با مشارکت، قابل پیشگیری بود. 

 شرکت تبلیغاتی مات با ارائه کلیه 

خدمات تبلیغاتی از طریق اجرای

کمپین‌های جامع بازاریابی، 

تولید محتوای وایرال و 

تکنیک‌های خلاقانه بازاریابی، کسب‌و‌کار شما را در رسیدن به اهداف استراتژیک یاری می‌نماید.

منبع:

شرکت تبلیغاتی مات


در بلاگ‌های قبل به 

ویژگی‌های محیط کسب‌و‌کار امروزی و نظریه بازی اشاره کردیم. نظریه بازی برای ترسیم شرایط محیط کنونی رقابت معرفی و مهم‌ترین معیارهایی که می‌بایست در رقابت‌های تجاری مورد توجه قرار بگیرد، مطرح شد. در این بلاگ و در ادامه مبحث نظریه بازی، قصد داریم به معمای ساده زندانی و مهم‌ترین معیارهای ارزیابی رقبا برای کسب برتری و مزیت رقابتی در فضای کسب‌وکار بپردازیم.

معمای زندانی (Prisoner’s Dilemma)

معمای کلاسیک زندانی، یکی از ساده‌ترین حالت‌های بازی است که در محیط رقابتی، می‌تواند به کار گرفته شده و تحلیل شرایط و تصمیم‌گیری را برای رهبران کسب‌و‌کار ساده‌تر نماید. بازی کلاسیک زندانی، از یک جفت مظنون گناهکار تشکیل می‌شود که هر یک به طور مجزا دستگیر می‌شوند و مورد بازجویی قرار می‌گیرند. معما اینجا است که اگر هر یک به دیگری خیانت کند، در نهایت زندانی می‌شود. اما در صورتی‌که هر دو ساکت بمانند، آزاد خواهند شد؛ زیرا مدرکی علیه آنها وجود ندارد.

این معما می‌تواند در تمام شرایط رقابتی و یا مسائل و رویدادهای مختلف غیرتجاری معادل‌سازی شود. برای مثال در صنعت کنسول‌های بازی، سونی و مایکروسافت را در نظر بگیرید که هر یک از آنها می‌توانند سرمایه‌گذاری زیاد یا کمی را در حوزه تبلیغات انجام دهند. شرایط رقابتی به صورت زیر تعریف می‌شود:(در هر سلول عدد پایین سمت چپ نشان‌دهنده عواید XBOX و عدد بالا سمت راست نشان‌دهنده عواید Play Station است)

بهترین حالت از لحاظ هزینه‌ای برای هر دو برند، صرف بودجه تبلیغاتی کم برای محصول است (سلول بالا سمت چپ) اما در صورت عدم همکاری، بودجه تبلیغاتی زیاد به هر دو شرکت تحمیل می‌شود (سلول پایین سمت راست). در عین حال این نگرانی وجود دارد که رقیب به صورت غافل‌گیرانه برای کسب سود و فروش بیش‌تر، بودجه تبلیغاتی زیادی را صرف نماید و اگر بنگاه در این زمینه سرمایه‌گذاری نکرده باشد، سود زیادی را در مقایسه با رقیبش از دست خواهد داد. پیش‌بینی ناپذیر بودن رفتار رقیب در تمامی زمینه‌های تصمیم‌گیری، رقابت‌های کنونی را با پیچیدگی زیادی روبه‌رو کرده است.

بنگاه چگونه می‌تواند از معمای زندانی رهایی یابد؟ یکی از راه‌حل‌های موجود، استراتژی تهدید است. مافیا با استفاده از انتقام‌های شدید به منظور پیش‌برد اصل سکوت”، تعادل را از سمت مظنونینی که هر دو اعتراف می‌کنند به این سمت می‌برند که هر دو ساکت باقی بمانند. به طور مشابه، اگر مایکروسافت و سونی دیگری را با کاهش قیمت‌های تهاجمی تهدید کند و شرکت دیگر، مزیت رقابتی را در تبلیغات خود قرار دهد، تعادل به سمت سلول بالا سمت چپ منتقل می‌شود.

معیارهای پیش‌بینی رفتار رقیب

در بحث نظریه بازی و هنگام تحلیل رقبا، معیارهای زیر را مدنظر داشته باشید:

استراتژی فعلی رقیب

نحوه رقابت فعلی رقبایتان را بشناسید. سبک بازی آنها در برابر شما چگونه است؟ چشم­انداز، بیانیه ماموریت و ارزش که در مرحله تدوین استراتژی مشخص می­شوند، نحوه کلی رقابت هر سازمان را مشخص می­نمایند.

اهداف رقیب

برای پیش‌بینی حرکات رقبا، اهداف آنها را در نظر بگیرید. آیا اهداف مالی را دنبال می‌کنند یا به دنبال 

سهم بازار بیشتر هستند. چنانچه رقبای شما به دنبال سهم بازار باشند، واکنش آنها در برابر شما تهاجمی خواهد بود. سخت‌ترین رقبا، سازمان‌هایی هستند که به دنبال سود مستقیم نباشند (سازمان‌های دولتی). به یاد داشته باشید هرچه رقبای شما از عملکرد فعلی خود، رضایت بیشتری داشته باشند، احتمال ادامه‌دادن 

استراتژی کنونی آنها بیش‌تر است.

مفروضات رقیب

جستجو کنید که رقبای شما چه تصوری از خود و محیط صنعتی که در آن مشغول فعالیت هستید، دارند. تصمیماتی که رقبایتان در خصوص کسب‌و‌کار می‌گیرند، تحت تاثیر فرضیات و باورهای آنها از شرایط رقابتی است. با دانستن فرضیات آنها، می‌توانید تصمیمات یا استراتژی‌های آنها را تا حدودی پیش‌بینی کنید.

منابع و قابلیت‌های رقیب

 میزان توانایی و شدت رقابت با بررسی منابع و قابلیت‌های رقیب مشخص می‌شود. برای مثال چنانچه حجم نقدینگی رقیب شما بالا باشد، راه‌اندازی ا

ستراتژی قیمت رقابتی از جانب شما عاقلانه نیست. تحلیل نقاط قوت و ضعف رقبا در طراحی استراتژی، به همین منظور انجام می‌شود.

معمای کلاسیک زندانی ساده‌ترین حالت رقابتی را نشان می‌دهد. هرچه تعداد رقبا افزایش یابد یا گزینه‌های تصمیم‌گیری بیش‌تری پیش روی شرکت باشد، مسئله دشوارتر خواهد شد. پیچیدگی فضای کسب‌و‌کار و حرکات رقیب، بر استراتژی سازمان‌ها اثرگذار است. در شرایطی که کوچکترین اقدام و تصمیم، می‌تواند بر سازمان و شرکت‌های رقیب، تاثیری قابل توجه داشته باشد، وم توجه به 

استراتژی را بیش از پیش نموده است. در این میان، تبلیغات به عنوان یک ابزار آگاهی دهنده و یک مزیت رقابتی، اجرای استراتژی‌های سازمان را آسان‌تر می‌کند. 

شرکت تبلیغات مات، با ارائه طیف وسیعی از 

خدمات تبلیغاتی، پیام کسب‌و‌کار شما را از طریق کانال‌های درست اطلاع‌رسانی و

رسانه‌های تبلیغاتی به مخاطبان می‌رساند.

منبع:

شرکت تبلیغاتی مات


با پیشرفت تکنولوژی و ورود به فضای دیجیتال، می‌توانیم از وب‌سایت به عنوان یکی از مهم‌ترین دارایی‌های دیجیتال برای هر کسب و کار یاد کنیم. کسب و کارها باید علاوه بر طراحی یک وب‌سایت جذاب، به کمک 

استراتژی‌های بازاریابی محتوا، مقالاتی بسیار خوب و آموزنده را در قسمت بلاگ منتشر کنند. کیفیت مقالات یک وب‌سایت می‌تواند یکی از عوامل مهم در نشان دادن اعتبار آن کسب و کار باشد، چرا که نشان می‌دهد تا چه حد برای مخاطبان ارزش قائل هستند و برای جلب رضایت آنان تلاش می‌کنند. به علاوه، تولید محتوای جذاب در 

بهینه‌سازی موتورهای جست و جو (SEO) نقشی اساسی دارد. اگر مخاطب بتواند پس از وارد کردن کلمات کلیدی در موتورهای جست و جو، پاسخ سوالات خود را درون مقالات وب‌سایت شما بیابد، نیازهایش رفع شود و اطلاعات مفید و ارزشمندی به دست آورد، مقالات وب‌سایت شما برایش بسیار جذاب خواهد بود و دائماً شما را دنبال می‌کند. در این حالت ممکن است وب‌سایت شما را به عنوان منبعی مفید به دیگران معرفی کرده یا مقالات شما را در 

شبکه‌های اجتماعی منتشر کند. بنابراین ترافیک وب‌سایت شما به طرز چشم‌گیری افزایش خواهد یافت.

اگرچه نوشتن هر مقاله معمولاً با توجه به تقاوت در موضوع، 

پرسونای مخاطب و صنعت هر کسب و کار می‌تواند تا حدودی متفاوت باشد، اما  نکات زیر می‌تواند در نوشتن یک مقاله‌ی خوب و جذاب برای یک وب‌سایت موثر واقع شود:

1. استفاده از تیترهای جذاب

طبق مطالعات انجام شده، حدود 80 درصد افراد فقط تیتر را می‌خوانند و تنها 20 درصد تصمیم می‌گیرند ادامه‌ی مطلب را مطالعه کنند. این نکته، اهمیت نوشتن تیترهای جذاب در ایجاد انگیزه برای مخاطبان را یادآور می‌شود. تیتر یا عنوان مقاله‌ی شما باید به حدی جذاب باشد که مخاطب را به کلیک و خواندن مطلب ترغیب کند. برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه می‌توانید مقاله‌ی 

13 راه برای نوشتن تیترهای جذاب و پر بازدید را مطالعه کنید.

2. توجه به پرسونای مخاطب

انتخاب موضوعات و لحن نگارش مقالات باید با پرسونای مخاطب متناسب باشد و نیازها و سلایق آنان مد نظر قرار داده شود. برای مثال، یک مقاله‌ی علمی که غالباً مخاطب بزرگسال دارد، نباید با لحنی عامیانه نوشته شود، چرا که از دید مخاطب جذاب و معتبر نخواهد بود.

3. اهمیت اولین پاراگراف

معمولاً وقتی افراد در فضای دیجیتال به دنبال یافتن پاسخ پرسش‌های خود یا مطالعه هستند، به دلیل محدودیت در وقت یا حوصله، ترجیح می‌دهند سریع به نتیجه‌ی مورد نظر برسند. پاراگراف اول هر مقاله، نقش بسیار مهمی در ایجاد احساس اولیه‌ی مخاطب دارد. به طوری که با خواندن آن انگیزه‌ی خواندن ادامه‌ی مطلب در او ایجاد می‌شود. این قسمت باید یک دید کلی از محتوای مقاله را برای خواننده ترسیم کند.

4. کیفیت و ساختار استاندارد بدنه‌ی مقاله

بدنه یا متن اصلی مقاله، علاوه بر داشتن اطلاعات مفید، با ارزش و معتبر به لحاظ علمی و مفهومی، باید از جهت نگارشی ساختار درستی داشته باشد. بهتر است تعداد کلمات نوشته شده حدود 600 تا 750 کلمه باشد تا در کوتاه‌ترین زمان و بدون زیاده‌گویی، مفهوم را به خواننده منتقل کند. به علاوه، محتوای متن اصلی باید منعکس کننده‌ی عنوان بوده و مواردی که در پاراگراف اول به صورت کلی به آن اشاره شد را شرح و بسط دهد. همچنین برای افزایش جذابیت مقاله، می‌توانید از ویدیوها، تصاویر یا اینفوگرافی‌ها استفاده کنید.

5. تفکیک مقاله با استفاده از عنوان‌ها و زیرعنوان‌ها

اگر در مقاله‌ی شما به جز تیتر اصلی، هیچ عنوان یا زیرعنوانی نداشته باشد، تمایل مخاطب به خواندن متن بسیار کم خواهد شد. استفاده از عنوان‌ها و زیرعنوان‌ها برای هر پاراگراف در یک مقاله، علاوه بر جلب توجه مخاطب و ترغیب او به ادامه‌ی مطالعه، موضوع محتوای هر بخش را تفکیک می‌کند. به علاوه، استفاده از کلمات کلیدی در تیترها و زیرتیترها در بهینه‌سازی موتورهای جست و جو موثر است.

برای نوشتن یک مقاله‌ی خوب، باید از قواعد لازم در بهینه‌سازی موتورهای جست و جو(SEO)  پیروی کرد. از جمله این قوانین می‌توان علاوه بر اصالت و کیفیت محتوا، به استفاده‌ی مناسب از 

کلمات کلیدی در عنوان اصلی، زیرعنوان‌ها، متن و متن لینک است. به علاوه، برای برقراری ارتباط میان مقالات وب‌سایت و هدایت و ترغیب مخاطب به خواندن سایر مطالب مرتبط با موضوع، استفاده از 

لینک بیلدینگ داخلی را فراموش نکنید.

7. نتیجه‌گیری و فراخوان به انجام عمل

لازم است در پایان مقاله، یک پاراگراف به عنوان جمع‌بندی نهایی و نتیجه‌گیری کلی آورده شود. پس از پایان مقاله می‌توانید در صورت وم با قرار دادن 

دکمه‌های فراخوان یا CTA، مخاطب را به انجام عملی خاص ترغیب کنید.

اگر صاحب یک کسب و کار هستید و تا کنون به طراحی وب‌سایت یا نشر مقالات ارزشمند در بلاگ فکر نکرده‌اید، پیشنهاد می‌کنیم جهت بهره‌گیری از مزایای داشتن یک وب‌سایت با محتوای ارزش‌مند، از مشاوره‌ی متخصصان تیم 

تولید محتوا و تیم 

توسعه و طراحی وب‌سایت 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان کمک بگیرید.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


در دنیای کسب‌و‌کار گاه با مفاهیم و موضوعاتی مواجه می‌شویم که شباهت‌های بسیاری با پدیده‌های طبیعی دارند. هر سازمان یا بنگاه تجاری برای ارائه محصول یا خدمت مشخصی فعالیت می‌کند. در این بلاگ قصد داریم بررسی کنیم که آیا محصول یا خدماتی که بنگاه‌های تجاری ارائه می‌دهند همانند موجودات زنده عمر مشخصی دارند؟ اقداماتی که در هر یک از مراحل چرخه عمر محصول می‌بایستی انجام شود، کدام‌اند و ارتباط چرخه عمر محصول با 

ماتریس رشد-سهم بازار (BCG) به چه صورت می‌باشد؟

چرخه عمر محصول

محصولات و خدمات ارائه شده توسط بنگاه‌های تجاری همانند یک موجود زنده، عمر مشخصی دارند. متولد می‌شوند، رشد کرده و به بلوغ می‌رسند، فروش آنها افول می‌کند و در نهایت می‌میرند. منحنی چرخه عمر محصول، روند فروش یک محصول یا خدمت منحصر به فرد در طول زمان را به صورت گرافیکی نمایش می‌دهد. با توجه به اینکه محصول در کدام مرحله از حیات خود قرار دارد، استراتژی و اقدامات سازمان، مشخص خواهد شد.

مرحله چرخه عمر محصول

چرخه عمر محصول دارای 4 مرحله اصلی می‌باشد:

معرفی (ظهور)

در این مرحله، محصول فروش اندکی دارد و میزان نفوذ آن در بازار به آهستگی انجام می‌پذیرد. مشتریان به دلیل اینکه شناخت کمی از محصول دارند، خرید چندانی انجام نمی‌دهند. به دلیل سهم بازار کم و نرخ رشد بازار زیاد، وضعیت سازمان در حالت علامت سوال (ماتریس BCG) قرار دارد. تبلیغات موثر و استراتژی خلاقانه، در این مرحله به سازمان کمک می‌کند تا محصول خود را از طریق کانال‌های درست اطلاع‌رسانی به مخاطبان هدف خود منتقل نماید و منجر به افزایش فروش محصول شود. نوآوری در این مرحله از اهمیت زیادی برخوردار است. در عین حال موفقیت محصول، به سرمایه‌گذاری و منابع مالی کافی، بستگی زیادی دارد.

رشد

فروش محصول در این دوره با نرخ قابل قبولی، افزایش می‌یابد. بازار، محصول را شناخته است و تولیدکنندگان با بهبودهای فنی و اتخاذ 

استراتژی درست تبلیغاتی، در بازار نفوذ کرده‌اند. سهم بازار زیاد و نرخ رشد بالا، وضعیت ستاره را برای محصول در ماتریس BCG فراهم می‌کند. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های این مرحله برای سازمان‌ها، تغییر مقیاس است. با افزایش میزان تقاضا برای محصول، شرکت باید قادر باشد تا در مدت زمان کوتاهی، محصولاتی را در حجم بالا تولید و روانه بازار کند.

بلوغ

در این مرحله، بازار توسط محصول مورد نظر اشباع شده است. میزان فروش محصول به حداکثر رسیده و دیگر افزایش نمی‌یابد. سازمان‌ها با اتخاذ استراتژی مناسب، می‌بایستی تلاش کنند مدت زمان این دوره را طولانی‌تر نمایند. رهبری هزینه و صرفه‌جویی ناشی از مقیاس، منجر به 

مزیت رقابتی و پیشی گرفتن شرکت از رقبا می‌شود. رشد بازار، آینده چندان درخشانی ندارد و سازمان می‌بایست از حجم بالای درآمد و نقدینگی خود در این دوره برای اجرای استراتژی‌های جدید و نوآورانه استفاده نماید. سهم بازار بالا و نرخ رشد کم، وضعیت گاو شیرده را در ماتریس BCG برای سازمان فراهم می‌کند.

افول

در این مرحله، محصول توسط تکنولوژی‌های نوین و محصولات جایگزین، به چالش کشیده می‌شود. میزان فروش نیز به تدریج کاهش یافته و فشارها برای حداقل کردن هزینه‌ها نیز بیش‌تر می‌شود. به دلیل سهم بازار کم و نرخ رشد پایین، وضعیت شرکت در ماتریس BCG در حالت سگ قرار می‌گیرد. سرمایه‌گذاری جدیدی در رابطه با محصول مورد نظر صورت نمی‌پذیرد و سازمان می‌بایستی با استفاده از نوآوری، محصول جدیدی را به بازار معرفی نماید.همانند محصول، چرخه عمر برای صنعت نیز قابل تعریف است. با این تفاوت که دوره عمر هر صنعت می‌تواند چند محصول را در بگیرد و به همین دلیل، طولانی‌تر است. هرچه به مراحل پایینی چرخه عمر نزدیک‌تر می‌شویم، رقابت شرکت‌ها بر سر قیمت، شدیدتر می‌شود.

در

 محیط پیچیده کسب‌و‌کار کنونی، با رشد سریع تکنولوژی، چرخه عمر محصولات کاهش یافته است و این موضوع بر نحوه رقابت و اقدامات سازمان در برابر رقبا تاثیر مستقیم می‌گذارد. اتخاذ استراتژی درست رقابتی برای مواجهه با تغییرات بازار و رخدادهای غیرقابل پیش‌بینی، یکی از چالش‌های پیش روی سازمان‌ها است. 

شرکت تبلیغاتی مات، با ارائه کلیه 

خدمات تبلیغاتی، کسب‌و‌کار شما را در اجرای درست تبلیغات و بازاریابی در تمامی مراحل چرخه عمر محصول یاری می‌کند.

منبع:

شرکت تبلیغاتی مات


یکی از مباحث مهم در 

دیجیتال مارکتینگ و به خصوص فضای تبلیغات آنلاین، Retargeting است که در این بلاگ قصد داریم به چگونگی کارکرد و مزایای آن بپردازیم. Retargeting یا هدف‌گیری مجدد، به تبدیل بازدیدکننده‌های وب‌سایت‌ها به مشتریان دائمی می‌پردازد و برای تبلیغات، روی افرادی که با برندتان آشنایی دارند و به آن علاقه نشان داده‌اند تمرکز می‌کند. در واقع اصلی‌ترین نکته در Retargeting این است که تنها برای بازدیدکنندگانی که قبلا با وب‌سایت شما آشنا شده‌اند و به آن سرزده‌اند تبلیغ و هزینه می‌کنید.

مطمئنا می‌دانید که وب‌سایت‌ها عموما ترافیک زیادی دارند اما احتمالا نمی‌دانید که طبق نتایج به دست آمده، متوسط 

نرخ تبدیل برای بازدید‌های اولیه تنها 2 درصد است. بدون شک این موضوع برای صاحبان کسب‌وکارها چالش بزرگی است و Retargeting یکی از مواردی است که این امکان را می‌دهد تا به 98 درصد باقی مانده نیز دست پیدا کرد.

در ادامه با هم به چگونگی فرآیند Retargeting و ردیابی مخاطبان می‌پردازیم.

چگونگی فرآیند Retargeting

Retargeting که در برخی موارد با عنوان Remarketing نیز از آن یاد می‌شود، فرآیندی است که بازدیدکننده‌های وب‌سایت را به سمت اقدام کردن (Action) ترغیب می‌کند. در واقع این امکان را می‌دهد تا به صورت آنلاین، رفتار بازدیدکننده‌های وب‌سایت را مورد بررسی قرار بدهید. این دقیقا همان کاری است که به کمک Cookie انجام می‌شود؛ احتمالا در هنگام جستجو در سایت‌های مختلف با این عبارت مواجه شده‌اید. Cookie فایل یا قطعه‌ای از اطلاعات است که در Browser کاربر جاسازی می‌شود و اطلاعات وب‌سایت‌های مشاهده شده را را ذخیره می‌کند و با ردیابی رفتار مشتری در وب‌سایت‌ها، برای ترغیب مشتری و برنامه‌ریزی برای هدایت درست او به سمت اقدام کردن، به شما کمک می‌کند. Cookie آگهی‌ها را بر روی سایت‌های دیگری که کاربر در حال بازدید آن‌ها است قرار می‌دهد و او را ترغیب می‌کند تا با کلیک کردن بر روی تبلیغات، به سایت شما بازگردد. استفاده از این تبلیغات با توجه به مخاطبانی که قبلا به وب‌سایت شما سر زده‌اند هدف‌گذاری می‌شود. دقیقا به همین دلیل است که از واژه Retargeting استفاده می‌کنیم؛ چرا که بازدیدکننده‌‎های قبلی‌ را دوباره مورد هدف‌ قرار می‌دهید.

مزایای استفاده از Retargeting

افزایش آگاهی نسبت به برند

یکی از اصلی‌ترین نکات در Retargeting ایجاد و افزایش آگاهی نسبت به 

برند است. تماشا و بازدید از 

تبلیغات درون‌برنامه‌ای در بستر سایت‌های دیگر و به کمک Retargeting مخاطب را مجددا مورد هدف قرار می‌دهد و به اصطلاح با یک تلنگر، به صورت ناخودآگاه Brand Awareness را افزایش می‌دهد.

بهینه‌سازی نرخ‌های تبدیل

یکی دیگر از مزایای Retargeting تاثیر مثبت آن روی نرخ‌های تبدیل یا Conversion Rate ها است. بهینه‌سازی نرخ‌های تبدیل همانطور که در بلاگ‌های پیشین به آن پرداخته‌ایم، 

Lead بیشتری را  به 

قیف فروش هدایت می‌کند و بازدیدکننده‌های سایت را که به هر دلیلی وبسایت را ترک کرده‌اند، به مشتری‌های بالفعل تبدیل می‌کند.

افزایش درآمد و نرخ بازگشت سرمایه

یکی از مهم‌ترین مزیت‌های Retargeting افزایش فروش است. پیدا کردن مخاطبانی که به کالا و خدمات شما علاقه نشان داده‌اند و درک این موضوع که چرا محصولات شما با دیگر محصولات دیگر رقبا متفاوت است به مرور فروش‌ را گسترده‌تر می‌کند و به شدت نرخ 

ROI را افزایش می‌دهد. برای گرفتن نتیجه مطلوب‌تر، بهتر است که همزمان از چند تکنیک برای تجربه 

نرخ بازگشت سرمایه یا ROI استفاده کنیم. بهترین مدل Retargeting زمانی است که با 

بازاریابی درون‌گرا و برون‌گرا همراه باشد.

جذب مشتریان بالقوه

از دیگر مزایای این روش جذب مشتریان بالقوه‌ای است که به سایت شما سر می‌زنند. بدون شک این روش از روش‌های سنتی‌تر مثل Cold Calling که برای متقاعد کردن مشتریان احتمالی که علاقه‌ای به برند شما ندارند، بهتر است. یک مثال بارز برای Cold Calling که در 

بازاریابی ایمیل نیز کاربرد دارد، ارسال ایمیل به گروهی از افرادی است که امکان دارد هیچ علاقه‌ای به دریافت آن نداشته باشند و اساسا محصولات شما برای آن‌ها جذاب نباشد. در حالی که Retargeting این امکان را می‌دهد تا به مشتریانی که علاقه نشان داده‌اند، یادآوری کنید و آن‌ها را به مرحله بعد سوق بدهید. در واقع این روش به شما کمک می‌کند تا تنها مخاطبانی که علاقه‌مند هستند را مورد توجه قرار بدهید.

تکنیک‌های Retargeting

بخش‌بندی مخاطب

یکی از موضوعاتی که همیشه باید مدنظر داشته باشید، تفاوت در مدل رفتاری، فکری و تصمیم‌گیری مخاطبان است. یکی از روش‌هایی که در موفقیت‌آمیز بودن Retargeting موثر است، بخش‌بندی مخاطبان است. این تکنیک این امکان را می‌دهد تا با توجه به 

پرسونا و رفتار مخاطب در هر مرحله از 

قیف فروش، پیام تبلیغات‌تان را منتقل کنید. با توجه به این تکنیک، هنگامی که یک بازدیدکننده به صفحه اصلی وب‌سایت شما سر می‌زند می‌توانید هدف‌گذاری کنید و آن‌ها را نسبت به برندتان آگاه کنید.

Frequency Caps

Frequency Caps یکی از تکنیک‌های کاربردی در تبلیغات است که به زبان ساده از سردرگمی مشتری جلوگیری می‌کند و تعداد دفعاتی که یک تبلیغ مشخص در وب‌سایت برای او به نمایش گذاشته می‌شود را محدود می‌کند. Frequency Caps می‌تواند موفقیت کمپین‌های تبلیغاتی را گارانتی کند. حضور تبلیغات شما در همه جایگاه‌ها و وب‌سایت‌ها، ممکن است باعث ایجاد دید منفی نسبت به برند شما شود که Frequency Caps از بروز این مشکل جلوگیری می‌کند.

View-Through Conversions

View-Through Conversions یا VTC تکنیک دیگری است که نرخ‌های تبدیل‌ بعد از دیده شدن یک تبلیغ یا ویدیو را در اختیار ما قرار می‌دهد و روزانه بر اساس تغییرات پیش آمده گزارش را تغییر می‌دهد. این تکنیک، تبلیغاتی را که به سرعت باعث تصمیم‌گیری برای خرید نمی‌شوند را شناسایی می‌کند. VTC با توجه به نرخ‌های تبدیل‌ به دست آمده بعد از دیده شدن تبلیغات، اطلاعات کاربردی‌ای را در مورد عملکرد آن‌ها در اختیار قرا می‌دهند.

Retargeting به نسبت دیگر روش‌ها نتیجه بهتری را حاصل می‌کند اما خود نیز، محصول داشتن یک استراتژی خوب است. کمپین تبلیغاتی جامع، 

بازاریابی محتوا، فراهم کردن داده‌های ارزشمند و تولید تبلیغات موثر و کاربردی نمونه‌ای از استراتژی‌هایی هستند که در افزایش 

ترافیک وب‌سایت به شما کمک می‌کنند و Retargeting را امکان‌پذیر می‌کند.

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان با تدوین استراتژی Retargeting برای کسب بهترین نتیجه‌ها، به شما در بازیابی دوباره مخاطبان هدف‌تان کمک می‌کند.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


اگر به خاطر داشته باشید در بلاگ‌های گذشته به Retargeting پرداخته‌ایم. در این بلاگ بعد از یک یادآوری کوتاه، قصد داریم به مدل‌های استراتژی‌ Retargeting بپردازیم. هدف‌گیری مجدد به تبدیل بازدیدکننده‌های وب‌سایت‌ها به مشتریان دائمی می‌پردازد و برای تبلیغات، روی افرادی که با برندتان آشنایی دارند و به آن علاقه نشان داده‌اند تمرکز می‌کند. در واقع اصلی‌ترین نکته در Retargeting این است که تنها برای بازدیدکنندگانی که قبلا با وب‌سایت شما آشنا شده‌اند و به آن سرزده‌اند، تبلیغ و هزینه می‌کنید. حقیقتا انواع متفاوتی از این استراتژی وجود دارد که کسب‌وکارها از مزایای آن‌ها برای ایجاد اینگیجمنت در مخاطبان بهره می‌برند. در ادامه به چند مدل از هدف‌گیری مجدد می‌پردازیم.

Pixel-based Retargeting

در بلاگ Retargeting در مورد Cookie و نحوه کارکرد آن صحبت کرده‌ایم. در این مدل نیز Cookie نقش اصلی را ایفا می‌کند و بر اساس رفتار و علاقه قبلی‌ بازدیدکننده‌ها در وب‌سایت شما، اطلاعات آن‌ها را ذخیره می‌کند و آن‌ها را در اختیار شما قرار می‌دهد؛ بر این اساس شما می‌توانید تبلیغات‌تان را برای آن‌ها به نمایش بگذارید. نکته مثبت این مدل این است که این امکان را می‌دهد تا بعد از ترک وب‌سایت شما، در سریع‌ترین زمان بتوانید برای کاربرانی که سایت شما را ترک کرده‌اند، تبلیغات‌تان را به نمایش بگذارید؛ در واقع می‌توانید در کوتاه‌ترین زمان دوباره توجه آن‌ها را به سمت چیزی که به آن علاقه داشته‌اند جلب کنید. تنها نکته‌ منفی این روش این است که مبتنی بر رفتار بازدیدکننده‌ها و ترافیکی است که برای سایت تولید می‌کنند.

Social Retargeting

می‌توان گفت که این مدل نوعی از مدل Pixel-based Retargeting است که از لحاظ کارکرد هم به آن شباهت دارد. Social Retargeting نیز مانند دیگر مدل‌ها استراتژی Retargeting به دنبال افرادی می‌گردد که به نوعی به برند شما علاقه نشان داده‌اند با این تفاوت که در رسانه‌های اجتماعی هم با لایک یا کامنت با شما تعامل برقرار کرده‌اند.

Email Retargeting

Email targeting روش دیگری است که به وسیله Tag ها انجام می‌شود. به کمک Tag می‌توانیم مخاطبان‌مان را به اصطلاح برچسب بزنیم و به نوعی آن‌ها را شناسایی کنیم و اطلاعات مورد نیازشان را به آن‌ها برسانیم. کار به‌نظر سختی است اما ردیابی رفتار مخاطبان، این کار را برای ما ساده‌تر می‌کند. مدل دیگری از Email Retargeting هدف‌گیری مجدد به روش  List-based است. در این روش کافی است از لیستی که تهیه کرده‌اید استفاده کنید؛ لیستی متشکل از ایمیل مشتریان فعلی و بالقوه. در مرحله بعد با طراحی کمپین‌های تبلیغاتی و به نمایش گذاشتن تبلیغات برای لیست تهیه شده، Retargeting را شروع کنید.

Search Retargeting

Search Retargeting بر اساس رفتار مخاطب‌ها در موتورهای جستجو است در واقع این امکان را می‌دهد تا مشخصا به سراغ افرادی بروید که در موتورهای جستجو به دنبال کلیدواژه‌ای مرتبط با کسب‌وکار شما گشته‌اند؛ اما وما به این معنا نیست که چون واژه‌ای مرتبط را جستجو کرده‌اند پس حالا آماده خرید هستند و یا اینکه علاقه‌ دارند تا در هر سایتی با تبلیغات و نام برند شما روبه‌رو شوند.

Onsite Retargeting

همه استراتژی‌های Retargeting وما مربوط به برگرداندن بازدیدکننده‌هایی که وب‌سایت شما را ترک کرده‌اند نیست. Onsite Retargeting یکی از استراتژی‌هایی است که به شما این امکان را می‌دهد تا کاربران را برای مدت طولانی‌تری در وب‌سایت خود نگه دارید و بتوانید هرچه سریع‌تر آن‌ها را برای انجام خرید تشویق کنید.

همانطور که در بلاگ Retargeting اشاره کردیم، اجرای صحیح مدل‌های مختلف این استراتژی‌، تاثیرات مثبت زیادی روی کسب‌وکارها دارد. در نهایت خواندن بلاگ 

تست A/Bرا هم پیشنهاد می‌کنیم؛ چرا که با انجام نوعی آزمون و خطا می‌توانید دریابید که کدام تبلیغات تاثیر بیشتری روی مخاطب شما داشته است. 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان به کمک 

تیم استراتژی و با تدوین راه‌کارهای بازاریابی به شما برای هدف‌گیری مجدد مخاطبان‌تان، کمک می‌کند.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


با همه‌گیر شدن استفاده از 

رسانه‌های اجتماعی، نمی‌توان از اهمیت 

تولید محتوا چشم‌پوشی کرد. محتوا با انواع مختلف، کاربردهای متفاوت و در بسترهای گوناگون، اتفاقی است که روزانه با آن در تماسیم و به بخشی از زندگی‌مان تبدیل شده است. 

در بلاگ‌های گذشته به صورت کلی به انواع محتوا اشاره کرده‌ایم اما در این بلاگ قصد داریم تا جزئی‌تر به بررسی انواع محتوا بپردازیم.

انواع محتواها

بلاگ

بلاگ به نسبت دیگر انواع محتوا قدمت بیشتری دارد و گزینه مناسبی برای ایجاد تاثیر روی 

نرخ‌های تبدیل است. علاوه‌بر این به نسبت دیگر انواع محتوا، امکان دسترسی به آن‌ از طریق موتورهای جستجو نسبتا آسان‌تر است. استفاده از کلیدواژه‌های یا Keyword ها یکی از مواردی است که توجه به آن‌ها برای تولید محتوا در قالب بلاگ اامی است. همچنین بلاگ این امکان را می‌دهد تا 

لینک‌سازی قوی‌تری را به نسبت دیگر انواع تولید محتوا تجربه کنیم.

ویدیو

ویدیو یکی دیگر از فرمت‌های کاربردی در تولید محتوا است که تا سال 2020 انتظار می‌رود که 80 درصد از کل ترافیک وبسایت را به خود اختصاص بدهد. علاوه‌بر این براساس نتایج به دست‌آمده 75 درصد از مخاطبان بعد از دیدن ویدیو، تمایل بیشتری به انجام خرید دارند. از مزایای تولید محتوای ویدیویی و به‌طور کلی 

ویدیو مارکتینگ یا بازاریابی ویدیویی، می‌توان به هدایت 

ترافیک بیشتر به وب‌سایت و ایجاد اینگیجمنت بیشتر به کمک امکان نظردهی و به اشتراک‌گذاری ویدیوها است. ویدیو، به‌واسطه پاسخ دادن به سوال‌ها، ارائه راه‌حل و تولید اطلاعات مرتبط می‌تواند برا مخاطب ایجاد ارزش کند. یکی از نکاتی که در تولید محتوای ویدیویی باید به آن توجه کرد، مختصر و مفید بودن آن است؛ محتوایی که خارج از حوصله مخاطب نباشد و در کوتاه‌ترین زمان ممکن، پیام اصلی را به او برساند.

پادکست

براساس تحقیقات انجام شده، تعداد مخاطبان پادکست‌ها در حال افزایش است؛ دور از انتظار هم نیست. بسیاری از مخاطبان ترجیح می‌دهند از وقت‌شان هنگام انجام کارهای دیگر نیز استفاده کنند و بدون شک بهترین گزینه، گوش دادن به پادکست‌ها است. بزرگ‌ترین مزیت پادکست‌ امکان دسترسی راحت‌تر به نسبت دیگر انواع محتواها است.

وبینار

وبینار به عنوان ورژن آنلاین شده سمینار، یکی از گزینه‌های مورد علاقه کسب‌وکارهای بزرگ به شمار می‌رود. اساس وبینارها بر ارائه و پاسخ‌گویی به سوال‌های مکرر افراد است. طبق تحقیقات به دست آمده 20 تا 40 درصد از مخاطبان وبینارها، در نهایت تبدیل به 

Lead می‌شوند و بین 2 تا 5 درصد از افراد شرکت کننده بعد از اتمام وبینار، اقدام به خرید می‌کنند.

‏کتاب‌های الکترونیک

‏ eBooksیا کتاب‌های الکترونیک، نوعی دیگر از فرم‌های محتوایی هستند که معمولا با فرمت‌ pdf در فضای اینترنت می‌توان به آن‌ها دست پیدا کرد. این نوع از محتوا این امکان را می‌دهد تا به صورت مفصل‌تر به یک موضوع بپردازید و از طریق آن به تمامی سوال‌هایی که ممکن است برای مخاطب پیش بیاید، پاسخ دهید؛ دقیقا همان هدفی که با ارائه انواع محتوا به دنبال آن هستید.

تحقیقات گسترده، توجه به زمان و حفظ کیفیت، از اصولی است که در تولید محتوا در قالب کتا‌ب‌های الکترونیک، باید آن‌ها را مد نظر داشت. eBook گزینه خوبی برای تولید

محتوای همیشه سبز یا Evergreen Content است و این مزیت را دارد که تا مدت‌ها نرخ بازگشت سرمایه یا 

ROI مثبت را برای شما رقم بزند و همچنین مخاطبان جدیدی را به سمت شما بکشاند.

اینفوگرافی

اینفوگرافی نوع دیگری از محتوا است که نیاز به درک هنری و دانش نسبتا بالا به رنگ‌ها دارد و کمک می‌کند تا اطلاعات را به صورت بصری درکم‌ترین زمان به مخاطب منتقل کنید. یکی از مزیت‌های اینفوگرافی این است که در 

رسانه‌های اجتماعی و به نسبت دیگر انواع محتواها، 3 بار بیشتر به اشتراک گذاشته می‌شود. آشنایی با رنگ‌ها، استفاده از تصاویر مناسب، توجه به نوع و اندازه فونت‌ها و ریزه‌کاری‌هایی از این دست تاثیر زیادی روی جذب مخاطبان دارد. آشنایی با مباحث روانشناسی نیز این امکان را می‌دهد تا هر اینفوگرافی را بسته به نوع مخاطب طراحی کنید تا بتوانید نتیجه مورد نظر را دریافت کنید.

راهنماها

استفاده از این نوع محتوا مشخصا بستگی به نوع مخاطب و صنعتی که در آن فعالیت می‌کنید، دارد. تولید محتوا در قالب راهنما کمک می‌کند تا تجربه‎‌های‌تان را در سطح وسیع‌تری به اشتراک بگذارید و باعث ایجاد اعتماد در مخاطبان‌تان بشوید. یکی از نکات حائز اهمیت در تولید این نوع از محتوا، توجه به اختصار، استانداردها و چارچوب‌های نوشتاری است تا بتوانید به سوال‌هایی که در ذهن مخاطب است پاسخ دهید و گمراهی او را در کم‌ترین زمان برطرف کنید.

در نهایت به خاطر داشته باشید که امروزه تولید محتوا بخش مهمی از هویت کسب‌وکارها را تشکیل می‌دهد و روی بسیاری از اهداف مثل ROI، 

نرخ‌های تبدیل، هدایت Lead و همچنین ترافیک بیشتر تاثیر می‌گذارد. در صورتی که امکان تولید محتوا در ابعادی که در این بلاگ به آن‌ها اشاره کرده‌ایم را ندارید، با 

برون‌سپاری (باشه یا نباشه؟) به تیم تولید محتوای 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان، می‌توانید از مزایای بیشمار آن بهره‌مند شوید.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


با توجه به روند رو به رشد فعالیت کسب و کارها و ایجاد فضای شدید رقابتی، شناخت پرسونای مخاطب امری ضروری تلقی می‌شود. پرسونای مخاطب در حقیقت نماینده‌ی ویژگی‌های مشتریان ایده‌آل یا بالقوه‌ی شما و هم‌چنین حاصل از اطلاعات واقعی به دست آمده از مشتریان فعلی شما در روند 

تحقیقات بازار است. برای ترسیم پرسونای مخاطب، باید اطلاعات دقیقی از خصوصیات دموگرافیک، الگوهای رفتاری، اهداف و انگیزه‌های مخاطبان خود در دست داشته باشید.

اهمیت شناخت صحیح پرسونای مخاطب

پیش از هر چیز، شناخت پرسونای مخاطب در 

استراتژی برندینگ و خلق 

هویت برند نقشی تعیین‌کننده دارد. به عبارتی دیگر، اگر بدانید مخاطب شما چه ویژگی‌هایی دارد، می‌توانید بهترین و متناسب‌ترین پیام را با لحن متناسب، به بهترین روش و در زمان مناسب به گوش مخاطبان هدف برسانید. در غیر این‌صورت احتمال از دست دادن مشتری بسیار زیاد است. همچنین، داشتن شناخت صحیح از پرسونای مخاطب به شما این امکان را می‌دهد که در کلیه‌ی فرآیندهای سازمان از جمله بازاریابی، به ساختار یا دیدگاهی جدید و مناسب دست یابید. شناسایی پرسونای مخاطب در اختصاص منابع مانند زمان و هزینه، خلق ایده برای بهبود محصول یا خدمت متناسب با نیاز مشتریان، به‌کارگیری بهترین 

استراتژی تولید محتوا، انتخاب بهینه‌ی نوع و کانال‌های ترویج و تبلیغ محصولات است. در نتیجه، علاوه بر صرفه‌جویی در هزینه‌ها، با جلب رضایت بیش‌تر مخاطبان و جذب آن‌ها از طریق تلاش در حل مشکلات و رفع نیازهای آنان، می‌توانید Lead و مشتریان راغب بیش‌تری تولید کنید. سپس استراتژی‌های متناسب را برای 

تبدیل Lead به مشتری به کار گرفته و درنهایت از آنان 

مشتری وفادار بسازید. در این حالت، علاوه بر افزایش در 

نرخ بازگشت سرمایه (ROI)، توانسته‌اید حجم عظیمی از اعتماد را در مشتریان خود ایجاد کنید و تجربه‌ی ارزشمندی از خرید محصول خود برای آنان خلق کنید.

شناسایی پرسونای مخاطب در 

دیجیتال مارکتینگ به علت گستره‌ی مخاطبان از  اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. انتخاب نوع و نحوه طراحی دارایی‌های دیجیتال یک کسب و کار مانند 

وب‌سایت و 

شبکه‌های اجتماعی تا حد بسیاری به پرسونای مخاطب وابسته است. برای مثال، کسب و کارهایی که بدون توجه به مخاطبان هدف خود، پیام یکسانی را برای تعداد زیادی از افراد ارسال می‌کنند و یا محتوای شبکه‌های اجتماعی آن‌ها با مخاطب هدف‌شان متناسب نیست، نه تنها شناختی از پرسونای مخاطب ندارند، بلکه از هوش هیجانی نیز جهت درک احساسات و نیازهای مخاطب خود بهره نمی‌گیرند. در نتیجه، حتی اگر کیفیت محتوا بالا باشد، نمی‌تواند نظر مخاطب را به خود جلب کند. بنابراین سازمان در این حالت علی‌رغم صرف هزینه‌های گزاف برای تبلیغات و تولید محتوا ، بازدهی مناسبی دریافت نخواهد کرد.

نکته قابل توجه این است که پرسونای مخاطب نسبت به زمان قابل تغییر بوده و هرگز ثابت نیست. هرچه شناخت بیش‌تری نسبت به مخاطبان هدف خود پیدا کنید و عوامل جدیدی که در آنان انگیزه ایجاد می‌کنند را بیابید، می‌توانید به تعریف دقیق‌تر و به‌روزتری نسبت به مشتریان و بازار هدف خود دست پیدا کنید.

مراحل ایجاد پرسونای مخاطب

هر کسب و کار بسته به صنعت و نوع فعالیت خود می‌تواند چند پرسونای مخاطب داشته باشد. ابتدا بهتر است مخاطبان را به دسته‌های بزرگ‌تر و کلی‌تر تقسیم کنید و سپس برای هر دسته به صورت جداگانه وارد جزییات شوید. به عنوان مثال، در یک شرکت تولیدی، می‌توانید خریداران نهایی را از نظر تعداد خرید به دو دسته‌ی خُرد و عمده تقسیم کنید. سپس دسته‌ی اول خریداران را با توجه به جنسیت تفکیک کرده و به همین ترتیب هر گروه از مخاطبان را با جزییات بیش‌تری تعریف کنید. در ادامه می‌توانید با برخی از مواردی که در شناسایی پرسونای مخاطب به شما کمک می‌کنند، آشنا شوید:

  • خصوصیات دموگرافیک و اطلاعات شخصی مانند جنسیت، سن، میزان تحصیلات، 

    موقعیت جغرافیایی، وضعیت تاهل و تعداد افراد خانواده

  • علایق، تفریحات و مهارت‌ها
  • دغدغه‌ها و نگرانی‌های روزمره
  • اهداف و آرمان‌ها در زندگی
  • عنوان شغلی و تخصص
  • سطح درآمد و قدرت خرید
  • میزان و نحوه‌ی ارتباط با دوستان و آشنایان
  • میزان صرف وقت در دنیای دیجیتال
  • وب‌سایت یا شبکه‌های اجتماعی مورد علاقه
  • میزان تسلط به زبان‌های خارجی
  • متوسط میزان مطالعه در هفته
  • متوسط میزان تماشای تلویزیون در روز
  • میزان تمایل به خرید و عوامل اثرگذار در انتخاب محصول یا خدمت شما
  • چالش‌ها، نگرانی‌ها و عوامل بازدارنده هنگام خرید

در صورتی‌که کسب و کار خود را آغاز کرده‌اید، برای یافتن این اطلاعات و شناسایی پرسونای مخاطب، می‌توانید به داده‌های موجود درباره‌ی مخاطبان در ابزارهایی مانند گوگل آنالیتیکس مراجعه کرده و به دیدگاهی نسبی از برخی از خصوصیات دموگرافیک مانند موقعیت جغرافیایی و دیگر اطلاعات مانند کانال‌های ورودی، بیشترین کلیک‌ها یا بیش‌ترین نرخ تبدیل، که در واقع می‌تواند جذاب‌ترین قسمت وب‌سایت و نماینده‌ی بخش مورد علاقه‌ی مخاطبان باشد، دست پیدا کنید. در غیر این صورت می‌توانید با تحلیل و بررسی دارایی‌های دیجیتال رقبا و رصد کردن مخاطبان و نحوه‌ی تعامل آنان با رقیب، به دیدگاهی کلی درباره‌ی مخاطبان دست یابید.

شما می‌توانید برای پیشی گرفتن از رقبا، رشد کسب و کار و افزایش سودآوری خود، انجام 

تحقیقات بازار و شناسایی پرسونای مخاطب خود را به 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان 

برون‌سپاری کنید.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


در بلاگ‌های پیشین پیرامون تدوین استراتژی و انواع مختلف 

استراتژی‌های قیمت‌گذاری و 

فروش سخن گفتیم. در این بلاگ قصد داریم یک گام به عقب برداشته و به مرحله قبل از تدوین استراتژی باز گردیم. زمانی که محیط بیرونی بنگاه به دقت مورد بررسی قرار می‌گیرد. درک عمیق از صنعتی که شرکت در آن فعالیت می‌کند، نقطه شروع 

طراحی استراتژی است.

چارچوب پنج نیروی رقابتی پورتر

در بلاگ‌های پیشین 

محیط بیرونی کسب‌و‌کار را از طریق 

مدل PESTLE بررسی نمودیم. حال می‌خواهیم با محدود کردن محیط خارجی به نزدیک بنگاه، میزان جذابیت صنعتی که شرکت در آن فعالیت می‌کند را مشخص نماییم. چارچوب رقابتی پورتر که توسط مایکل پورتر در اواخر دهه 1970 ارائه شد، ابزاری است که سودآوری یک صنعت را براساس پنج نیروی رقابتی مشخص می‌نماید.

در ادامه این پنج نیروی رقابتی و نقش آن‌ها در تعیین جذابیت صنعت برای فعالیت را با جزئیات بیشتری بررسی می‌نماییم.

محصولات جایگزین

وجود کالاهای جایگزین، جذابیت یک صنعت را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد. یکی از نکاتی که در انتخاب صنعتی که قصد فعالیت در آن را دارید، بسیار حائز اهمیت است وجود محصولات جایگزین است. قیمتی که مشتریان مایل هستند برای یک محصول یا خدمت بپردازند، تا حد زیادی به موجود بودن محصولات جایگزین وابسته است. وجود جایگزین‌های نزدیک به این معنا است که در صورت افزایش قیمت محصول، مشتریان حساس به قیمت، به کالاهای جایگزین روی خواهند آورد. در حقیقت کشش قیمتی تقاضا، بالا است. با گسترش روز افزون اینترنت، طیف وسیعی از کالاهای جایگزین برای صنایع مختلف از جمله آژانس‌های مسافرتی،  رومه‌ها و… فراهم شد. به دلیل محصولات جایگزین اینترنتی  و وجود رقابت شدید، 

اقیانوس سرخ رقابتی ایجاد شد که حاشیه سود فعالان صنعت را به شدت تحت تاثیر قرار داد.

تهدید ورود تازه‌واردها

 چنانچه بازدهی سرمایه یک صنعت بیشتر از هزینه‌‌های سرمایه‌گذاری در آن باشد، به آهنربایی تبدیل می‌شود که تازه‌واردان زیادی را به خود جذب خواهد کرد. هرچه ورود به یک صنعت کم هزینه‌تر باشد، به عبارتی موانع ورودی مانند اامات سرمایه یا قوانین محدودکننده چندانی در صنعت اعمال نشود، شرکت‌های بیشتری وارد حوزه رقابتی شده و میزان سود تقسیم‌شده را کاهش می‌دهند. برای مثال در حوزه پرتاب ماهواره به دلیل هزینه‌های بالای تولید راکت‌ها و امکانات پرتاب، احتمال ورود شرکت‌های جدید بسیار محدود است. در مقابل هزینه راه اندازی کسب‌و‌کارهای اینترنتی جدید، بسیار پایین می‌باشد. به همین علت، شاهد طیف وسیعی از خدمات و تجارت‌های آنلاین هستیم که در زمینه‌های مختلف توسعه داده شده‌ و گسترش یافته‌اند.

رقابت میان رقبای موجود

در بیشتر صنایع، شدت رقابت میان بنگاه‌های موجود، میزان سودآوری را تعیین می‌کند. در بازارهایی که رقابت قیمتی میان بازیگران صنعت در جریان است، عکس العمل فعالان صنعت در برابر ورود رقبای جدید، می‌تواند شامل کاهش قیمت‌های تهاجمی (گاهی حتی زیر سطح هزینه‌ها) باشد. علاوه بر رقابت قیمتی، در برخی صنایع ممکن است رقابت بر تبلیغات، تمایز یا نوآوری متمرکز باشد.

قدرت چانه‌زنی تامین‌کنندگان

 تمام بنگاه‌های یک صنعت، در دو نقش فعالیت دارند: خریدار و فروشنده. مواد خام اولیه، نیروی کار، سرمایه و … توسط آنها خریداری و در عین حال کالا و محصولات نهایی به مشتریان فروخته می‌شود. توانایی بنگاه‌ها در تامین مواد اولیه با هزینه کمتر نسبت به رقبا و ارتباط طولانی مدت و پایدار با تامین‌کننده‌ها، در تعیین جذابیت آن صنعت بسیار حائز اهمیت است. به عنوان خریدار در یک صنعت، چنانچه بتوانید دست بالا را در معاملات با تامین‌کنندگان داشته باشید، با هزینه تمام شده کمتری مواجه خواهید شد.

قدرت چانه‌زنی خریداران

این حالت دقیقا مشابه تحلیل رابطه تولیدکنندگان و تامین‌کنندگان است. با این تفاوت که در این شرایط، بنگاه نقش تامین‌کننده و مشتری نقش خریدار را ایفا می‌کند. میزان حساسیت خریداران در یک صنعت به عواملی مانند شدت رقابت، اهمیت محصول برای خریدار و میزان تمایز آن بستگی دارد.چارچوب رقابتی پورتر، امکانی را برای شناسایی و درک نیروهای رقابتی صنعت فراهم می‌کند که از طریق آن مدیران کسب‌و‌کار قادر خواهند بود با تدوین استراتژی مناسب، بنگاه را در وضعیتی قرار دهند که برآیند نیروهای رقابتی در ضعیف‌ترین حالت ممکن باشد. 

شرکت تبلیغاتی مات، با ارائه کلیه 

خدمات تبلیغاتی، کسب‌و‌کار شما را در تدوین استراتژی درست بازاریابی و کسب 

مزیت رقابتی یاری می‌کند.

منبع:

شرکت تبلیغاتی مات


دنیای بازاریابی دنیایی جذاب با پیچیدگی‌های مخصوص به خودش است اما در این میان استراتژی‌هایی وجود دارد که کار را برای کسب‌وکارها راحت‌تر و آن‌ها را به نتیجه دلخواه‌شان نزدیک‌تر کرده است. در این بلاگ قصد داریم به دو استراتژی کاربردی بازاریابی Push و Pull یا همان فشار و کشش بپردازیم. به بیان عامیانه استراتژی Push یا فشار به هل دادن محصول به سمت مشتری و Pull یا کشش به کشیدن و جذب مشتری به سمت محصول، اشاره دارد. در ادامه به صورت مفصل‌تر به این دو استراتژی میردازیم.

بازاریابی فشار یا Push

بازاریابی فشار یا Push  مفهومی است که در دهه 70 میلادی پا گرفت. در این مدل از بازاریابی، کسب‌وکارها تلاش می‌کنند تا محصولات‌شان را برای مشتریان عرضه کنند. بازاریابی فشار، استراتژی خوبی برای کسب‌وکارهای نوپا است و این امکان را ایجاد می‌کند تا مشتری با محصولات و به طور کلی برند، آشنایی پیدا کند و به نوعی جایگاه کسب‌وکار را در میان دیگر رقبا پیدا کند. برای توسعه استراتژی بازاریابی فشار کسب‌و‌کارها باید تمرکزشان را روی یک نقطه بگذارند و در نهایت با یک گزینه به تبلیغات‌شان جهت بدهند. نگاه بازاریابی فشار یا Push Marketing روی افزایش فروش در کوتاه‌مدت است. برای موفقیت در این مدل از بازاریابی نیاز است تا از چندین کانال برای تبلیغات و رساندن پیام برندها به مخاطبان استفاده کرد. این نوع از بازاریابی بیشتر به بازاریابی برون‌گرا یا Outbound Marketing شباهت دارد. در این نوع از بازاریابی نیز از روش‌های سنتی‌تر استفاده می‌شود و این کسب‌وکارها هستند که به دنبال مشتری‌ها می‌گردند. هدف اصلی این روش، افزایش آگاهی در مشتری و ایجاد موقعیتی است که او را در 

لحظه اول حقیقت قرار بدهد. 

تبلیغات بنری و 

بازاریابی ایمیلی یا ایمیل مارکتینگ از راه‌های مورد توجه در Push Marketing است.

بازاریابی کشش یا Pull

بازاریابی کششی بی‌شباهت به 

بازاریابی درون‌گرا یا 

Inbound Marketing نیست. در این مدل برعکس مدل قبل، این خود مخاطبان هستند که به سمت کسب‌وکارها جذب می‌شوند. بازاریابی کششی مناسب کسب‌وکارهایی است که به یک بلوغ نسبی رسیده‌اند و جایگاه‌شان را در میان دیگر رقبا پیدا کرده‌اند. در بازاریابی کششی، هدف اصلی

هدایت Lead های بیشتر به سمت 

قیف‌فروش و کسب 

مشتریان وفادار است. Pull Marketing یکی از روش‌های مورد علاقه برندهای معتبر و باارزش دنیا است. توجه به بازاریابی انبوه یا Mass Marketing و استفاده از تاکتیک بازاریابی دهان‌به‌دهان دو گزاره مورد توجه در بازاریابی کششی هستند. 

تبلیغات ATL یا Above the Line و همچنین BTL یا Below the Line از دیگر روش‌های مرسوم برای به‌کارگیری در بازاریابی فشار هستند. هدف نهایی این استراتژی افزایش و حفظ وفاداری در مشتری و ایجاد اینگیجمنت او با کسب‌وکارها است. یکی از بزرگ‌ترین مزایای این استراتژی به نسیت روش‌های سنتی‌تر، نیاز به تلاش و هزینه کم‌تر است.

ترکیب بازاریابی Push و Pull

همان‌طور که بالاتر اشاره کردیم، Push Marketing زمانی مناسب است که مخاطب هیچ‌ ایده‌ای نسبت به محصولات، خدمات و به طور کلی برند شما ندارد و البته برای برقراری ارتباط دوباره با مشتریانی که از دست داده‌اید نیز مناسب است و به طور کلی فروش‌تان را افزایش می‌دهد. Pull Marketing مناسب زمانی است که می‌خواهید مشتری را به نقطه‌ای برسانید که به خرید از ما بیاندیشد و تصمیم خودش را عملی کند. در وهله اول و برای شروع، بهتر است از بازاریابی فشار استفاده کنید و بعد از شناسایی مخاطب و ایجاد آگاهی در او، استراتژی‌تان را تغییر بدهید و از بازاریابی کششی استفاده کنید و منتظر بمانید تا خود مشتری بر اساس نیازهایش به شما سر بزند. با نگاهی به کسب‌وکارهای موفق هم می‌توان گفت که عموما ترکیب این دو استراتژی، نتیجه بهتری را برای‌شان به ارمغان آورده است. با بهره‌گیری از مزایای هر دو استراتژی بازاریابی فشار و کشش، خصوصا در 

بازاریابی محتوایی می‌توان انتظار تولید 

ترافیک بیشتری داشت.

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان با تدوین مناسب‌ترین 

استراتژی برای کسب‌وکارتان، شما را تا رسیدن به موفقیت و کسب نتیجه دلخواه، همراهی می‌کند.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


همه‌ی ما می‌دانیم که این روزها تولید محتوای با کیفیت در 

بازاریابی درونگرا و به طور کلی 

دیجیتال مارکتینگ اهمیت بسیار زیادی پیدا کرده است. در یک نگاه کلی می‌توان گفت محتوای با ارزش و مفید می‌تواند توجه مخاطبان بسیاری را به وب‌سایت شما جلب کند و آن‌ها را به 

Lead تبدیل کند. تا به اینجا 

ترافیک وب‌سایت و همچنین 

آگاهی از برند شما افزایش یافته است. حال اگر این مشتریان بالقوه محتوای شما را ارزشمند ارزیابی کرده و بتوانند به شما اعتماد کنند، پتانسیل زیادی برای تبدیل به مشتریان بالفعل دارند. در این حالت علاوه بر افزایش 

نرخ تبدیل، شما می‌توانید با استفاده از استراتژی‌های بازاریابی، آنان را به 

مشتریانی وفادار تبدیل کنید. بدین ترتیب با تولید محتوای با کیفیت، نه تنها برای مشتریان خود ارزش خلق کرده‌اید، بلکه توانسته‌اید به عنوان یک سرمایه‌گذاری بلند مدت، 

نرخ بازگشت سرمایه حاصل از بازاریابی محتوا را افزایش دهید. از مزایای دیگر تولید محتوای با کیفیت، افزایش رتبه‌ی وب‌سایت در گوگل و به عبارتی، 

بهینه‌سازی موتورهای جستجو یا SEO است. هرچه محتوای شما ارزشمندتر باشد، وب‌سایت شما در نتایج جست و جو در رتبه‌ی بالاتری ظاهر می‌شود و به مراتب بیش‌تر دیده شده و کلیک می‌خورد.

تا به اینجا نگاهی کلی به مزایای کلی تولید محتوای با کیفیت داشتیم. حال به عنوان یک 

کپی‌رایتر، بازاریاب محتوا و یا صاحب یک وب‌سایت که تولید محتوای خود را به

آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ برون‌سپاری کرده است، ممکن است این سوال برای‌تان پیش بیاید که چگونه متوجه شویم یک محتوا استاندارد و با کیفیت است؟ چه شاخص‌ها و معیارهایی برای ارزیابی کیفیت محتوا وجود دارند؟ در ادامه‌ی این مقاله قصد داریم به اصلی‌ترین معیارها و روش‌های ارزیابی کیفیت محتوا اشاره کنیم. اما پیش از آن بهتر است به نکات زیر توجه کنید:

نکات مهم برای ارزیابی کیفیت محتوا

  • آیا عنوان محتوا و ایده‌ی آن خلاقانه است یا نسخه‌های متعددی مشابه آن در نتایج جستجو یافت می‌شود؟ محتوا تا چه میزان برای مخاطبان تازگی دارد؟
  • آیا عین محتوای شما در وب‌سایت دیگری کپی شده است؟ اگر نسخه‌ی تکراری از محتوای شما موجود باشد، باید هرچه سریع‌تر نسبت به حذف آن اقدام کنید.
  • محتوا تا چه میزان با پرسونای مخاطب شما هماهنگی دارد و به چه میزان پاسخگوی نیازها و علایق آنان است؟
  • آیا پیام شما از طریق محتوا در زمان درست به گوش مخاطبان هدف خواهد رسید؟
  • محتوا چه ارزشی برای وب‌سایت شما خواهد داشت و تا چه میزان به تحقق 

    اهداف‌تان کمک می‌کند؟

  • آیا در محتوا از 

    روش‌های داستان‌سرایی برای جلب توجه و جذابیت بیش‌تر استفاده شده است؟

  • محتوا تا چه میزان قابلیت به اشتراک گذاری دارد؟ اگر خودتان را جای مخاطب بگذارید، پس از خواندن یا مشاهده‌ی محتوای تولید شده برای اولین بار چه حسی خواهید داشت؟ آیا تمایل دارید آن مطلب را به اشتراک بگذارید؟
  • آیا از ساختار، 

    روش‌ها و تکنیک‌های استاندارد و متناسب در نوشتن مقاله استفاده شده است؟

  • آیا حجم مقاله متناسب با کیفیت آن است؟ آیا کیفیت محتوا را در مقایسه با کمیت آن در اولویت قرار داده‌اید؟
  • آیا برای افزایش جذابیت محتوا از تصاویر، ویدئوها یا اینفوگرافیک استفاده کرده‌اید یا صرفاً خواننده با حجم زیادی از محتوای متنی مواجه می‌شود؟
  • آیا فعالیت‌های رقبا را بررسی کرده و به کمک 

    تحلیل SWOT نقاط قوت و ضعف خود را در مقابل آنان یافته‌اید؟

معیارها و شاخص‌های مهم در ارزیابی کیفیت محتوا

اکنون بهتر است با برخی معیارهای کمّی مهم در سنجش میزان کیفیت محتوا، که از تحلیل داده‌ها و آمارهای مرتبط با ترافیک وب‌سایت و رفتار مخاطبان از طریق ابزارهایی مانند گوگل آنالیتیکس به دست می‌آیند، اشاره کنیم.

  • تعداد بازدیدهای کلی و بازدیدهای یکتا از صفحه
  • مدت زمان سپری شده در وب‌سایت توسط هر کاربر
  • میزان درگیری کاربران (Engagement Rate) مثلاً تعداد بازنشر، لایک‌ و کامنت‌ و امتیازها
  • مسیر حرکت بازدید کننده‌ها
  • نرخ تبدیل
  • نرخ بازگشت مشتریان
  • نرخ پرش از وب‌سایت
  • تعداد 

    لینک‌های دریافتی از وب‌سایت‌های دیگر

3 روش تحلیل و ارزیابی کیفیت محتوا

حال که با معیارهای کمّی برای ارزیابی کیفیت محتوا آشنا شدید، می‌توانید با استفاده از ترکیب روش‌های زیر با این معیارها، به تحلیل جامع‌تری از کیفیت محتوا دست پیدا کنید.

Attribution modeling

دانستن اینکه مشتری چه مسیری را پیش از تبدیل نهایی یا خرید طی می‌کند، به اندازه‌ی خود آن عمل اهمیت دارد. مدل‌های Attribution به شما کمک می‌کنند که نقاط تماس مشتری در وب‌سایت و به عبارتی نقاط کلیدی کلیک خورده و بسته به هدف‌تان، اولین یا آخرین محتواهای مشاهده شده توسط وی را که در نهایت منجر به افزایش نرخ تبدیل شده است را یافته و آن‌ها را از نظر اهمیت طبقه بندی کنید. سپس می‌توانید دریابید کدام بخش از محتوا در افزایش نرخ تبدیل سهم بیش‌تری دارد.

ممیزی محتوا

روش ممیزی محتوا توسط یک استراتژیست محتوا انجام شده و به طور کلی محتوا را از جنبه‌های زیر بررسی می‌کند.

  • تناسب نوع و لحن محتوا با هدف تولید محتوا و پرسونای مخاطب
  • میزان همبستگی و ارتباط میان کل محتوای تولید شده در بخش‌های مختلف وب‌سایت
  • لینک بیلدینگ صحیح

  • داشتن 

    تیترهای جذاب و پر بازدید

  • بررسی استفاده‌ی بهینه و به جا از 

    کلمات کلیدی در متن، عنوان اصلی، زیرعنوان‌ها، عنوان عکس‌ها و متن لینک‌ها

  • توجه به استفاده از کلمات کلیدی در متا داده‌ها که داده‌ی اصلی را شرح داده و ویژگی‌های آن را بیان می‌کنند.

نتایج این تحلیل در نهایت به بهبود استراتژی تولید محتوا و تولید محتوا با کیفیت بالاتر می‌انجامد.

استفاده از روش‌هایی مانند مصاحبه و تشکیل گروه تمرکز

جمع‌آوری داده‌ها از مخاطبان به صورت مستقیم از طریق روش‌هایی چون 

تشکیل گروه‌های تمرکز، 

طوفان مغزی یا مصاحبه و استفاده از روش‌هایی مشابه روش‌های 

تحقیقات بازار به صورت همزمان می‌تواند در تصمیم‌گیری شما و انتخاب بهترین 

استراتژی تولید محتوا مفید واقع شود، چرا که هر کدام از این روش‌ها ممکن است معایبی داشته باشند که در این صورت این معایب پوشش داده خواهد شد. از طریق این روش‌ها می‌توانید دریابید کدام نوع محتوا برای مخاطبان جذاب‌تر و مفیدتر است و با دیدگاه آنان آشنا شوید.

با توجه به گستردگی و پیچیدگی‌هایی که در دنیای 

تولید محتوای دیجیتال وجود دارد، برای ارزیابی دقیق‌تر کیفیت محتوا بهتر است از ترکیب روش‌های فوق، متناسب با اهداف و چشم‌اندازهای سازمان و همچنین استراتژی تولید محتوای کسب وکار خود استفاده کنید. تیم تولید محتوای 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان شما را در پیمودن این مسیر یاری می‌کند.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


احتمالا شما هم در مواجهه با جمله‌های پشت هم ردیف شده یا بلاگ‌های طولانی و کسل‌کننده، ترجیح داده‌اید تا در صورت امکان به سراغ اینفوگرافی‌ها بروید و کلیت مطالب را در قالب یک اینفوگرافی مطالعه کنید. هدف از طراحی اینفوگرافی‌ها، انتقال پیام در ساده‌ترین حالت و در کم‌ترین زمان است و کار به ذهن سپردن اطلاعات را برای ما آسان‌تر می‌کند؛ چرا که توانایی مغز در پردازش تصاویر 60 هزار بار سریع‌تر از پردازش واژه‌ها و جملات است.

در این بلاگ قصد داریم به تکنیک‌های طراحی یک اینفوگرافی خوب بپردازیم و به بایدها و نبایدهایی که برای جذب مخاطب، 

تولید Lead و 

هدایت ترافیک بیشتر به وب‌سایت شما کمک می‌کند نگاهی بیاندازیم.

باید‌ها طراحی اینفوگرافی

مخاطب‌تان را شناسایی کنید

اولین کاری که نیاز است انجام دهید این است که گروه هدف و 

پرسونای‌ مخاطب را بشناسید، دسته‌بندی کنید و طبق خواسته‌های آن‌ها به طراحی و تولید اینفوگرافی بپردازید. یکی از اهداف اصلی اینفوگرافی همان‌طورکه بالاتر اشاره کردیم، انتقال پیام در کم‌ترین زمان است. برای ترکیب اطلاعات و گرافیک و در نهایت خلق یک اینفوگرافی جذاب، ابتدا نیاز به شناخت مخاطبان است. در طراحی اینفوگرافی با 5 دسته از مخاطبان روبه‌رو هستیم: افراد مبتدی و تازه‌وارد، عموم مردم، مدیران، متخصصان و مدیران اجرایی. پس بهتر است در طراحی اینفوگرافی به نیاز مخاطبان هدف توجه بیشتری نشان دهید و اطلاعاتی را ارائه بدهید که برای او جذاب‌تر باشد.

محتوای خوب انتخاب کنید

مخاطب برای محتوایی زمان می‌گذارد که ارزش خواندن و صرف زمان را داشته باشد، به همین دلیل انتخاب محتوای مناسب به شدت اهمیت دارد. دقت در جمع‌آوری اطلاعات و داده‌های مفید در بهبود ساختار اینفوگرافی تاثیرگذار است. برای انتخاب محتوای درست می‌توانید مروری بر بلاگ 

7 مرحله بازاریابی محتوا داشته باشید.

الهام بگیرید و الهام‌بخش باشید

برای طراحی اینفوگرافی بهتر است نگاهی به طرح‌های دیگر رقبا داشته باشید، از آن‌های برای شروع کار الهام بگیرید و درنهایت با طراحی اینفوگرافی‌‌های‌تان الهام‌بخش دیگران باشید. در طراحی اینفوگرافی مناسب توجه به رنگ‌ها و تصاویر انتخابی، اندازه و نوع فونت‌ها، 

جلوه‌های بصری، رعایت سادگی و وضوح اطلاعات از نکات ساده اما طلایی برای طراحی و تولید اینفوگرافی‌ها است.

مخاطب را شگف‌زده کنید

اینفوگرافی مناسب‌ترین قالب برای انتقال اطلاعات و داده‌های جذاب و هیجان‌انگیز است. اگر به اطلاعات اینچنینی دسترسی دارید، مطمئن باشید که مخاطب از خواندن اینفوگرافی‌های شما چشم‌پوشی نمی‌‌کند. توجه به این نکته به مخاطب کمک می‌کند تا اطلاعات موجود در ذهنش را به چالش بکشد، به علامت‌ سوال‌های جدید بر بخورد و اطلاعاتی که شما ارائه می‌دهید، را جایگزین اطلاعات قبلی خود بکند.

فرصت اشتراک‌گذاری را فراهم کنید

توجه به 

پرسونای مخاطب، علائق او، انتخاب محتوای مناسب و دیگر مواردی که بالاتر به آن‌ها پرداختیم مخاطب را به دنبال کردن شما ترغیب می‌کند و در صورتی که داده‌ها همان چیزی باشد که مخاطب به دنبالش بوده، احتمال به اشتراک‌گذاری آن بالاتر می‌رود.

نباید‌ها طراحی اینفوگرافی

در ادامه به نباید‌های که در طراحی اینفوگرافی باید به آن‌ها توجه کنید می‌پردازیم:

مخاطب را با چارت‌های پر از داده گیج نکنید

اگر می‌خواهید اینگیجمنت مخاطب را افزایش بدهید و ارتباط خودتان را با او حفظ کنید، بهتر است در استفاده از چارت‌ها برای انتقال داده‌ها مختلف، زیاده‌روی نکنید. اگر اطلاعات زیادی برای مخاطب دارید بهتر است آن‌ها را به چند دسته تقسیم کنید و همه آن‌ها را یک‌جا و با یک نمودار یا عکس نشان ندهید. این مدل بیشتر باعث گیج شدن مخاطب می‌شوند و علاقه او به ادامه خواندن مطالب را کم‌تر می‌کند.

از انتخاب عنوان‌های کسل‌کننده بپرهیزید

اولین و پررنگ‌ترین عنوانی که برای اینفوگرافی‌تان در نظر می‌گیرید باید آنقدر جذاب و هیجان‌انگیز باشد تا در اولین نگاه، رغبت مخاطب را برای دنبال کردن افزایش بدهد. بهتر است از تیترهایی استفاده کنید که لحظه اول اطلاعاتی به مخاطب نمی‌دهد اما او را وادار می‌کند تا در انتهای اینفوگرافی با شما همراه باشد. برای راهنمایی بیشتر پیشنهاد می‌کنیم به وبلاگ 

13 راه برای نوشتن تیترهای جذاب و پربازدید سر بزنید.

از فرمت‌های فانتزی استفاده نکنید

استفاده از فونت‌های ساده و پرهیز از فونت‌های پیچیده و مفهومی به مخاطب کمک می‌کند تا در مدت‌زمان کمتری اطلاعات را دریافت کند. همچنین داشتن 

ایده‌های خلاقانهو درک بالا نسبت به رنگ‌ها و فونت‌ها کمک می‌کند تا اینفوگرافی‌هایی را طراحی کنید که خواندن و در معرض آن قرار گرفتن برای مخاطب خوشایند باشد. به خاطر داشته باشید که توجه به المان‌های ساده برای انتقال پیام‌ها، احساس بهتری را در مخاطب ایجاد می‌کند.

تیم تولید محتوای متنی و تصویری 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان تلاش می‌کند تا با بهره‌گیری از دانش، خلاقیت و سلیقه به شما برای تولید اینفوگرافی در قالب‌های مختلف یاری برساند.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


در دنیای پررقیب امروزی، حفظ مخاطبان فعلی، جذب مخاطبان جدید، 

رشد و بقای سازمان و 

افزایش نرخ ROI، از جمله عواملی هستند که اهمیت تولید محتوا را بیش از پیش برای کسب و کارها و صنایع مختلف آشکار می‌کنند.

بدون شک عبارات محتوا” و بازاریابی”، برای تولیدکنندگان محتوا و به عبارتی دیگر، 

بازاریابان درونگرا (Inbound Marketers) دو مفهوم کاملاً مرتبط و وابسته به هم هستند. بازاریابی به شیوه‌ی نوین و حرفه‌ای بدون تولید محتوا ممکن نیست. کسب و کارهای بسیاری از 

بازاریابی محتوا به عنوان یکی از اصلی‌ترین استراتژی‌های بازاریابی خود استفاده می‌کنند، اما این صرفاً به معنای کیفیت و ارزش بالای آن نیست. برای اینکه در 

تولید محتوا و کپی ‌رایتینگ در صنعت خود سرآمد و موفق باشید، پیش از 

نگارش محتواباید نکات زیر را رعایت کرده و به صورت عادت درآورید.

مخاطب خود را بشناسید.

همان‌طور که در مقالات قبلی در مورد 

اهمیت شناسایی پرسونای مخاطب مفصل توضیح داده شد، پیش از هرچیز، برای شروع تولید محتوا باید با توجه به پرسونای مخاطب، نیازها و علایق آن‌ها محتوا تولید کنید. اگر بتوانید به طور مستمر با تولید محتوای متناسب مشکلات و چالش‌های آنان را رفع کنید، می‌توانید 

Lead تولید کرده و با هدایت آنان در مسیر درست، درنهایت 

مشتریان وفاداری داشته باشید.

اخبار مرتبط با صنعت خود را به طور مستمر پیگیری کنید.

انجام مستمر 

تحقیقات بازار و مطالعه‌ی مداوم درباره‌ی صنعت کسب و کار خود و سیر تحولات آن از گذشته تا کنون بسیار ضروری است، چرا که از این طریق می‌توانید دریابید نیازها، روندهای جدید و تازه‌های صنعت کدامند و چه عوامل بیرونی در شکل‌گیری ، تفکر مخاطبان شما و تصمیمات‌شان نقش دارند.

اطلاعات خود را به‌روز رسانی کنید.

علاوه بر اینکه باید اطلاعات خود را درباره‌ی موضوعات مرتبط به‌روز رسانی کرده و همواره جستجوگر باشید، لازم است به فعالیت رقبا توجه داشته و از آن‌ها غافل نشوید.

در تولید محتوا استمرار داشته باشید‌.

تولیدکنندگان موفق محتوا می‌دانند که 

ایده‌های جدید هنگام نوشتن مستمر به ذهن آن‌ها می‌آیند. بنابراین، بهترین و مفیدترین زمان هر روز خود را به نوشتن اختصاص دهید و این کار را به طور مداوم انجام دهید.

متمایز باشید.

ممکن است به عنوان یک تولید کننده‌ی محتوا در صنعت خود رقبای بسیار زیاد و قدرتمندی داشته‌باشید. در صورتی که از آن‌ها تقلید نکرده و سبک و صدای مخصوص و منحصر‌به‌فرد خود را داشته باشید، علاوه بر تمایر می‌توانید توجه مخاطبان خاصی را به سمت خود جلب کنید. ممکن است مخاطبان در ابتدا برای کسب اطلاعات به محتوای شما مراجعه کنند، اما این هویت، لحن و شخصیت شماست که آنان را به مراجعه‌ی مجدد ترغیب می‌کند.

با مخاطبان خود در تعامل باشید.

تنها در صورتی که پس از تولید و انتشار محتوا، نظرات و پیشنهادات کاربران را خوانده و به سوالات آنان پاسخ دهید و به عبارتی با آنان در تعامل باشید، می‌توانید رضایت و اعتماد آنان را جلب کنید. در صورت نیاز لازم است محتوا را به‌روزرسانی کرده و مخاطبان را از آن آگاه کنید. همچنین مهم است که آن‌ها را به ارائه‌ی بازخورد تشویق کنید. از این طریق می‌توانید بخشی از سوالات و ابهامات خود را پاسخ داده و در راستای جلب رضایت آنان اقدام کنید.

مهارت‌های خود را بهبود دهید.

برای موفقیت در  تولید محتوا باید همواره سعی کنید علاوه بر کسب اطلاعات بیشتر در زمینه‌ی موضوعات تخصصی و مرتبط، در راستای افزایش و بهبود مستمر مهارت‌های خود در نوشتن تلاش کنید. در این راستا می‌توانید از کتاب‌ها و مقالات آموزشی کمک بگیرید تا بتوانید بهترین سبک و نوع نگارش را انتخاب کرده و آن را با کمترین اشتباه پیاده کنید.

از دیدگاه مخاطب بنویسید.

پیش از 

نوشتن مقالات سعی کنید خود را جای مخاطب تصور کرده و به نوعی بنویسید که حس درک و همدلی به او القا شود. به عبارتی دیگر نباید در نوشتن از خودتان یا توانایی‌های‌تان تعریف کنید، بلکه باید در ابتدا به چالش یا نیاز مخاطب اشاره کرده و سپس خدمات یا اطلاعات ارزشمند خود را در قالب پیشنهاد یا راه‌حل بیان نمایید.

بر نوشتن محتوای ترغیب کننده تمرکز کنید.

معمولاً هدف از 

بازاریابی محتوا و کپی‌رایتینگ ترغیب مخاطبان جهت اقدام به انجام عملی خاص است. کیفیت محتوا و نوع نگارش و انتشار آن از جمله عواملی هستند که مخاطب را به دنبال کردن مطالب و متقاعد کردن آنان به گرفتن تصمیمی خاص ترغیب می‌کنند. این کار با طراحی 

CTA های جذاب با سهولت بیش‌تری انجام می‌شود.

محتوا را ارزیابی کنید.

ارزیابی اثربخشی یک محتوا با توجه به شاخص‌های ارزیابی عملکرد مورد نظر و میزان تحقق 

اهداف کسب و کار ضروری است. برای مثال، اگر مخاطبان بر 

عنوان‌های نوعی از محتوا بیشتر کلیک کنند، آن را در 

شبکه‌های اجتماعی خود به اشتراک بگذارند، بپسندند، نظرات خود را بیش‌تر در آن مورد بیان کنند و به طور کلی 

 نرخ تبدیل آن محتوا بالا باشد، تولیدکننده‌ی محتوا درمی‌یابد که این نوع مطالب بیش‌تر مورد پسند مخاطبان بوده و بیش‌تر به آن حوزه می‌پردازد.

یکی از خدمات 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان، 

تولید محتوای مناسب و تاثیرگذار برای کسب و کار شماست تا ضمن 

بهینه‌سازی موتورهای جستجو بتوانید ترافیک وب‌سایت خود را افزایش داده، Lead تولید کنید و در نهایت 

نرخ بازگشت سرمایه یا ROI خود را افزایش دهید.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


در دنیای کسب‌و‌کار کنونی،

 تبلیغات به حوزه‌ای بدون مرز تبدیل شده است. امروزه تبلیغات و اطلاع رسانی پیرامون برندهای مختلف تنها به رسانه‌های اجتماعی و روش‌های سنتی محدود نمی‌شود. بسته‌بندی محصول یکی از گزینه‌های پیش روی برندها برای پیشبرد اهداف و استراتژی‌های بازاریابی است. در این بلاگ قصد داریم به بررسی نقش بسته‌بندی در پیشبرد 

استراتژی‌های تبلیغاتی بپردازیم.

اهمیت بسته‌بندی در تبلیغات

امروزه بسته‌بندی (Packaging) محصول صرفا برای حفاظت از آسیب‌دیدگی و حمل و نقل آسان تا رسیدن به مصرف‌کننده نهایی، صورت نمی‌پذیرد؛ بلکه به عنوان یک ابزار تبلیغاتی به کار گرفته می‌شوند. بسته‌بندی‌هایی با طراحی خلاقانه، منحصر به فرد و چشم‌نواز و در عین حال دوست‌دار محیط‌زیست، فروش محصول را به طور قابل توجهی افزایش می‌دهند. در ادبیات بازاریابی، از لحظه اول حقیقت به زمانی تعبیر می‌شود که مشتری، محصول مورد نظر خود را یافته و تصمیم به خرید می‌گیرد. بسته‌بندی و شکل ظاهری محصول، بیشترین اهمیت را در این لحظه ایفا می‌نماید. افراد با دیدن بسته‌بندی‌های خلاقانه و جدید در حین بازدید از فروشگاه، ممکن است اقدام به خرید محصولاتی کنند که در لیست خریدشان نبوده یا قصد تهیه‌اش را نداشته‌اند.

فاکتورهای موثر در طراحی بسته‌بندی

از آنجا که تقریبا 70 درصد از تصمیمات خرید در لحظه و محل خرید صورت می‌پذیرد، بسته‌بندی محصول عامل مهمی در تغییر تصمیم خریداران و میزان فروش محصولات می‌باشد. عواملی که می‌بایستی در طراحی بسته‌بندی محصولات مدنظر قرار بگیرند عبارتند از:

جذابیت

بسته‌بندی‌های جذاب، جدید و منحصر به فرد، توجه مشتری را به خود جلب می‌کنند. به همین دلیل 

شناسایی پرسونای مخاطب و توجه به فاکتورهای زیبایی شناسی نقش موثری در طراحی بسته‌بندی دارد. جذب مشتریان جدید و ترغیب آنها به خرید محصول در عین حفظ مشتریان فعلی، برای تمامی بنگاه‌های کسب‌و‌کار حائز اهمیت است. به همین دلیل بسته‌بندی‌های خلاقانه و جذاب، شرایط را برای افزایش مشتریان جدید، هموارتر می‌سازد.

مرتبط بودن

بسته‌بندی محصول شما می‌بایستی با شرایط و ویژگی‌های محصول و محیط کسب‌و‌کار شما کاملا متناسب و مرتبط باشد. از آنجا که بسته‌بندی، اولین مرجع شناسایی محصول است، می‌بایستی تمامی اطلاعات موردنیاز مشتری را در بر داشته باشد. تغییرات سریعی که در

محیط کسب‌و‌کار کنونی به دلیل تکنولوژی و بین المللی شدن رخ می‌دهد، می‌باید در بسته‌بندی محصولات شما نیز لحاظ گردد. به عبارت دیگر در حین انتخاب نوع محصول، وضعیت رقبا، قیمت، کیفیت، محیط جغرافیایی، مدت انقضا و ویژگی‌های منحصر به فرد محصولتان را مدنظر قرار دهید. باز شدن آسان، حفظ تازگی محصول و حمل و نقل آسان از نکاتی هستند که در طراحی محصول مدنظر قرار داده می‌شوند.

انطباق

بسته‌بندی می‌بایستی با 

هویت برند و استراتژی‌های بازاریابی شما منطبق باشد. بدین صورت قادر خواهید بود به خریدار محصول، سایر محصولات و کالاهای برند خود را پیشنهاد داده و میزان فروش آنها را نیز افزایش دهید.در دنیای کسب‌وکارها، هر یک از برندها دارای شخصیت منحصر به فرد خود هستند. تصمیم به خرید یک محصول یا خدمت، وابستگی زیادی به نحوه 

برندسازی احساسی و جایگاه هر برند در ذهن مشتری دارد. در این میان بسته‌بندی محصول، ابزاری ساده و در دسترس است که با برقراری ارتباط قوی با مشتری در نقطه خرید، می‌تواند بر میزان فروش و نوع برندسازی تاثیرگذار باشد. 

آژانس تبلیغاتی مات با ارائه طیف وسیعی از 

خدمات تبلیغاتی، کسب‌و‌کار شما را در طراحی و اجرای 

استراتژی‌های خلاقانه تبلیغاتی، تثبیت برند در ذهن مصرف‌کننده و سیستم یکپارچه بازاریابی، یاری می‌کند.

منبع:

شرکت تبلیغاتی مات


آیا تا کنون از خود پرسیده‌اید چه چیزی کسب و کار شما را از دیگران متمایز می‌کند؟ بسیاری از 

کمپین‌های موفق بازاریابی در یک نقطه با هم اشتراک دارند و آن چیزی نیست جز یک برند موفق” ! حتی برخی برندها به حدی معروف می‌شوند که افراد نام آن‌ها را به جای خود محصول به کار می‌برند. برای مثال ممکن است بسیاری از افراد به جای واژه‌ی دستمال کاغذی از کلمه‌ی کلینکس” یا به جای واژه‌ی مایع ظرفشویی از ریکا” استفاده کنند که هر دو از برندهای معروف هستند. برخی دیگر از برندها توسط افراد به عنوان معیاری استاندارد برای سنجش کیفیت دیگر محصولات مشابه رقیب آن استفاده می‌شوند. مثلاً اغلب افراد کیفیت یک نوشابه را با کوکاکولا مقایسه می‌کنند.

یکی از اولویت‌ها و اهداف اصلی هر کسب و کار از 

برندینگ، تبدیل شدن به یک برند موفق و ماندگار است. چرا که یک برند قوی و موفق جایگاهی امن در ذهن مخاطبان دارد و این اعتماد باعث 

وفاداری مشتریان و در نهایت 

افزایش نرخ بازگشت سرمایه برای کسب و کارها می‌شود. تنها یک راه اصلی برای اطمینان از اثربخش بودن برندینگ وجود دارد و آن چیزی نیست جز استراتژی جایگاه‌یابی برند!

استراتژی جایگاه‌یابی برند یا Brand Positioning چیست؟

جایگاه‌یابی یک مفهوم انقلابی در برندسازی است که در سال ۱۹۸۱ توسط ال رایز و جک تراوت مطرح شد. از دید آنان جایگاه‌یابی پشتیبان هر برند اثربخش است و مانند یک چارچوب، به استراتژی برندینگ سازمان‌ها جهت می‌دهد. جایگاه‌یابی برند بر 

آمیخته‌ی بازاریابی (قیمت، محصول، ترویج و توزیع) اثرگذار است و به آن‌ها شکل می‌دهد. جایگاه‌یابی برند چیزی فراتر از طراحی لوگو یا یک 

شعار تبلیغاتی است. جایگاه‌یابی فرآیندی استراتژیک برای متمایز نشان دادن برند شما نسبت به رقبا در ذهن مشتریان است و طی آن برند شما ارزش و جایگاه خود را در ذهن و قلب مشتریان می‌یابد. به عبارتی دیگر، ادراک مشتریان از یک برند، میزان علاقه، اعتماد و تمایز برند در ذهن آنان ناشی از جایگاه‌یابی برند است.

در ادامه به معرفی 5 گام موثر در تدوین استراتژی موفق جایگاه‌یابی برند می‌پردازیم.

5 گام موثر در تدوین استراتژی جایگاه‌یابی برند

گام اول: جایگاه فعلی برند خود را تعیین کنید.

در این گام باید بدانید که چه میزان محصول/ خدمت خود را به عنوان محصولی متفاوت به بازار معرفی کرده‌اید؟ لحن و پرسونای برند شما تا چه میزان از دید مخاطبان متمایز، خلاق و قابل اعتماد جلوه می‌کند؟

برای این کار باید شناخت صحیحی از بازار و 

پرسونای مخاطبان هدف پیدا کرده، ارزش‌ها، ماموریت سازمان، نقاط تمایز، لحن و 

هویت برند خود را تعریف کنید. سپس جایگاه فعلی برند خود را با ارزیابی این نتایج تعیین‌ نمایید.

گام دوم: رقبا را تحلیل کنید.

تحقیقات بازار، بازخوردهای مخاطبان و 

شبکه‌های اجتماعی می‌توانند نقش موثری در یافتن رقبای‌تان داشته‌باشند. پس از یافتن رقبا نوبت به تحلیل فعالیت‌ها و عملکرد آن‌ها خواهد رسید. برای این کار باید بدانید رقبای شما چه محصولات یا خدماتی را به چه نحوی و با چه اهدافی ارائه می‌دهند؟ به کمک 

تحلیل SWOT نقاط قوت و ضعف آنان را بیابید. استراتژی‌های موفق بازاریابی آنان چیست و برند آن‌ها چه جایگاهی در بازار دارد.

گام سوم: نقطه تمایز برند خود را مشخص کنید.

مهم‌ترین نکته درباره‌ی جایگاه‌یابی برند تعیین یک نقطه‌ی تمایز است. این ویژگی متمایز کننده دقیقا باید همان تصویری باشد که می‌خواهید مخاطبان از شما در ذهن خود ساخته و برند شما را نماد آن ویژگی و خصوصیت بدانند. و در نهایت از آن طریق میان شما و رقبای‌تان تمایز قائل شوند. برجسته‌ترین نقطه تمایز برند شما می‌تواند آن نقطه‌ی قوت شما باشد که رقبا در آن ضعیف عمل کرده‌اند.

گام‌چهارم: بیانیه‌ی خود را در مورد جایگاه برند تدوین کنید.

بیانیه‌ی جایگاه‌یابی برند (Brand Positioning statement) در کنار درگیر کردن احساسات مخاطب، توضیح مختصری از ارزش منحصربه‌فرد برند شما در مقایسه با رقبا را به مشتریان ارائه ‌می‌کند. در این بیانیه باید به حداقل ۴ سوال اساسی زیر پاسخ دهید:

  • مشتریان هدف شما چه کسانی هستند؟
  • محصول یا خدمت شما چیست؟
  • مهم‌ترین فایده و مزیت محصول شما چیست؟
  • چه دلیلی برای اثبات این مزیت وجود دارد؟

گام پنجم:  جایگاه برند خود را ارزیابی کنید.

یافتن جایگاه مناسب در ذهن مخاطبان، نقطه‌ی آغاز کار است. پس از آن نوبت به ارزیابی میزان تحقق اهداف جایگاه‌یابی برند خواهد رسید. دریافت بازخورد از مشتریان راهی مناسب و مطمئن برای ارزیابی اثربخشی استراتژی جایگاه‌یابی برند است. به کمک تحلیل بازخوردها و نظرات مشتریان و مخاطبان  هدف می‌توانید دریابید این استراتژی تا چه میزان در ادراکات آنان نسبت به برند شما موثر واقع شده است.

اگر صاحب کسب و کار هستید و قصد دارید صدای برند خود را به گوش همگان رسانده و تصویری ماندگار و مثبت از برند خود در ذهن مخاطبان خود خلق کنید، می‌توانید

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان را جهت دریافت مشاوره و 

تدوین استراتژی‌ برندینگ متناسب با کسب و کار خود انتخاب کنید.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


کسب و کارها همواره در تلاش‌ اند که بتوانند در فضای پر رقیب موجود با مشتریان ارتباط برقرار کرده و از میان بی‌شمار انتخاب‌های موجود، به اولین انتخاب آن‌ها تبدیل شوند. برند، نمایانگر احساسات افراد در مورد یک محصول، خدمت یا یک سازمان است. نحوه‌ی ادراک مردم از یک برند بر موفقیتش اثرگذار است. برند وظیفه دارد به انتخاب مخاطبان جهت دهد، در آنان اطمینان ایجاد کرده و مشتریان را به خود وفادار سازد.

برندینگ یا برندسازی چیست؟

برندینگ یا برندسازی فرآیندی منظم است که در آن سازمان‌ها از هر فرصتی استفاده می‌کنند تا بگویند چرا مردم باید یک برند را به سایر برندها ترجیح دهند. برندسازی با تعیین ماهیت محصول و شکل دادن به ذهن مشتریان، در افزایش آگاهی از برند، 

وفاداری آنان و در نهایت موفقیت کسب و کار موثر است. در ادامه به برخی انواع مهم برندینگ اشاره خواهیم کرد.

انواع برندینگ

برندینگ محصول(Product Branding)

برندینگ محصول، رایج‌ترین نوع برندینگ است و شامل کلیه‌ی فعالیت‌های بازاریابی جهت انتخاب نام، طراحی لوگو، طراحی منحصر به‌فرد محصول، بسته‌بندی، قیمت‌گذاری، فرمولاسیون و … است. برندینگ محصول یک فرآیند استراتژیک است که با انعکاس ویژگی‌های محصول یا خدمت، آن را از محصولات یا خدمات رقبا کاملاً متمایز ساخته و به قلب و ذهن مشتریان نفوذ می‌کند.

پرسونال برندینگ(Personal Branding)

پرسونال برندینگ یا برندسازی شخصی، روش هر شخص برای ایجاد ارزش و تصویری از خود به عنوان یک فرد حرفه‌ای در ذهن مخاطبان است. برند شخصی شما مجموعه‌ی همان چیزی است که دوست دارید مخاطبان با شنیدن نام‌تان به یاد آورند. برای ایجاد یک پرسونال برندینگ استاندارد، پس از 

تعیین هدف، باید به شناخت کاملی از خود دست یافته و نقاط تمایز خود را مشخص کنید. سپس با تکیه بر نقاط تمایز خود، در یک حوزه‌ی تخصصی فعالیت کرده و از طریق 

شبکه‌های اجتماعی، 

وب‌سایت شخصی و ارتباط موثر با شبکه‌ای از افراد متخصص در حوزه‌ی فعالیت خود، برند شخصی‌تان را رشد دهید.

برندینگ دیجیتال (Digital Branding)

دیجیتال برندینگ یکی از تکنیک‌های مدیریت برند از طریق ترکیب دیجیتال مارکتینگ با برندینگ است که با کمک وب‌سایت‌ها، 

شبکه‌های اجتماعی، اپلیکیشن‌ها، 

بهینه‌سازی موتورهای جستجو، اجرای 

کمپین‌های دیجیتال و … انجام می‌گیرد. 

برندینگ دیجیتال یکی از قدرت‌مندترین روش‌های برندینگ است که با در بر گرفتن طیف وسیعی از مخاطبان در کمترین زمان، سبب افزایش 

آگاهی از برند، صرفه‌جویی در هزینه‌ها و افزایش 

نرخ بازگشت سرمایه می‌شود.

برندینگ جهانی (Global Branding)

برندینگ جهانی توسط تعداد کمی از شرکت‌ها انجام می‌شود. برند این شرکت‌ها در سراسر جهان شناخته شده و هویت ثابتی دارد. به علاوه، کیفیت و فرمولاسیون محصولات این شرکت‌ها در تمام جهان یکسان است.

برندینگ مشارکتی (Co-Branding)

برندینگ مشارکتی به همکاری استراتژیک دو برند در زمینه‌ی بازاریابی و تبلیغات یک محصول گفته می‌شود. در این اتحاد، ارزش‌های مشترکی ایجاد شده و میزان موفقیت یک برند بر موفقیت برند دیگر اثرگذار خواهد بود. برندینگ مشارکتی یکی از راه‌های موثر برای شروع یک کسب و کار، افزایش آگاهی از برند و ورود به فضاهای جدید بازار و رشد کسب و کار است. برندینگ مشارکتی در نهایت باید به یک استراتژی برد-برد تبدیل شود.

برندینگ جغرافیایی (Geographical Branding)

هر منطقه‌ی جغرافیایی دارای ویژگی‌ها یا محصولات خاص خود است که آن را از دیگر مناطق متمایز می‌سازد. برندینگ جغرافیایی در راستای معرفی و هویت بخشیدن به این خدمات و محصولات انجام می‌شود. این نوع برندینگ در صنعت گردشگری بسیار مورد توجه قرار می‌گیرد.

برندینگ سازمان (Corporate Branding)

برندینگ سازمان تا حدودی به برندینگ محصول شباهت دارد، با این تفاوت که یک سازمان ابعاد وسیعی داشته و علاوه بر ارائه‌ی محصولات و خدمات گوناگون، دارای چشم‌انداز، ارزش‌های منحصر به فرد، فرهنگ سازمانی مخصوص به خود، نیروی انسانی و به طور کلی شهرت و اعتبار است. همچنین، هر گونه فعالیت در یک سازمان بر اعتبار و ارزش آن تاثیرگذار خواهد بود. برای مثال، انجام فعالیت‌های خیرخواهانه یا فعالیت‌های فرهنگی در راستای مسئولیت‌های اجتماعی یک سازمان مستقیماً بر اعتبار و برندینگ آن اثر می‌گذارند.

برندینگ مکان (Place Branding)

هر مکان، ویژگی‌های منحصر‌به‌فردی دارد که آن را از دیگر مکان‌ها متمایز کرده و در ذهن افراد ماندگار می‌سازد. برندینگ مکان، فرآیندی است که در آن به ایجاد هویتی متمایز درباره‌ی یک مکان در ذهن مخاطبانان پرداخته شده و به ادراکات و احساسات آنان شکل داده می‌شود. برندینگ مکانی به سه دسته‌ی برندینگ منطقه‌ای (Region Branding)، برندینگ شهری (City Branding) و برندینگ ملیتی (Nation Branding) تقسیم می‌شود. برندینگ مکانی در توسعه اقتصادی آن مکان و همچنین در صنعت گردشگری اهمیت دارد.

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان با ارائه‌ی مناسب‌ترین 

استراتژی‌ برندینگ، کسب و کار شما را جهت ورود به فضای رقابتی بازار، دوام و رشد مستمر همراهی خواهد کرد.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


ارزش ویژه‌ی یک برند، مجموعه عواملی است که باعث می‌شود یک برند در ذهن مشتری مثبت، متمایز و مطلوب جلوه کرده و به همان دلیل آن برند را از میان دیگر برندهای موجود انتخاب کند.

ارزش ویژه برند، نه تنها بر دیدگاه، احساس و عملکرد مشتریان در ارتباط با برند تاثیرگذار است، بلکه در قیمت محصولات یا خدمات، سهم بازار و سود حاصل از برند، منعکس می‌شود. ارزش ویژه برند یکی از دارایی‌های مهم سازمان است که علاوه بر ارزش مادی، ارزش روانشناختی نیز دارد.

ارزش ویژه برند، ماحصل فعالیت‌های مختلف بازاریابی و 

برندینگ انجام شده روی محصولات یا خدمات است. اگرچه اندازه‌گیری دقیق ارزش ویژه برند یا ارزش فعالیت‌های بازاریابی ممکن نیست، اما مدل‌هایی به این منظور طراحی شده و در برندینگ کاربرد دارند. یکی از این مدل‌ها، مدل ارزیاب دارایی برند یا BAV (Brand Asset Valuator) است. مدل BAV در اثر یکی از گسترده‌ترین برنامه‌های تحقیقاتی در زمینه‌ی برندینگ تدوین شده است. برای طراحی این مدل با بیش از صدهزار نفر به عنوان مشتری از ۳۲ کشور جهان مصاحبه شده و اطلاعات مربوط به سیزده هزار برند جمع‌آوری شده است. مدل BAV یک برند با جمع‌آوری دیدگاه‌های مشتریان آن برند، طبق 4 شاخص زیر معرفی می‌شود:

1. تمایز (Differentiation)

وجود یک ویژگی متمایز کننده در هر برند، عاملی جدانشدنی از آن بوده و در شروع برندینگ اامی است. تمایز به ما نشان می‌دهد که برند تا چه میزان در ذهن افراد نسبت به دیگر رقبا متفاوت جلوه می‌کند؟ برای دانستن میزان تمایز برندتان، بهتر است با تحلیل بازخوردهای مشتریان دریابید در صورت وم تا چه حد برند شما را به یاد می‌آورند؟ آیا میان محصولات دیگر قادرند محصول شما را به سادگی تشخیص دهند؟ از نظر آنان چرا محصول یا خدمت شما متفاوت جلوه می‌کند؟

بر اساس نتایج به دست‌ آمده از مدل BAV معمولا هرچه سابقه‌ی یک برند افزایش می‌یابد، ویژگی‌های متمایز کننده‌ی آن کاهش یافته و در واقع اثر تمایز کمرنگ‌تر می‌شود. این در حالیست که عدم تمایز با رقبا می‌تواند به عنوان زنگ خطری برای بقا یا 

رشد آن برند باشد.

2. ارتباط (Relevance)

میزان ارتباط برند، به این معناست که برند شما تا چه میزان برای مشتریان مناسب است؟ آیا مشتریان مایلند محصولات یا خدمات شما را خریداری کنند؟ آیا این محصولات با ابعاد مختلف نیازهای مشتریان تطابق دارد؟ قیمت‌گذاری برند شما تا چه میزان با کیفیت محصولات و توانایی خرید مشتریان متناسب است؟ برای دریافتن میزان ارتباط برند می‌توانید از مشتریان خود بپرسید تا چه حد مایلند مطابق با معیارهای خود از محصولات شما خریداری کنند؟

طبق مدل BAV میان تمایز برند با ارتباط آن همبستگی وجود داشته و ترکیب این دو می‌تواند تضمین کننده‌ی موفقیت یک برند باشد.

3. اعتبار یا کیفیت ادراک شده

این عامل نشان می‌دهد یک برند تا چه میزان در ذهن مشتریان اعتبار و ارزش دارد و مشتری تا چه حد آن برند را باکیفیت می‌داند. به عبارتی دیگر، کیفیت و شهرت برند، دو عامل مهمی هستند که بر واکنش مشتریان نسبت به فعالیت‌های برندسازی تاثیر می‌گذارند.

مدل BAV با نشان دادن فرصت‌های موجود، راه‌های افزایش کیفیت ادراک شده را ردیابی کرده و به شما در مدیریت و جهت‌دهی ادراکات مشتریان کمک می‌کند.

4. دانش (Knowledge)

میزان دانش مشتری به معنای میزان عمق آگاهی مشتری از برند، درک وی از هویت برند و به طور کلی آشنایی با برند و محصولات آن است.  فعالیت‌های استراتژیک برندینگ، امکان بهره‌مند شدن از دانش صحیح را برای مشتریان فراهم می‌کنند. طبق مدل BAV، اگر  یک برند متمایز بوده و با 

پرسونای مخاطب خود مرتبط باشد، می‌تواند احساس قوی‌تری در مشتری نسبت به برند ایجاد کند و در نتیجه، شناخت و دانش صحیحی از برند به مشتری انتقال پیدا خواهد کرد.

ترکیب دو شاخص تمایز و میزان ارتباط، میزان قدرت برند” یا Brand Strength را تعیین می‌کنند. قدرت برند، شاخص مهمی برای پیش‌بینی عملکرد، ارزش آتی و پتانسیل‌های رشد آن برند در آینده است. داشتن یک ویژگی متمایز و مرتبط و به عبارتی دیگر، افزایش قدرت برند جهت بقا میان رقبا، یکی از چالش‌های اصلی هر برند و شاخصی برای سنجش میزان موفقیت آن است.

ترکیب دو شاخص اعتبار ادراک شده برند و دانش مشتری از برند، رفعت برند یا Brand Stature را می‌سازد. رفعت برند، ماحصل عملکرد گذشته‌ی 

برندینگ است. رفعت برند بیانگر درجه‌ی اعتبار، پذیرش، شهرت و 

وفاداری به برند در گذشته است.

تا کنون با شاخص‌های مدل BAV آشنا شدید. جهت ارزیابی ارزش ویژه‌ی برند بر اساس این 4 شاخص، در مقاله‌ی بعدی با ما همراه باشید.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


Artificial Intelligence, AI یا همان هوش مصنوعی پدیده‌ای نو ظهور است که در کنار آن از واژه انقلاب” بسیار استفاده می‌شود. هوش مصنوعی یکی از ترندهایی است که قصد داریم در این بلاگ به آن بپردازیم. در ابتدا بهتر است به خاطر داشته باشیم که AI توانایی زیادی در اثرگذاری روی 

آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ دارد و به طور کلی‌تر می‌تواند ماهیت استراتژی‌های دیجیتال مارکتینگ را تحت تاثیر قرار بدهد.

گذر زمان، مزایای هوش مصنوعی را برای کسب‌وکارها پررنگ‌تر می‌کند و به آن‌ها این جرات را می‌دهد تا به دنبال آن بروند و فرصت‌های جدیدتری را تجربه کنند. اگر به این موضوع علاقه‌مند بوده باشید حتما رد پای آن را در موضوعاتی چون   Internet  of Things (IOT) یا اینترنت اشیاء، 

کلان داده‌ها یا Big Data دیده‌اید. با گذر از این موضوعات، حالا نوبت به دیجیتال مارکتینگ رسیده است. از تاثیرات AI در فضای دیجیتال مارکتینگ می‌توانیم به انتخاب درست مخاطبان هدف، 

بهبود تجربه مشتری، 

افزایش نرخ بازگشت سرمایه (ROI) و … اشاره کرد. در ادامه به صورت مفصل‌تر به مزایای استفاده از هوش مصنوعی در دیجیتال مارکتینگ می‌پردازیم.  Benefits

بهبود تجربه مخاطب

ایجاد یک تجربه خوب در مخاطب، کمک می‌کند تا مشتری را به بازگشت دوباره به سمت وب‌سایت‌تان ترغیب کنید؛ با این شرط که طراحی وب‌سایت برای هر فرد شخصی‌سازی شده باشد و همچنین استفاده از آن برای مخاطب آسان‌تر و به صورت کلی پروسه موتورهای جستجو نیز هوشمندانه‌تر باشد. در این مقطع AI کمک می‌کند تا رفتارها، تصمیمات و 

پرسونای مخاطب را پیش‌بینی کنید و  فرآیند جستجوی مشتری در موتورهای جستجو را مدنظر قرار بدهید. این موارد، همگی کمک می‌کنند تا بتوانید تجربه بهتری را برای مشتریان‌تان رقم بزنید و در نهایت به کمک اطلاعات به دست آمده، در قبال مشکلاتی که ممکن است در آینده با آن‌ها مواجه شوید آمادگی لازم را داشته باشید.

پاسخ‌دهی سریع

در دنیای دیجیتال، یکی از مهم‌ترین فاکتورها برای مشتری دریافت یک عکس‌‌العمل و پاسخ‌ سریع و داشتن یک تجربه مثبت است. چت بات‌ (Chat Bot) نرم‌افزاری است که به شما برای پاسخ‌دهی سریع‌تر به مشتری کمک می‌کند و در نهایت تجربه‌ای که او انتظارش را داشته، برایش فراهم می‌کند. یکی از قابلیت‌های چت بات این است که می‌توانند در لحظه به سوالات ساده مشتریان پاسخ بدهند، درخواست‌ها را مورد بررسی قرار بدهند و آن‌ها را برآورده کنند. کمک‌رسانی 24 ساعته از مزایای این چت‌بات‌ها است. کاهش زمان انتظار مشتریان و افزایش رضایت کلی آن‌ها، از دیگر مزایای چت‌بات‌ها در هوش مصنوعی است.

پیش بینی رفتار مشتری

یکی از برجسته‌ترین مزایای هوش مصنوعی در دیجیتال مارکتینگ، جمع‌آوری، تجزیه و تحلیل اطلاعات مربوط به رفتار مشتریان از طریق اینترنت است. علاوه‌بر این، AI این قابلیت را دارد تا رفتار کاربران فعلی و همچنین کاربران جدید را به کمک سیستم‌های مدیریت داده (Data Management Platforms) یا (DMP) پیش‌بینی کند. بررسی و پیش‌بینی رفتار مشتری در فضای اینترنت و پروفایل‌های شخصی این امکان را می‌دهد تا بتوان مشتریان بالقوه را بهتر انتخاب کرد و مسیر راحت‌تری را برای ورود آن‌ها به 

قیف ‌فروش طی کرد.

انتخاب درست مخاطبان هدف

دستیابی به مخاطبان درست با افزایش ارزش و اعتبار برندتان رابطه مستقیم دارد. در این وضعیت Data Mining به کمک شما می‌آید و این امکان را می‌دهد تا مخاطب هدف‌تان را به درستی شناسایی و بخش‌بندی کنید. علاوه بر این همانطور که در مورد قبل نیز اشاره کردیم، بررسی رفتار مشتری و تفسیر داده‌های مربوط به او این امکان را ایجاد می‌کند تا مخاطب هدف‌مان را به درستی شناسایی و انتخاب کنیم. همراهی هوش مصنوعی با دیجیتال مارکتینگ نیز امکان دستیابی به مخاطب هدف مناسب را بر اساس علائق و مشخصه‌های دموگرافی مثل جنسیت، سن، تحصیلات، درآمد و … افزایش می‌دهد.

به‌طور کلی می‌توان گفت که بازاریابی فرآیندی مداوم و متغیر است که کسب‌وکارها بر آن می‌دارد تا برای بقا، نسبت به چالش‌های پیش‌رو آمادگی بیشتری داشته باشند. هوش مصنوعی یا AI نیز روزانه در حال پیشرفت است اما با این حال به کارگیری آن در استراتژی‌ها، به آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ کمک می‌کند تا بتوانند راحت‌تر از چالش‌های پیش رو عبور کنند و تجربه بهتری را برای مشتریان‌شان به ارمغان بیاورند. همچنین تمام هدف هوش مصنوعی بهبود استراتژی‌های بازاریابی دیجیتال است و تلاش می‌کند تا به بینش مخاطبان نسبت به کسب‌‍وکارها ارزش بدهد.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


کلمات کلیدی مختصر و کوتاه به سمت عبارات مفهومی و طولانی‌تر تغییر شکل داده است. به همین نسبت موتورهای جستجو نیز نتایج جستجو را بسیار هوشمندانه‌تر، دقیق‌تر و متناسب با نیاز کاربر نمایش می‌دهند. کلمات کلیدی پرسشی یکی از پرکاربردترین عبارات جستجو در میان کاربران هستند، به‌گونه‌ای که طبق آمارهای منتشر شده، بیش از ۳.۵ میلیارد از عبارات جستجو شده در طول روز، کلمات کلیدی پرسشی هستند.

با توجه به اهمیت و کاربرد فراوان این کلیدواژه‌ها، یکی از راه‌های استراتژیک جهت 

بهینه‌سازی موتورهای جستجو(SEO)، بهینه‌سازی وب‌سایت بر اساس کلمات کلیدی پرسشی است. در این مقاله سعی داریم شما را با نحوه‌ی پاسخ گوگل به عبارات آشنا کرده و به نکاتی درباره‌ی بهینه‌سازی وب‌سایت بر اساس این عبارات پرسشی اشاره کنیم.

جستجوی معنایی یا Semantic Search چیست و چه ارتباطی با عبارات پرسشی دارد؟

در جستجوی معنایی یا جستجو به کمک عبارات کامل و مفهومی، موتورهای جستجو تلاش می‌کنند تا بهترین نتیجه را با دریافتن قصد، نیت یا هدف کاربر از جستجو، منطق پنهان شده در آن عبارت و ارتباط معنایی میان کلمات موجود در عبارت نمایش دهند. به روز‌رسانی الگوریتم Google Hummingbird در سال ۲۰۱۳، گوگل را به موتور جستجویی سریع‌تر و دقیق‌تر در رابطه با جستجوی معنایی تبدیل کرده‌است.

انواع عبارات پرسشی که گوگل به آن‌ها پاسخ می‌دهد

امروزه گوگل را می‌توان علاوه بر موتور جستجو، یک موتور پاسخگو نامید، چرا که علاوه بر استفاد از الگوریتم مخصوص، از قابلیت‌های زیادی مانند هوش مصنوعی و جستجوی صوتی در حوزه‌ی جستجوی عبارات معنایی بهره‌مند است و آن را به یک همراه هوشمند و پرسرعت در جستجو تبدیل کرده است. در همین راستا فرصت مناسبی برای وب‌سایت‌هایی که حاوی اطلاعات ارزشمند و ساختاریافته‌ای هستند به‌وجود آمده تا بتوانند رتبه‌ی بالاتری در نتایج جستجو را از آن خود کنند. در ادامه به مهم‌ترین نوع عبارات پرسشی که گوگل در Answer Box به آن‌ها پاسخ می‌‌دهد اشاره خواهیم کرد:

1.پرسش‌هایی با پاسخ مستقیمDirect Answer Questions (DAQ)

افرادی که در جستجو از عبارات پرسشی مانند چه چیزی، چه کسی، چه زمان، کجا و … ، استفاده می‌کنند غالباً قصد دارند یک پاسخ مستقیم و نسبتاً کوتاه دریافت کنند. کوگل نیز در این حالت با استفاده از تکنولوژی جستجوی معنایی، قصد و نیت کاربر را به خوبی تشخیص می‌دهد. برای مثال، سوال مخترع تلفن چه کسی است؟” را با نمایش کلمه‌ی الکساندر گراهام بل” در نتایج جستجو مشخص خواهد کرد.

2.پرسش‌هایی با پاسخ کوتاه Short Answer Questions (SAQ)

برخی عبارات پرسشی نیازمند جواب‌های نسبتاً کامل‌تری هستند. این عبارات اغلب با کلماتی مانند آیا، چرا و … شروع می‌شوند. برای مثال، پاسخ سوال چرا زمین‌لرزه اتفاق می‌افتد؟” می‌تواند نسبتاً کوتاه، درباره‌ی حرکات پوسته‌ی زمین در نتایج جستجو ظاهر شود.

3.پرسش‌هایی با پاسخ طولانی Long Answer Questions (LAQ)

هنگامی ‌که قصد و نیت کاربر یادگیری مطلب یا فرآیندی خاص باشد، پاسخ این پرسش‌ها به صورت فرآیندهای آموزشی مرحله به مرحله ظاهر می‌شوند. برای مثال، آشنایی با نحوه‌ی پختن انواع غذا، در این دسته قرار می‌گیرد.

راه‌های افزایش رتبه صفحه با توجه به عبارات پرسشی

ابزار و روش‌های بسیاری برای یافتن بهترین کلمات کلیدی جهت بهینه‌سازی موتورهای جستجو (SEO) وجود دارند. برای این کار باید با توجه به کلید واژه‌های اصلی خود، کلمات کلیدی پرسشی را یافته و سپس بر اساس معیارهایی مانند میزان جستجو، اهمیت آن‌ها را تخمین بزنید.

چگونه رتبه‌ی صفحه را برای DAQ ارتقاء دهید؟

برای افزایش رتبه صفحه بر اساس پرسش‌های دارای پاسخ مستقیم موارد زیر را بهینه کنید:

  • پاسخ پرسش را در ابتدای متن و ترجیحا اولین جمله بیان کنید.
  • متن سوال را تا حد امکان به طور کامل در جواب بگنجانید.
  • پس از پاسخ مستقیم، در ادامه به شرح و بسط پاسخ بپردازید.
  • در صورت امکان، در همات حوزه محتوای باکیفیت و یکتای بیش‌تری تولید کنید تا از نظر گوگل منبعی قابل اعتماد شناخته شوید.

چگونه رتبه‌ی صفحه را برای SAQ ارتقاء دهید؟

برای افزایش رتبه صفحه بر اساس پرسش‌های دارای پاسخ کوتاه لازم است موارد زیر را رعایت کنید:

  • ترجیحاً متن را به صورت پرسش و پاسخ بنویسید، به گونه‌ای که پرسش اصلی به عنوان تیتر آن پاراگراف نوشته شود.
  • نوع کلمات و لحن محتوا باید به گونه‌ای باشد که فهم آن برای مخاطب عام بسیار ساده بوده و بتواند راحت و روان آن را بخواند.
  • می‌توانید با توجه به سوالات مورد نظر خود، به طور اختصاصی صفحه‌‌ای را به پرسش و پاسخ اختصاص دهید.

چگونه رتبه‌ی صفحه را برای LAQ ارتقاء دهید؟

برای افزایش رتبه صفحه بر اساس پرسش‌های دارای پاسخ طولانی لازم است موارد زیر را رعایت کنید:

  • استفاده از ویدیوهای آموزشی در راستای پاسخ به سوالاتی که نیاز به جواب‌های طولانی دارند، کمک زیادی به سئو می‌کند.
  • تولید محتوای متنی آموزشی و مرحله به مرحله در رابطه با موضوع مورد نظر ترافیک بسیاری را به وب‌سایت شما روانه می‌کند.

  • برخی سوالات می‌توانند با استفاده از لیست‌ها پاسخ داده شوند.
  • علاوه بر روان بودن متن، نکات برجسته و مهم متن را مشخص کرده و ترجیحاً عنوانی مجزا برای آن قسمت در نظر بگیرید.
  • یکی از نکات مهم این است که 

    عنوان اصلی محتوا، علاوه بر جذابیت باید به پرسش مورد نظر کاربر بسیار شبیه باشد.

  • از تصاویر، نمودارها و 

    اینفوگرافی‌‌ها جهت جذابیت بیش‌تر محتوای آموزشی برای کاربران استفاده کنید.

بهینه‌سازی کلمات کلیدی پرسشی، یکی از جدیدترین روش‌هایی است که می‌تواند در سال 2019 راهکاری موثر در بهینه‌سازی موتورهای جستجو باشد

. آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان، به کمک تیم‌های 

طراحی و توسعه وب‌سایت و 

تولید محتوای خود، کسب و کار شما را  در راستای بهینه‌سازی موتورهای جستجو یاری می‌کند.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


در مقاله‌ی قبل با تعریف ارزش ویژه‌ی برند و همچنین 

شاخص‌های ارزیابی ارزش ویژه برند بر اساس (مدلBAV (Brand Asset Valuator آشنا شدید. ارزش ویژه‌ی یک برند، مجموعه عواملی است که باعث می‌شود یک برند در ذهن مشتری مثبت، متمایز و مطلوب جلوه کرده و به همان دلیل آن برند را به رقبا ترجیح دهد. ارزش ویژه‌ی برند بر اساس مدل BAV با اندازه‌گیری 4 عامل تمایز، ارتباط، کیفیت ادراک شده و دانش سنجیده می‌شود. همچنین با دو مفهوم قدرت برند و رفعت برند آشنا شدید: ترکیب دو شاخص تمایز و میزان ارتباط، میزان قدرت برند” یا Brand Strength را تعیین می‌کند که شاخص مهمی برای پیش‌بینی عملکرد آتی و پتانسیل‌های رشد و ارزش‌آفرینی آن برند در آینده است. برآیند دو شاخص اعتبار برند و دانش مشتری از برند، رفعت برند یا Brand Stature را می‌سازد. رفعت برند، حاصل عملکرد گذشته‌ی 

برندینگ بوده و درجه‌ی اعتبار، پذیرش، شهرت و وفاداری به برند را نشان می‌دهد.

اکنون در این مقاله به تحلیل مدل BAV می‌پردازیم.

تحلیل مدل BAV

بر اساس مدل BAV برای ارزیابی قدرت و رفعت برند باید اثرات شاخص‌های تمایز و ارتباط، هم‌چنین اعتبار و دانش بر یکدیگر بررسی شود.

  • اگر تمایز بیش‌تر از ارتباط باشد: متمایز بودن یک برند سبب جلب مخاطبان به سمت آن شده تا بخواهند محصولات یا خدمات آن برند را امتحان کنند و میزان ارتباط آن را با معیارهای شخصی خود بسنجند.
  • اگر ارتباط بیش‌تر از تمایز باشد: در این حالت برند در مقایسه با رقبا، محصولات یا خدمات متمایزی عرضه نمی‌کند، بلکه صرفاً به علت تناسب با نیازها و درآمد مشتری و عواملی از این دست خریداری می‌شود.
  • اگر اعتبار و کیفیت ادراک شده از دانش بیش‌تر باشد: تصمیمات مشتری بیش‌تر بر اساس احساسات و وفاداری خود نسبت به برند خواهد بود.
  • اگر دانش از کیفیت ادراک شده بیش‌تر باشد: در این حالت ممکن است مشتری تصور کند همه چیز و خصوصاً نکات منفی را در مورد برند و محصولات و خدمات آن می‌داند و دیگر نیازی به آگاهی بیش‌تر ندارد. در نتیجه ممکن است پیش‌قضاوت‌های نادرستی درباره‌ی محصولات یا خدمات جدید آن برند داشته باشد.

    جایگاه 1 : برندهای نوظهور

    در این بخش، هر دو شاخص قدرت و رفعت برند در کم‌ترین میزان خود قرار دارند. معمولاً برندهای نوظهور و یا برندهای قدیمی و بدون فعالیت متمرکز در این قسمت قرار می‌گیرند. برندهایی که در این قسمت قرار دارند باید برای افزایش قدرت برند خود تلاش کنند تا به ربع دوم راه پیدا کنند.

    جایگاه 2 : برندهای موجود در  Nicheبا پتانسیل رشد بالا

    برندها در ابتدای مسیر برای رشد خود با بالا بردن تمایز و میزان ارتباط، سعی در افزایش قدرت برند دارند. در این حالت ممکن است جهت افزایش آگاهی از برند و خلق ارزش برای مشتریان از نیچ مارکتینگ(Niche Marketing)  استفاده کنند. برای این منظور، گروهی خاصی از مخاطبان را هدف قرار داده و بخش خاصی از بازار را متناسب با آنان انتخاب می‌کنند. این برندها مایلند استراتژی ثبات را در این جایگاه دنبال نمایند. اما برندهایی که بازار هدف گسترده‌ای دارند، در حال شناسایی 

    پتانسیل‌های رشد خود برای ورود به بخش رهبری بازار بوده و در این راستا برای افزایش رفعت برند (Brand Stature) تلاش می‌کنند.

    جایگاه 3 : برندهای رهبر

    برندهایی که هم قدرت و هم رفعت بالایی دارند، رهبر بازار هستند. سودآوری و 

    نرخ بازگشت سرمایه برای برندها در این قسمت بسیار بالا بوده و پتانسیل بالایی نیز برای رشد و پیشرفت در آینده دارند. آن‌ها در تلاش اند با پیاده‌سازی مدیریت استراتژیک برند، جایگاه خود را در رهبری بازار حفظ کرده و ارتقاء دهند.

    جایگاه 4: برندهایی با بازار انبوه (Mass Market)

    با وجود میزان رفعت بالا، شاخص تمایز در برندهای موجود این قسمت، در حال کاهش بوده و رفته رفته از جایگاه رهبری بازار خارج خواهند شد. برند ها در این شرایط می‌توانند با تولید انبوه محصول فعلی، طیف گسترده‌ای از بازار را از آن خود کنند. اگرچه این شرایط دوام چندانی نخواهد داشت.

    جایگاه 5: برندهای در حال نزول

    برندهایی که قدرت کمتر و یا به عبارتی تمایز پایین و میزان ارتباط کمتری دارند، در این ناحیه قرار گرفته‌اند. در این مرحله برندها بسیار آسیب‌پذیر هستند و با چالش از دست دادن 

    مشتریان وفادار و 

    مشتریان بالقوه‌ی خود روبه‌رو خواهند بود. در صورتی‌که برندها در این مرحله استراتژی‌های لازم را برای بالا بردن تمایز و میزان ارتباط خود به کار نگیرند، با خطر جدی حذف از بازار رقابتی مواجه خواهند شد.

     

    شما می‌توانید با برآورد کردن میزان 4 شاخص تمایز، ارتباط، کیفیت ادراک شده و دانش و همبستگی میان آن‌ها، قدرت برند و رفعت برند خود را سنجیده و با محاسبه‌ی ارزش ویژه‌ی برند بر اساس مدل BAV، جایگاه برند و سایر رقبا را بر اساس این مدل تحلیل کنید. سپس با توجه به نتیجه‌ی این تحلیل، بهترین استراتژی‌ را جهت ورود به به بخش‌های تازه‌ی بازار یا بهبود جایگاه برند انتخاب کرده و اجرا کنید. تیم حرفه‌ای 

    آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان همواره آماده‌ی ارائه‌ی 

    راهکارهای استراتژیک برندینگ به کسب و کار شماست.

  • منبع:

    آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


شاید بارها پیش آمده باشد که برای پیدا کردن محصول یا کالایی، منطقه جغرافیایی‌تان را نیز در ادامه عبارتی که برای  جستجوی تایپ کرده‌اید، آورده باشید: کلینیک دامپزشکی در مرکز تهران، نزدیک‌ترین موسسه یوگا به من، رستوران‌های لوکس در شمال تهران و …”.  در این مدل، موتورهای جستجو دقیقا پیشنهاداتی را ارائه می‌دهند که بر اساس موقعیت مکانی مرتب شده‌اند. این مثال دقیقا همان چیزی است که در این بلاگ قصد داریم به آن بپردازیم: سئوی محلی یا Local SEO.

سئوی محلی شاخه‌ای از سئو است که روی 

بهینه‌سازی وب‌سایت‌ها تمرکز می‌کند تا در نتایج جستجوهای محلی ظاهر شوند. در واقع سئو محلی به کسب‌وکارهای کوچک و بزرگ این امکان را می‌دهد تا به کمک آی پی و ردیابی موقعیت مکانی، مشتریان بالقوه محلی را شناسایی کنند و محصولات و خدمات‌شان را دقیقا در زمانی که آن‌ها به صورت آنلاین به دنبال محصول یا خدمت هستند، معرفی کنند. یکی از ساده‌ترین و در دسترس‌ترین ابزارها، وب‌سایت‌ها هستند که از طریق آن‌ها می‌توانید مخاطبان وسیعی را هدف‌گیری کنید؛ به خاطر داشته باشید که اگر مخاطبان هدف‌گیری شده، به موقعیت مکانی کسب‌وکارتان نزدیک هستند، باید به یک سری از نکات توجه بیشتری داشته باشید تا بتوانید برآیند مطلوب را از نتیجه جستجوی آنها دریافت کنید: اما در این بلاگ قصد داریم به مزایای سئوی محلی بپردازیم و در بلاگ‌های آینده، حتما به مرور این نکات مهم خواهیم پرداخت.

مزایای استفاده از Local SEO یا سئو محلی

اثرگذاری طولانی مدت

یکی از مزایای قابل توجه سئوی محلی، نیاز به صرف بودجه کم‌تر و دریافت نتیجه بهتر به نسبت تبلیغات است. در واقع با سرمایه‌گذاری روی سئوی محلی می‌توانید از اثرات مثبت آن در آینده نیز اطمینان داشته باشید؛ چراکه سئوی محلی به نسبت اثرگذاری طولانی‌تری دارد. همین موضوع در نهایت تجربه 

نرخ بازگشت سرمایه یا ROI را برای کسب‌وکارها فراهم می‌کند و تا حدودی دست کسب‌وکارهای کوچک را نیز برای صرف بودجه باز می‌گذارد.

هدایت مشتری به قیف فروش

در ادامه مزیت اثرگذاری طولانی” یکی دیگر از مزایایی که برای سئوی محلی و به‌طور کلی سئو می‌توان به آن اشاره کرد، مواجهه ساختن مخاطب با چیزی است که او مشخصا برای آن دست به جستجو زده. در واقع سئو این امکان را فراهم می‌کند تا مشتریان بالقوه را به سمت 

قیف فروش هدایت کنیم. در صورتی که در بحث تبلیغات ما صرفا به تبلیغات می‌پردازیم تا مخاطبی که به دنبال محصول یا خدمت ما نیست را نیز مورد خطاب قرار بدهیم.

یکی دیگر از مزایای سئوی محلی، این است که گوگل امکان جای‌گیری کسب‌وکار شما را در موقعیت‌های مختلف فراهم می‌کند. یکی از موقعیت‌هایی که سئوی محلی ممکن است کسب‌وکار شما را در آنجا قرار بدهد، در نتایج جستجوی ارگانیک گوگل است. گوگل معمولا از یک الگورتیم مشخص  و در عین‌حال پیچیده‌ای برای رتبه‌بندی محتوایی که بیشترین ارتباط را دارد، استفاده می‌کند. این رتبه‌بندی به مخاطبان کمک می‌کند تا دقیقا به نتیجه‌ای که با تمایلات و احتیاجات‌شان هماهنگی دارد، دست پیدا کنند.

نمایش کسب‌وکارتان در

در صورتی که از استراتژی‌هایی برای سئوی محلی استفاده می‌کنید باید بدانید که موقعیت دیگری که گوگل برای شما در نظر گرفته است، Google Maps می‌باشد. نمایش کسب‌وکارها در نقشه گوگل می‌تواند نقش مهمی را برای کسب‌وکارها بازی کند؛ پیدا کردن شما در نقشه گوگل برای کاربرانی که معمولا جستجوهای‌شان را با گوشی موبایل انجام می‌دهند موضوع بسیار مهمی است. در نتیجه‌های ظاهر شده در قالب  Google Maps گزینه‌هایی مثل برقراری تماس، نظرات دیگران و آدرس را می‌توانید مشاهده کنید.

مد نظر داشتن تمایلات مشتریان

از دیگر مزایای استفاده از سئوی محلی، امکان مد نظر داشتن قصد و نیت مشتریان است. یکی از ابزارهای کاربردی جهت نفع بردن از این مزیت، استفاده از پروفایل بیزنسی گوگل یا همان Google My Business است. بعد از ایجاد پروفایل بیزنسی گوگل برای کسب‌وکارتان، می‌توانید عبارات استفاده شده کاربران، به هنگام جستجوی کسب و کارتان را مشاهده کنید. Insight پروفایل‌تان قسمتی است که اطلاعات ذخیره شده را در آن می‌توانید بررسی کنید.

در این بلاگ قصد داشتیم که با بیشترین جزئیات شما را با سئوی محلی و مزایای استفاده از آن آشنا کنیم. در صورت نیاز به راهنمایی بیشتر و تدوین استراتژی‌های مناسب با ماهیت کسب‌وکارتان می‌توانید با ما، 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان تماس برقرار کنید

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


تبلیغات تلویزیونی یکی از موثرترین و شناخته‌شده‌ترین روش‌های اطلاع‌رسانی است که بنگاه‌های مختلف کسب‌و‌کار برای برقراری ارتباط با مخاطبان از آن بهره می‌گیرند. انتقال پیام برند به میلیون‌ها نفر در مدت زمان کوتاه، تلویزیون را به یکی از جذاب‌ترین رسانه‌ها برای اطلاع‌رسانی به مخاطب تبدیل کرده است. در این بلاگ قصد داریم تبلیغات تلویزیونی را با جزئیات بیشتری مدنظر قرار دهیم و ویژگی‌هایی را که یک تبلیغ تلویزیونی برای موفقیت باید دارا باشد، بررسی کنیم.

ویژگی‌های یک تبلیغ تلویزیونی موثر

یک 

تبلیغ تلویزیونی برای اثرگذاری بیشتر می‌بایست دارای ویژگی‌های زیر باشد:

مرتبط بودن

آگهی تبلیغاتی شما می‌بایست با برند و مخاطبان شما ارتباط داشته باشد؛ در غیر این صورت یا به خاطر سپرده نمی‌شود یا به یک تبلیغ موثر برای برند شما تبدیل نخواهد شد. قبل از هرگونه اقدام، استراتژی‌های تبلیغاتی خود را مرور کنید. بررسی نتایج 

کمپین‌های تبلیغاتیپیشین، رصد رفتار رقبا و 

تحقیقات بازار، به شما در طراحی محتوای تبلیغاتی مرتبط کمک می‌کند.

شفافیت

زمان، یکی از فاکتورهای قابل توجه در تبلیغات تلویزیونی است. شما مدت زمان کوتاهی برای معرفی برند، محصول یا خدمات خود در اختیار دارید، به همین دلیل می‌بایست پیام خود را بسیار شفاف و قابل توجه به مخاطبان منتقل کنید تا بهتر و بیشتر از سایر پیام‌ها، به خاطر سپرده شود. برای معرفی خود تا لحظات پایانی پیام، صبر نکنید. از کل مدت زمانی که در اختیار دارید، به بهترین شیوه ممکن برای تاثیرگذاری استفاده کنید.

خط داستانی مشخص

یک آگهی تبلیغاتی خوب، تنها شامل معرفی برند و ویژگی‌های محصول نمی‌شود؛ بلکه دارای یک خط داستانی مشخص است که پیام موردنظر خود را در قالب یک داستان، روایت می‌کند. این شیوه علاوه بر اثرگذاری بیشتر بر مخاطب، منجر به برقراری ارتباط نزدیک با آنها می‌شود.

استفاده از یک تم یا کاراکتر مشخص

آگهی‌های تبلیغاتی یک برند، وما جداگانه و بی ارتباط با یکدیگر نیستند. برای جلب توجه بیشتر می‌توانید از سری‌های متوالی آگهی که با یکدیگر مرتبط هستند و خط داستانی مشخصی را دنبال می‌کنند، بهره بگیرید. استفاده از کاراکترها و شخصیت‌های محبوب، ارتباط قوی‌تری را با مخاطب ایجاد می‌کند.

کیفیت بالا

داشتن یک آگهی تلویزیونی باکیفیت، وما به معنای صرف هزینه هنگفت از طراحی تا اجرا نیست. با استفاده از تیم تولید حرفه‌ای و خلاق، علاوه بر داشتن کیفیت قابل قبول، در هزینه‌های تبلیغاتی خود صرفه‌جویی کنید.

خلاقیت

این ویژگی یکی از مهم‌ترین نکاتی است که می‌بایستی به آن توجه داشته باشید. چنانچه یک آگهی تبلیغاتی، تمامی ویژگی‌های مطرح شده را دارا باشد اما خلاقیت در آن مشهود نباشد، نتیجه‌ای جز صرف زمان و هزینه برای برند شما نخواهد داشت. در طراحی یک تبلیغ تلویزیونی با زمان پخش محدود، خلاقیت، مهم‌ترین عاملی است که منجر به جلب توجه مخاطب و اثرگذاری می‌شود.

موسیقی و صدای مناسب

فاکتور صدا در تبلیغات تلویزیونی از آن جهت حائز اهمیت است که مخاطب را حتی از فاصله‌های نسبتا دور از تلویزیون، متوجه آگهی تبلیغاتی می‌کند. در انتخاب موسیقی و صدا، به ارتباط محتوا، پیام برند و مخاطبان خود توجه نمایید.

زمان‌بندی استراتژیک

برای نمایش آگهی تبلیغاتی خود، زمان‌بندی مناسبی را مدنظر داشته‌باشید. پخش آگهی تبلیغاتی در ساعات مختلف شبانه‌روز، تاثیرگذاری مختلفی بر مخاطبان دارد. برای مثال آگهی‌های تبلیغاتی که در ساعات ابتدایی شب یا بین دو نیمه مسابقات فوتبال پرمخاطب، پخش می‌شوند، افراد بیشتری را هدف قرار می‌دهند. در طراحی 

استراتژی‌های تبلیغاتی خود، زمان و تعداد دفعات پخش آگهی را به گونه‌ای تنظیم کنید که در عین صرفه‌جویی در هزینه‌ها، پیام خود را به مخابان بیشتری انتقال دهید.

از میان 

رسانه‌های تبلیغاتی، تلویزیون یکی از موثرترین و متداول‌ترین کانال‌های اطلاع‌رسانی است که کسب‌و‌کارهای مختلف برای انتقال پیام و محتوای تبلیغاتی خود از آن بهره می‌گیرند. همانند تمامی رسانه‌ها، در 

تبلیغات تلویزیونی نیز استراتژی‌های تبلیغاتی می‌بایستی با ویژگی‌ها و مخاطبان بالقوه همراستا باشد. 

شرکت تبلیغاتی مات با ارائه طیف وسیعی از 

خدمات تبلیغاتی و ارتباط گسترده با رسانه‌های مختلف، کسب‌و‌کار شما را در طراحی، تولید و پخش پیام‌های تبلیغاتی مختلف از طریق تلویزیون و سایر کانال‌های اطلاع‌رسانی، یاری می‌نماید.

منبع:

شرکت تبلیغاتی مات


طراحی و اجرای کمپین‌های تبلیغاتی همواره یکی از ابزارهای موثر تبلیغاتی است که برندهای مختلف برای پیشبرد اهداف استراتژیک خود از آن بهره می‌گیرند. در بلاگ‌های پیشین، مراحل طراحی و 

پیاده‌سازی کمپین تبلیغاتی 360 را معرفی نمودیم. با وجود نقش غیرقابل انکار کمپین‌های تبلیغاتی در آگاهی از برند و فروش محصولات جدید، تمامی کمپین‌های طراحی شده به اهداف خود نمی‌رسند. در این بلاگ قصد داریم دلایل شکست کمپین‌های تبلیغاتی را بررسی نماییم.

دلایل شکست کمپین‌های تبلیغاتی

در ادامه به بررسی مهم‌ترین علت‌های عدم موفقیت کمپین‌های تبلیغاتی می‌پردازیم.

پرسونای مخاطب را به درستی شناسایی نکردید

عدم توجه به پرسونای مخاطب و فاکتورهایی که بر تصمیمات خرید اثرگذار است، یکی از مهم‌ترین دلایل عدم موفقیت کمپین تبلیغاتی است. به عبارت دیگر مشتری هدف خود را به درستی انتخاب نکرده‌اید. 

شناخت پرسونای مخاطب به شما امکان می‌دهد با شناسایی درست بازار هدف، نیازها، علاقه‌مندی‌ها و عادت‌های مصرفی افراد را به چالش بکشید و از طریق پیام درست و خلاقانه، به اهداف استراتژیک خود دست یابید.

تحقیقات بازار، کافی نبوده است

تحقیقات بازار یکی از مهم‌ترین و ابتدایی‌ترین گام‌های پیاده‌سازی طرح‌های بازاریابی است. شکست کمپین‌های تبلیغاتی که تحقیقات بازار جامع و کافی در حوزه شناخت بازار هدف نداشته‌اند، حتمی است. انجام کلیه 

مراحل تحقیقات بازار از ابتدا تا انتها منجر به افزایش بهره‌وری، صرفه‌جویی در زمان و هزینه و کاهش خطر شکست کمپین طراحی شده می‌شود.

شاخص‌های ارزیابی واقعی یا درستی نداشته‌اید

در بحث ارزیابی موفقیت کمپین‌های تبلیغاتی می‌توان از شاخص‌های مختلفی بهره گرفت مانند میزان آگاهی از برند، میزان افزایش فروش، بهبود نرخ درگیری مخاطب و یا افزایش نرخ تبدیل. مدنظر قرار دادن تنها یکی از شاخص‌های ارزیابی در تحلیل نتایج موفقیت یک برند، ممکن است تصویر جامعی را در اختیار شما قرار ندهد. برای مثال ممکن است میزان ترافیک سایت شما افزایش یافته باشد اما در عین حال با نرخ تبدیل کاهشی مواجه باشید. میزان افزایش یا کاهش یکی از شاخص‌های ارزیابی، وما دلیل بر موفقیت یا شکست کمپین شما نیست. برای ارزیابی میزان نتیجه‌بخش بودن و 

اثرگذاری کمپین تبلیغاتی، از ترکیب چند شاخص واقع‌بینانه و درست بهره بگیرید.

پیام درستی را به مخاطبان خود منتقل نکرده‌اید

میزان خلاقیت و مناسب بودن پیام تبلیغاتی، اهمیت بسیار زیادی در فراگیری و موفقیت کمپین دارد. هر چه در مراحل طراحی استراتژی و شناخت مخاطب، دقیق‌تر عمل کرده باشید، پیام شما، نیازها، خواسته‌ها و دغدغه‌های جامعه هدف را بیشتر در بر می‌گیرد و به 

وایرال شدنمحتوای موردنظر کمک می‌کنید.

زمان مناسبی را برای انتقال پیام انتخاب نکرده‌اید

لحظات حقیقت در بازاریابی بسیار حائز اهمیت هستند. از لحظه‌ای که مشتری تصمیم به خرید محصول می‌گیرد تا زمانی که تجربه استفاده خود از محصول یا خدمت موردنظر را با دیگران به اشتراک می‌گذارد، می‌توان به عنوان لحظات استراتژیک یاد کرد. فرایند خرید مشتری را به طور کامل مدنظر قرار دهید تا دریابید در کدام لحظات، بیشترین اثرگذاری را با انتقال پیام به مخاطب تجربه خواهید کرد.

محصول یا خدمت شما آن چیزی نیست که بیان می‌کنید

چنانچه محتوای کمپین تبلیغاتی بیانگر ویژگی‌ها و خصوصیات یا کیفیتی باشد که محصول یا خدمت شما فاقد آن است، انتظار موفقیت آن را نداشته باشید. کمپین تبلیغاتی هر اندازه هم بزرگ و قابل توجه باشد، بعد از آنکه مشتری محصول را تهیه کرده و از آن ناامید می‌شود، این تجربه ناموفق به سرعت پراکنده شده و منجر به کاهش فروش می‌شود. به عبارت دیگر تبلیغات شما نباید حاوی انتظاراتی باشد که قادر به برآورده کردن آن‌ها نیستید.

در 

محیط‌های پیچیده کسب‌و‌کار کنونی، اجرای 

استراتژی‌های تبلیغاتی بدون داشتن اطلاعات جامع پیرامون بازار هدف و مخاطبان بالقوه، شکست‌های پرهزینه و گاه غیر قابل جبرانی را به کسب‌و‌کارها وارد می‌کند. موفقیت یک کمپین تبلیغاتی با انتقال پیام درست در زمان و مکان درست به مخاطب هدف درست، حاصل می‌شود. چنانچه حتی یکی از شرایط فوق دچار ایراد شود، موفقیت کمپین تحت الشعاع قرار می‌گیرد. در هنگام برنامه‌ریزی اجرای یک کمپین تبلیغاتی، اهداف قابل اندازه‌گیری و قابل دستیابی را مدنظر قرار دهید و با شاخص‌های ارزیابی مناسب، نتیجه‌بخش بودن آن‌ها را رصد کنید. 

کمپین تبلیغاتی زیبا در هر سنی، نمونه‌ای از کمپین‌های تبلیغاتی موفق است که با انتخاب درست محتوا و داستان‌سرایی مناسب، توانست علاوه بر افزایش نرخ درگیری مخاطب، آگاهی از برند خود را بهبود بخشد. 

شرکت تبلیغاتی مات از طریق تیم متخصصان حرفه‌ای و ارائه طیف وسیعی از 

خدمات تبلیغاتی، کسب‌و‌کار شما را در اجرای کمپین‌های تبلیغاتی موفق از طراحی تا پیاده‌سازی یاری می‌کند.

منبع:

شرکت تبلیغاتی مات


تصور کنید برای خرید یک محصول، به یک وب‌سایت سر زده‌اید و دقیقاً آنچه به آن نیاز دارید پیش روی شما ظاهر شده‌است! قطعاً در این صورت نه تنها به سرعت به هدف خود دست یافته‌ و احساس خوبی داشته‌اید، بلکه تجربه‌ای از یک خرید موفقیت آمیز در ذهن شما حک شده است. در تولید محتوای داینامیک یا محتوای هوشمند با شخصی‌سازی محتوا متناسب با نیازها، علایق، پیشینه‌ی رفتار کاربر و در حالت کلی‌تر بر اساس 

پرسونای مشتری، پیشنهادات متفاوتی از محصولات و خدمات را به کاربر ارائه شده و در برخی موارد وی به نسخه‌ی متفاوتی از 

صفحات فرود هدایت می‌شود. بسیاری از شرکت‌های بزرگ و صاحبان کسب و کارهای تجارت الکترونیک، شخصی‌سازی محتوا را متناسب با پیشرفت تکنولوژی، فضای رقابتی و تغییرات بازار ضروری دانسته و آن را در تبدیل بازدید کننده به 

مشتریان وفادار بسیار اثربخش ارزیابی کرده‌اند. به اعتقاد آنان، تجربیات خرید اغلب مشتریان، عادات خرید آنان را شکل داده و به همین دلیل، ارائه‌ی محتوای داینامیک یکی از بهترین راه‌هایی است که با هزینه‌ی کمتر، می‌تواند علاوه بر افزایش رضایت در مشتریان، آنان را مجدد به سمت 

برند شما بازگرداند.

اهمیت آشنایی با پرسونای مخاطب در تولید محتوای داینامیک یا هوشمند

در گذشته یک استراتژی یکسان بازاریابی می‌توانست برای تبدیل تمام مخاطبان به مشتری به کار برده شود. امروزه با پیشرفت تکنولوژی و افزایش دانش و آگاهی مشتریان و کسب و کارها، هرچه بیشتر و دقیق‌تر مخاطبان را بشناسید و به اطلاعات ضروری از آنان دست یابید، می‌توانید با شخصی‌سازی محتوا و تولید محتوای هوشمند، خود را با نیازها و سلیقه‌ی مخاطب تطبیق داده و در نتیجه با کوتاه کردن مسیر 

قیف فروش، نرخ تبدیل را در زمان کمتری افزایش دهید. به کارگیری تکنولوژی 

هوش مصنوعی در بهبود تجربه مخاطب و پیش‌بینی رفتار او موثر بوده و به تولید محتوای شخصی‌سازی شده کمک می‌کند. برای دانستن اینکه چه کسی دقیقاً به چه چیزی احتیاج یا علاقه دارد، علاوه بر اطلاعاتی که از فرآیند 

شناسایی پرسونای مخاطب به دست آورده‌اید، لازم است بدانید مخاطب پیش از این از چه طریقی وارد وب‌سایت شما شده، کدام مسیر را در وب‌سایت دنبال کرده و آیا این فرآیند در نهایت به خرید یا انجام عمل مورد نظر شما منجر شده است یا خیر. در یک جمله می‌توان گفت: داشتن اطلاعات کافی از پرسونای مخاطب، شاه‌کلید موفقیت در تولید محتوای داینامیک است.

مثال‌هایی از محتوای هوشمند

شخصی‌سازی نتایج جست و جو توسط گوگل

یکی از رایج‌ترین مثال‌های نمایش محتوای هوشمند و شخصی‌سازی شده، نتایج جست و جوی گوگل است. گوگل متناسب با 

کلمات کلیدی وارد شده توسط هر کاربر، مشخصات پروفایل و تاریخچه‌ی جست و جوهای قبلی او، نتایجی متناسب و متفاوت را به او پیشنهاد می‌دهد. به علاوه، عبارات پیشنهادی گوگل متناسب با عبارات جست و جو، این فرآیند را برای کاربران ساده‌تر می‌کند. به علاوه، Google Ads نمونه‌ی بارز تبلیغات داینامیک هستند. تبلیغات گوگل، امکان انطباق نمایش تبلیغات، متناسب با کلمات کلیدی و عبارات جستجو شده توسط کاربر را برای شما فراهم می‌کند.

 

فروشگاه‌های آنلاین

وب‌سایت Amazon نمونه‌ی خوبی برای نمایش محتوای هوشمند است. برای مثال پس از ورود به سایت در صفحه‌ی اصلی، محصولات مرتبط را با توجه به کشور محل ست، تکرار سفارشات، سفارشات اخیر، بازدیدها، جستجوها، لیست علاقه‌مندی‌ها یا درج نظرات قبلی شما برای‌تان به نمایش در می‌آورد. نمایش محصولات کاربردی و مورد علاقه‌ی شما می‌تواند علاوه بر صرفه‌جویی در وقت، احساس رضایت بیشتری در شما نسبت به برند ایجاد کرده و 

تجربه کاربری خوبی برای‌تان رقم بزند.

از دیگر مثال‌های کاربرد محتوای هوشمند در وب‌سایت‌ها می‌توان به این موارد اشاره کرد:

  • نمایش خدمات یا محصولات مرتبط با محل ست افراد (با کمک اطلاعات حاصل از فرآیند 

    هدف‌گذاری جغرافیایی)

  • نمایش 

    CTA مخصوص هر کاربر متناسب با موقعیت جغرافیایی، زبان مرورگر، میزان وفاداری، تعداد تراکنش‌های پیشین

  • ارسال پیام‌های شخصی‌سازی شده شامل پیشنهادات ویژه و تخفیف‌ها

کمپین‌های ایمیلی

محتوای ارسال شده در کمپین‌های ایمیلی می‌تواند متناسب با هر پرسونای مشتری متغییر بوده و شامل پیشنهادات یا اطلاعات شخصی‌سازی شده و متناسب با پرسونای مخاطب باشد.

لندینگ پیج‌ها یا صفحات فرود

طراحی لندینگ پیج‌ها یا صفحات فرود می‌تواند بر اساس پروفایل کاربر، کلمات کلیدی و عبارات مورد استفاده در جستجو، خصوصیات دموگرافیک و عوامل متعدد دیگری از این دست متفاوت باشد و با نمایش محتوای شخصی‌سازی شده، علاوه بر القای حس مثبت به کاربر، ما را به هدف مورد نظر لندینگ پیج نزدیک کند.

فرم‌های اختصصاصی

با توجه به اینکه مشخصات دموگرافیک، نیازها، اهداف، یا ویژگی‌های دلخواه مشتری متغیر هستند، فرم‌های موجود در یک وب‌سایت می‌توانند به صورت داینامیک طراحی شوند، به این مفهوم که با توجه به اطلاعات وارد شده توسط مشتری، تغییر کنند. به عنوان مثال، پس از انتخاب جنسیت مذکر، قسمت مربوط به پر کردن اطلاعات سربازی در فرم ظاهر می‌شود.

مزایای استفاده از محتوای هوشمند یا داینامیک

به طور کلی می‌توان مزایای تولید محتوای داینامیک ر در این موارد خلاصه کرد:

  • افزایش درگیری کاربران
  • بهبود تجربه کاربری
  • بهینه‌سازی نرخ تبدیل

  • افزایش 

    تولید Lead

  • ایجاد تصویر ذهنی مثبت و بهبود ادراکات مخاطب نسبت به برند
  • افزایش 

    نرخ بازگشت سرمایه

  • وفاداری مشتریان
  • افزایش نرخ مشتریان بازگشتی

 

در نهایت می‌توان گفت تولید محتوای هوشمند یا داینامیک برای بسیاری از کسب و کارهای فعال در زمینه‌ی 

دیجیتال مارکتینگ جهت ایجاد تمایز نسبت به رقبا، جلب رضایت مخاطبان، افزایش سودآوری و بسیاری مزایای دیگر که به آن اشاره شد، بسیار ضروری است.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


هدف اصلی پیاده‌سازی 

استراتژی برندینگ، ساخت یک برند قدرتمند است. چرا که داشتن یک استراتژی برندینگ موثر و برند قوی، در نهایت به افزایش 

نرخ بازگشت سرمایه‌یکسب و کارها منجر می‌شود.

معماری برند یا Brand Architecture، چگونگی سازماندهی، مدیریت و ورود به بازار را برای تمامی برندهای یک سازمان تدوین کرده و پیاده‌سازی استراتژی‌های برندینگ را ساده می‌کند. معماری برند را می‌توان صورت بیرونی استراتژی گسترش کسب و کار دانست. معماری برند در صورتی کارآمد است که با توجه به شناخت صحیح از بازار و استراتژی برند رقبا، به درستی تعریف و تدوین شده و با 

اهداف و چشم‌انداز کسب و کار شما هم‌راستا باشد. مدل‌های متنوعی از معماری برند موجودند. در این مقاله به معرفی ۳ مدل مشهور در معماری برند می‌پردازیم.

Branded House

در معماری Branded House یا Corporate Brand Architecture، کمپانی اصلی به عنوان منبع اصلی هویت تمام برندها قرار گرفته و به عبارتی مانند برند مادر، به برندهای زیرمجموعه خود اعتبار می‌بخشد. در این حالت، استراتژی هریک از محصولات جداگانه اما هم‌راستا با برند مادر تدوین می‌شود و غالباً نام برند مادر یا بخشی از آن را به دوش می‌کشند. برای مثال: خانواده محصولات برند اپل شامل iPhone, iPad, iTunes, iCloud و… دارای سبک معماری Branded House هستند. مثال دیگری از Branded House کمپانی گوگل است که زیرمجموعه‌های زیادی از جمله Google Drive, Google Translate, Google Calendar, Gmail, Google News و… دارد.

House of Brands

در این سبک از معماری برند، بر خلاف مدل قبلی، برندهای زیرمجموعه دارای هویت مستقل بوده و کاملاً جداگانه عمل می‌کنند. ممکن است این برندها از جهت محصولات، خدمات و  سهم بازار بسیار متفاوت باشند. در معماری House of Brands، صحبتی از برند مادر به میان نمی‌آید و در بسیاری از موارد ممکن است حتی مصرف‌کنندگان با وجود

وفاداری به برند زیر مجموعه، برند مرجع را نشناسند. برای مثال، کمپانی (Procter and Gamble)P&G برند مرجع برندهای معروف Tide, Pampers, Gillette, Head & Shoulders, Crest, Always و … است. همچنین برندهای Snickers, M&M, Orbit, Extra, Twix و … برندهای زیرمجموعه‌ی برند Mars هستند.

Hybrid

در این سبک از معماری برند از ترکیب دو مدل فوق استفاده می‌شود، به گونه‌ای که برند مرجع، برندی شناخته شده است و خودش به عنوان یکی از زیرمجموعه‌ها فعالیت کرده و برندهای زیرمجموعه‌ی دیگر با گذشت زمان به صورت مستقل گسترش می‌یابند. برندهایی مانند Pepsi-co و Amazon وCoca-Cola  از استراتژی ترکیبی برای گسترش برند خود استفاده می‌کنند. معمولاً زمینه‌ی به‌کارگیری استراتژی ترکیبی هنگامی فراهم است که یک برند مشهور و قدرتمند، محصول خود را روانه‌ی بازار کرده ‌است و تمایل دارد کسب و کار خود را با تولید محصولات متفاوت، گسترش داده و یا به طور مستقل به بخش‌های جدیدی از بازار ورود کند.

گسترش برند، یک شمشیر دولبه!

به طور کلی می‌توان گفت گسترش برند شمشیری دولبه است و انتخاب نوع معماری برند، نقش بسیار تعیین کننده‌ای در موفقیت استراتژی‌های برندینگ و توسعه‌ی برند شما دارد. برای مثال انتخاب استراتژی Branded House به صورت پیش‌فرض می‌تواند ریسک کمتری در مقایسه با مدل‌های House of Brands و ترکیبی داشته باشد و مدیریت آن ساده‌تر خواهد بود.

لازم است بدانید استراتژی‌های گسترش برند یا Brand Extension ااماً موفقیت آمیز نیستند. در ادامه جهت آشنایی بیشتر با پیامدهای گسترش برند و ریسک‌های آن، به توضیح دو مفهوم Brand Cannibalization  و Brand Delusion می‌پردازیم.

Brand Delusion

این پدیده زمانی اتفاق می‌افتد که یک برند، در استراتژیهای گسترش برند خود اشتباه عمل کرده و با ورود به بخش‌های نامربوط بازار، به 

هویت برند اصلی و پرچم‌دار خود آسیب می‌رساند. برای مثال، کمپانی Levi’s برندی سرآمد در تولید محصولاتی راحت، بادوام و مناسب برای استفاده‌ی روزانه است. در اوایل دهه‌ی 1980 میلادی، برند Levi’s با وجود سهم بازار وسیع، تصمیم به گسترش هرچه بیشتر آن گرفت. یکی از استراتژی‌های گسترش این برند، تولید کت‌های کلاسیک مردانه بود. این محصول، هویتی متفاوت از برند Levi’s داشت و به همین سبب مشتریان نتوانستند به آن اعتماد کنند. در نتیجه، نه تنها این استراتژی موفقیت آمیز نبود، بلکه سبب شد به چهره‌ی شناخته شده‌ی این برند معروف خدشه وارد شود.

Brand Cannibalization

پدیده‌ی Brand Cannibalization هنگامی رخ می‌دهد که پس از گسترش برند، محصول جدید بخشی از سهم بازار محصولات قبلی برند مرجع را از آن خود می‌کند. توجیه شرکت‌ها برای انجام این کار این است که اختصاص یافتن بخش اعظم فروش به محصول یا برند جدید، نرخ بازگشت سرمایه را بیشتر افزایش می‌دهد. با این حال، ممکن است استراتژی هدایت مشتریان در 

قیف فروش به سمت محصول جدید، همواره درست از آب درنیامده و به شکست منجر شود. به عنوان مثال، گسترش برندهای اکتیو و اوه که هویت نسبتاً مشابهی در ذهن مخاطبان خلق کرده‌اند، می‌تواند مثال موفقی از Brand Cannibalization برای شرکت گلرنگ باشد.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


در بلاگ‌های پیشین در رابطه با 

اهمیت تحقیقات بازار در موفقیت کسب‌و‌کار سخن گفتیم. 

شناخت پرسونای مخاطب و جامعه هدف از اولین گام‌های طراحی 

کمپین‌های تبلیغاتی، معرفی محصول جدید و پروژه‌های آگاهی از برند است. در این بلاگ قصد داریم ضمن معرفی انواع تحقیقات بازار، به فاکتورهایی که از طریق تحقیقات بازار می‌توانند مورد بررسی قرار بگیرند، بپردازیم.

فاکتورهای قابل بررسی از طریق تحقیقات بازار

فرایندی که از طریق آن اطلاعات مشتریان بالقوه و جامعه هدف برای کشف نیازها و خواسته‌های آن‌ها گردآوری می‌شود را تحقیقات بازار می‌نامیم. تحقیقات بازار یکی از اقدامات ضروری کسب‌و‌کارها پیش از آغاز پروژه‌های 

بازاریابی و ورود به بازارهای جدید است. فاکتورهایی که با انجام تحقیقات بازار قادر به بررسی آن‌ها هستیم عبارتند از:

روندهای موجود در بازار

در بحث پیرامون 

چرخه عمر محصول و 

ماتریس رشد – سهم بازار اشاره کردیم که با پیشرفت سریع تکنولوژی و تغییرات محیط کسب‌و‌کار، الگوهای موجود به سرعت در حال تغییر هستند. تحقیقات بازار با شناسایی روندهای موجود در بازار، رهبران کسب‌و‌کار را در اتخاذ تصمیمات استراتژیک در مراحل مختلف چرخه عمر محصول یاری می‌کند.

بخش‌بندی بازار

تقسیم بازار براساس موقعیت جغرافیایی، خصوصیات جمعیت‌شناختی و … از اولین گام‌های طراحی استراتژی رقابتی است. تحلیل داده‌هایی که تحقیقات بازار در اختیار بنگاه‌ها قرار می‌دهد، کسب 

مزیت رقابتی را برای شرکت آسان‌تر می‌کند.

تحلیل رقبا

در فضای پیچیده رقابتی کنونی، اطلاعات، قدرت است. هرچه داده‌ها و اطلاعات بیشتری از 

نحوه رقابت و میزان قدرت رقبای خود داشته باشید، شانس بیشتری برای پیشی‌گرفتن از آن‌ها خواهید داشت. بسیاری از استراتژی‌های رقابتی با توجه به نقشه و حرکات رقیب تجاری، تغییر می‌کنند. شرایط محیط رقابتی، 

استراتژی‌های قیمت‌گذاری، نیازها و خواسته‌های مصرف‌کنندگان از طریق تحقیقات بازار، قابل دستیابی هستند.

تحلیل SWOT

یکی از ابزارهای استراتژیک برای طراحی استراتژی رقابتی، تحلیل SWOT است که با در نظر گرفتن نقاط قوت و ضعف شرکت، فرصت‌ها و تهدیدهای محیط خارجی، موقعیت شرکت را در دنیای کسب‌و‌کار مشخص می‌نماید و به رهبران اجازه می‌دهد با توجه به موقعیت، برنامه رقابتی خود را طراحی کنند. با استفاده از نتایج تحقیقات بازار، شرکت از فرصت‌ها و تهدیدهای محیط بیرونی آگاه می‌شود. برای مثال تغییر سلیقه مشتریان، کاهش تقاضای محصولات، افزایش بودجه تبلیغات شرکت‌های رقیب نوعی تهدید برای کسب‌و‌کار هستند. تحقیقات بازار کارامد، نقطه قوتی است که هر سازمان از طریق آن می‌تواند از فرصت‌های بیرونی حداکثر استفاده را نماید.

انواع تحقیقات بازار

در ادامه به معرفی انواع تحقیقات بازار که توسط کسب‌و‌کارها مورد استفاده قرار می‌گیرد، می‌پردازیم.

تحقیقات بازار اولیه

منظور از تحقیقات بازار اولیه، جمع‌آوری اطلاعات توسط بنگاه یا کسب‌وکار برای بهبود در سطح عملکرد، خدمات یا فعالیت‌ها است. در تحقیقات بازار اولیه که با عنوان تحقیقات میدانی نیز شناخته می‌شود، با مجموعه مشخص و مرتبطی از داده‌ها روبه‌رو هستیم که از طریق سوالات مشخص حاصل می‌شوند. این شیوه، یکی از متداول‌ترین و در عین حال موثرترین شیوه‌های تحقیقات بازار است که اطلاعات کمی و کیفی را در اختیار تصمیم‌گیران قرار می‌دهد.

تحقیقات بازار ثانویه

برخلاف تحقیقات بازار اولیه که بر گردآوری اطلاعات مشخص پیرامون یک موضوع تاکید دارد، این تکنیک حوزه تمرکز وسیع‌تری داشته و به اطلاعات به دست آمده از چندین منبع تکیه می‌کند. منابع مختلفی مانند داده‌ها و گزارشات دولتی، رومه‌ها، مجلات، اینترنت و … در این این شیوه مورد استفاده قرار می‌گیرند. یکی از مزایای انجام تحقیقات بازار ثانویه، این است که در مدت زمان کوتاه و اغلب به صورت رایگان قابل انجام است.

تحقیقات بازار کیفی

این نوع از تحقیقات بازار عمدتا با شاخصه‌های کیفی مانند احساسات و یا دیگاه مشتری پیرامون یک محصول یا خدمت سر و کار دارد. تحقیقات بازار کیفی بر آنچه که در ذهن مشتری می‌گذرد، تمرکز می‌کند. مصاحبه‌های حضوری و یا 

گروه‌های تمرکز نمونه‌های رایجی از تحقیقات بازار کیفی هستند.

تحقیقات بازار کمی

داده‌های کمی، آمار و ارقام و گزارشات عددی پیرامون موضوعات مختلف، از طریق تحقیقات بازار کمی حاصل می‌شوند. این اطلاعات در هر دو گروه تحقیقات بازار اولیه و ثانویه وجود دارند. پرسش‌نامه‌ها، داده‌های سبد خرید مشتریان و گزارشات مالی نمونه این تحقیقات هستند. داده‌های کمی، نقش قابل ملاحظه‌ای در تعیین سهم بازار بنگاه ایفا می‌کنند.

نکته قابل توجه در دسته‌بندی انواع تحقیقات بازار آن است که داده‌های کمی و کیفی در هر دو نوع تحقیقات بازار اولیه و ثانویه وجود دارد، به عبارت دیگر، تحقیقات بازار کمی و کیفی، در هر دو دسته تحقیقات بازار اولیه و ثانویه مشاهده می‌شوند. تحقیقات بازار کافی و جامع، یکی از ابزارها و نقاط قوت کلیدی کسب‌و‌کارها برای باقی‌ماندن در محیط پیچیده رقابتی است. کوتاه شدن چرخه عمر محصولات، پیشرفت تکنولوژی و تغییر سریع در نیازها و خواسته‌های مشتریان، شناخت محیط و آگاهی مستمر از شرایط رقابتی را برای بنگاه‌ها ضروری کرده است. 

شرکت تبلیغاتی مات با ارائه طیف وسیعی از 

خدمات تبلیغاتی و انجام پروژه‌های تحقیقات بازار، کسب‌و‌کار شما را در تدوین و اجرای 

استراتژی‌های بازاریابی و کسب مزیت رقابتی یاری می‌کند.

منبع:

شرکت تبلیغاتی مات


سالیان متوالی مزیت رقابتی سازمان‌ها در فرآیند تولید نهفته بود اما در 

محیط کسب‌و‌کار کنونی که با پیشرفت تکنولوژی و 

بین‌المللی‌شدنبه سرعت در حال تغییر است، توانمندی در توسعه محصول جدید، یکی از قابلیت‌های مزیت‌آفرین محسوب می‌شود؛ به گونه‌ای که بسیاری از سازندگان طراز اول جهانی با واگذاری امر ساخت و معطوف شدن بر مدیریت طراحی و توسعه محصول و خدمات، رقابت در عرصه جهانی را پیش می‌برند. در این بلاگ قصد داریم ضمن معرفی دسته‌بندی‌های مطرح شده برای محصول جدید، 8 گامی که می‎‌بایستی تا ورود محصول جدید به بازار طی شود را بررسی نماییم.

محصول جدید

محصولی که از دید مشتریان قبلا در بازار نبوده و به تازگی عرضه شده است، جدید نامیده می‌شود. محصولات جدید ممکن است کاملا نو باشند یا در اثر اصلاح و تعدیل محصولات قبلی یا تحقیق و توسعه ایجاد شده باشد.      محصولات جدید عموما در یکی از دسته های زیر قرار می‌گیرند:

تازگی برای جهان (New To The Worlds)

تازگی در مقایسه با محصولات موجود در جهان یعنی محصولاتی که اختراع می‌شوند، مانند دوربین عکاسی پولارید یا اولین دستگاه چاپ لیزر.

جدید بودن برای شرکت (New Category Entries)

محصولاتی که شرکت برای اولین‌بار اقدام به تولید آن می‌کند؛ در حالی‌که این محصول برای بازار جدید نیست.

تازگی ناشی از گسترش خط محصول (Addition to product lines)

محصولاتی که از طریق گسترش خط تولید ارائه می‌شوند و برای بازار جدید نیستند.

تازگی ناشی از بهبود محصول(Product improvement)

محصولاتی که بهبود داده شده و می‌توانند به عنوان محصول جدید معرفی شوند. در واقع تمام محصولاتی که امروزه دیده می‌شوند، به نوعی بهبود داده شده‌اند.

جایگاه‌سازی مجدد(Re-positioning)

جایگاه‌سازی مجدد زمانی رخ می‌دهد که شرکت جایگاه یا وضعیت یک محصول را در بازار تغییر دهد. این تغییر عمدتا برای مدنظر قرار دادن نیازها و خواسته‌های مشتریان در آمیخته بازاریابی یعنی محصول، قیمت، مکان توزیع و ترویج اعمال می‌شود.

توسعه محصول جدید

توسعه محصول جدید را می‌توان به عنوان مجموعه‌ای از فعالیت‌ها که دستورالعمل و سفارشات مشتری، تقاضای بازار و پیشرفت‌های تکنولوژیکی با فرآیند طراحی و تولید مرتبط می‌کند، دانست. اگر فرآیند توسعه محصول را به مسابقه‌ای شامل سه زمان

  1. زمان تولید: توسعه ایده اولیه برای محصول جدید تا قبل از عرضه محصول در بازار
  2. زمان ورود به بازار: عرضه و ارائه محصول در بازار (بازارسنجی محصول)
  3. زمان کسب سود: گذر از نقطه سربه‌سر و کسب سود

تقسیم کنیم، سازمانی برنده واقعی خواهد بود که در این مسابقه، برنده هر سه بخش باشد. به همین دلیل فرآیند توسعه محصول، فرآیند زمان رسیدن به موفقیت نیز نامیده می‌شود.

8 گام توسعه محصول جدید

مراحلی که بنگاه برای کسب 

مزیت رقابتی از ارائه محصول جدید می‌بایستی طی کند، عبارتند از

گام اول: ایده‌یابی

ایجاد محصول جدید با جستجوی ایده‌های جدید آغاز می‌شود. 

شناخت پرسونای مخاطب و تکنیک‌های تحقیقات بازار در دستیابی به ایده‌های جذاب و کاربردی، کمک‌کننده است.

گام دوم: پالایش ایده‌ها

برخلاف مرحله قبل که به دنبال تعداد ایده‌های بیشتر بودیم، در این گام، با ارزیابی و پالایش ایده‌ها، تعداد آن‌ها را کاهش می‌دهیم تا به مجموعه‌ای از ایده‌های خلاقانه، مناسب و قابل انجام دست یابیم. هدف از این مرحله، تشخیص و کنارگذاشتن ایده‌های ضعیف است؛ زیرا هزینه‌های توسعه محصول در هر مرحله به طور چشمگیری افزایش می‌یابد.

دراین مرحله می‌بایستی از دو نوع اشتباه متداول، اجتناب کنیم:

اشتباه اول، رد شدن یک ایده خوب در حین ارزیابی است. برای جلوگیری از این خطا، نباید دیدگاه بسیار محافظه‌کارانه‌ای در پیش بگیریم. اشتباه دوم، انتخاب یک ایده ضعیف برای محصول جدید و سرمایه‌گذاری در اجرای آن است. این اشتباه از یک طرف موجب زیان‌های مادی و از طرف دیگر سبب یأس و نا امیدی کارکنان می‌شود. 

اهمیت تحقیقات بازار و تحلیل کارشناسان، در این مرحله مشخص می‌شود.

گام سوم: توسعه و آزمایش مفهوم

پس از تصفیه ایده‌ها باید آن‌ها را به مفاهیم محصول تبدیل کنیم. تشخیص بین ایده محصول، مفهوم و تصویر یا ذهنیت محصول اهمیت بسیاری دارد. درحقیقت ایده محصول، تصور محصولی است که شرکت گمان می‌کند می‌تواند به بازار عرضه کند. تصویر یا ذهنیت محصول، تجسم و برداشتی است که مصرف‌کنندگان از محصول دارند .

گام چهارم: توسعه استراتژی بازاریابی

استراتژی بازاریابی از سه قسمت تشکیل می شود:

قسمت اول درمورد اندازه، ساختار و رفتار بازار است؛ یعنی جایگاه‌‌یابی برای محصول طراحی شده، بررسی فروش، سهم بازار و تعیین اهداف سود درچند سال اول .

قسمت دوم پیرامون تعیین قیمت، میزان تولید، استراتژی توزیع و بودجه ب

ازاریابی برای سال اول است .

قسمت سوم، پیش‌بینی فروش بلند‌مدت و تعیین اهداف سود و استراتژی آمیخته بازاریابی درطول زمان است .

گام پنجم: بررسی تجاری

پس از تصمیم‌گیری درباره مفهوم محصول و

 استراتژی بازاریابی، مدیریت می‌تواند عملکرد تجاری پیشنهادی را ارزیابی کند. مدیریت باید با بررسی میزان فروش، هزینه و سود مشخص سازد که آیا به اهداف شرکت نائل می‌شویم یا خیر. اگر پاسخ مثبت باشد می‌توان به توسعه محصول پرداخت.

گام ششم: توسعه محصول

اگر مفهوم محصول از بررسی تجاری با موفقیت عبور کند باید برای تبدیل به محصول فیزیکی به قسمت تحقیق و توسعه یا مهندسی داده شود. تا این مرحله همه چیز به صورت واژه، تصویر و تصور خام بوده است. از این پس جهش بزرگی در سرمایه‌گذاری رخ داده و چنانچه اشتباهی در برآورد هزینه‌های محصول جدید صورت بگیرد، در آینده به شرکت خسارات زیادی وارد خواهد آمد.

گام هفتم: آزمایش بازار

در این مرحله، آزمایش محصول و برنامه بازاریابی آن در موقعیت‌های واقعی بازار اجرا می‌شود. آزمایش بازار منجر به شناسایی و برطرف‌ نمودن مشکلات و نواقص احتمالی شده و اطلاعاتی را که پیش از معرفی محصول به بازار مور‌دنیاز است برای تصمیم‌گیرندگان فراهم می‌نماید. هدف اصلی از آزمایش بازار، قرار دادن محصول در بازار واقعی به صورت آزمایشی است.

گام هشتم: تجاری سازی

با آزمایش بازار اطلاعات کافی برای اتخاذ تصمیم نهایی در مورد اینکه آیا محصول وارد بازار شود یا خیر در اختیار مدیریت قرار می‌گیرد. اگر شرکت بخواهد محصول را تجاری کند با هزینه های گزافی مواجه خواهد شد که می‌بایستی سود حاصل از فروش، این هزینه‌ها را توجیه نماید.توسعه محصول جدید برای بقا و رشد سازمان ضروری است،در عین حال این فرآیند، پیچیده، وقت‌گیر، پرهزینه و اغلب ناموفق است. با توجه به کوتاه‌شدن 

چرخه عمر محصولات، هدف از توسعه محصول جدید،پاسخ به نیازهای مشتریان، تطابق با شرایط بازار، تغییرات محیطی، افزایش سود، رضایت مشتریان و مقابله با ت‌های رقبا است. 

شرکت تبلیغاتی مات، با ارائه کلیه 

خدمات بازاریابی، کسب‌و‌کار شما را در طراحی 

کمپین‌های تبلیغاتی و معرفی محصولات جدید، یاری می‌نماید.

 منبع:

شرکت تبلیغاتی مات


در بلاگ‌های پیشین پیرامون 

انواع مختلف تحقیقات بازار، 

میزان اهمیت و 

نقش آن در موفقیت کمپین‌های تبلیغاتی سخن گفتیم. تحقیقات بازار به صورت کلی به دو دسته تحقیقات بازار اولیه و ثانویه تقسیم می‌شود و داده‌های گردآوری شده به دو صورت کمی و کیفی قابل بررسی هستند. در این بلاگ قصد داریم تکنیک‌های موثری را که در هر یک از تحقیقات بازار اولیه و ثانویه قابل استفاده هستند، معرفی نماییم.

تحقیقات بازار اولیه

به طور کلی تحقیقات بازار اولیه، جمع‌آوری داده‌های مورد نیاز پیرامون یک موضوع مشخص می‌باشد. مهم‌ترین تکنیک‌های تحقیقات بازار اولیه عبارتند از

گروه‌های تمرکز

یکی از رایج‌ترین شیوه‌های انجام تحقیقات بازار اولیه از طریق گروه‌های تمرکز است. به این صورت که با گردآوری گروهی از افراد در یک محل و پرسیدن سوالات مختلف پیرامون یک محصول یا خدمت، ترجیحات و بازخورد آن‌ها را نسبت به محصول موردنظر متوجه شد. گروه‌های تمرکز می‌توانند در هر نقطه یا محلی که بنگاه مدنظر داشته باشد، برگزار شوند. با پیشرفت سریع تکنولوژی، امروزه گروه‌های تمرکزی از طریق ویدئوکنفرانس قابل برگزاری هستند. اطلاعات به دست آمده از طریق گروه تمرکز عمدتا کیفی هستند و بینش مفیدی از

پرسونای مخاطب و خواسته‌ها و ترجیحات آن‌ها برای کسب‌و‌کارها فراهم می‌نماید.

تحقیقات و پرسش‌نامه‌ها

واژه Survey اصطلاحی است که تقریبا تمامی مطالعات پرسش‌نامه‌ای، بررسی از طریق مصاحبه، تکمیل فرم و گزارشات رضایت مشتری را شامل می‌شود. تکنیک استفاده از پرسش‌نامه‌های کوتاه و ساده، یکی از متداول‌ترین شیوه‌های انجام تحقیقات بازار و کسب اطلاع از میزان رضایت مشتری از خدمت یا محصول موردنظر است. امروزه اینترنت و پرسش‌نامه‌های تحت وب نیز اجرای این تکنیک را ساده‌تر کرده‌اند.

مشاهده

در تحقیقات بازار اولیه، دو نوع تکنیک رایج و اصلی برای مشاهده وجود دارد: مشاهده از طریق تعامل و ارتباط مستقیم با سوژه مورد نظر و مشاهده از طریق ارتباط غیرمستقیم. این تکنیک، داده‌های کیفی را در برمی‌گیرد؛ چراکه رفتار و واکنش افراد، مورد بررسی قرار گرفته است.

آزمون فرض و آزمایشات

این تکنیک تحقیقات بازار اولیه، شامل تست‌ها، فرضیات و متغیرهای علمی است که در شرایط و محیط کنترل شده آماری انجام می‌پذیرد. برای مثال یک شرکت تولیدکننده مواد غذایی را در نظر بگیرید که سه نوع بسته‌بندی مختلف را برای یک محصول طراحی کرده و آنها را به مشتریان مختلفی فروخته است. این تکنیک، به شرکت کمک می‌کند تا با تحلیل میزان فروش محصولات، مشخص نماید که کدام نوع بسته‌بندی بیشتر توسط مشتریان ترجیح داده شده است.

مصاحبه‌های مفصل و عمیق

این تکنیک، داده‌های کیفی مفیدی در رابطه با ترجیحات و نیازهای ناشناخته مشتریان در اختیار بنگاه‌ها قرار می‌دهد. این شیوه تحقیقات بازار تنها به الگوی مشخصی از پرسش‌ها محدود نمی‌شود و برخلاف گروه تمرکز، افراد زیادی را به طور همزمان درگیر نمی‌کند؛ بلکه شامل یک پاسخ‌دهنده و یک فرد میانجی است. فرد میانجی تنها یک پرسشگر صرف نیست، بلکه از طریق یک گفتگوی هدفدار، از ترجیحات و تمایلات پاسخ‌دهنده آگاه می‌شود. این تکنیک در طراحی محصول جدید و درک تمام جنبه‌های رضایت مشتری، بسیار مفید است.

تحقیقات بازار ثانویه

تحقیقات بازار ثانویه به معنای جمع‌آوری اطلاعات موردنیاز از منابع مختلف و پایگاه‌های داده متنوع است. دو منبع اصلی انجام تحقیقات بازار ثانویه عبارتند از:

منابع داخلی

منظور از منابع داخلی که شرکت برای انجام تحقیقات بازار، می‌تواند از آنها بهره بگیرد، داده‌ها، اسناد و مدارکی است که در داخل شرکت وجود دارد و از طریق مراجعه به بایگانی و دفاتر حسابداری، قابل مشاهده هستند. صورت سود و زیان، ترامه، گزارشات فروش، میزان موجودی انبار و کالاهای مرجوعی، اطلاعات مفیدی پیرامون عملکرد بنگاه در اختیار مدیران و طراحان 

استراتژی قرار می‌دهد.

منابع خارجی

تقریبا هر منبع اطلاعاتی که توسط افراد یا کسب‌و‌کارهایی خارج از بنگاه تهیه شده است، در گروه منابع خارجی قرار می‌گیرد. منابع خارجی، بسیار گسترده و متنوع هستند. اینترنت، گزارشات دولتی، پژوهش‌های دانشگاهی، داده‌های مربوط به فعالیت رقبا و پایگاه‌های داده پژوهشکده‌ها و مراکز آمار، اطلاعات انبوهی در زمینه‌های مختلف ارائه می‌دهند. نکته حائز اهمیت آن است که در میان حجم انبوهی از داده‌های غیرمفید و مختلف، سردرگم نشوید. از میان منابع داخلی و خارجی، تنها آن دسته از اطلاعات را در تحقیقات بازار خود دخالت دهید که به موضوع مورد نظر شما مرتبط بوده و در نتیجه به دست آمده، تاثیرگذار باشند.

علیرغم تمام مزایا و کاربردهای بیان شده، چنانچه تکنیک‌های تحقیقات بازار به درستی اجرا نشود، می‌تواند علاوه بر صرف زمان و هزینه، استراتژی و برنامه‎‌های

 بازاریابی را به دلیل اطلاعات نادرست یا به خوبی تعبیر نشده با شکست مواجه کنند. در تحقیقات بازار، تنها گردآوری داده، مهم نیست. تحلیل دقیق و تخصصی داده‌ها، فرایند تحقیقات بازار را موثر و کاربردی می‌کند. 

شرکت تبلیغاتی مات با ارائه کلیه

خدمات بازاریابی و تیم تخصصی و حرفه‌ای خود، کسب‌و‌کار شما را در طراحی و اجرای پروژه‌های بازاریابی و تبلیغاتی یاری می‌نماید.

منبع:

شرکت تبلیغاتی مات


پیش از این با 

اهمیت بازاریابی محتوا به عنوان هسته اصلی کسب و کار آشنا شدید. تولید محتوای ارزشمند و حرفه‌ای می‌تواند نقش عمده‌ای در حفظ مخاطبان فعلی و جذب مخاطبان جدید ایفا کرده و درنهایت به افزایش 

نرخ بازگشت سرمایه در کسب و کارها بسیار کمک کند.

در دنیای پر رقیب امروز، 

نقش وب‌سایت در رونق کسب و کارهای دیجیتال از هیچ کس پوشیده نیست. وب‌سایت‌ها یکی از مهم‌ترین درگاه‌های ورود مشتریان جدید به کسب و کارها، خصوصاً در زمینه‌ی 

دیجیتال مارکتینگ هستند. عوامل متعددی بر افزایش ترافیک وب‌سایت و بهبود رتبه‌بندی آن توسط گوگل یا به عبارتی 

SEO موثر اند. یکی از این عوامل، توضیحات متا یا Meta Description است. توضیح متا در واقع متن مختصریست که آن صفحه از وب را توصیف می‌کند. توضیح متا برای کاربر قابل دیدن نیست، اما در نتایج جستجو ظاهر می‌شود و می‌تواند با دادن اطلاعاتی مختصر و مفید، مخاطب را به کلیک کردن روی لینک ترغیب کند. در سال‌های اخیر با تغییر در الگوریتم رتبه‌بندی گوگل، توضیحات متا دیگر به عنوان معیار مستقیمی برای افزایش رتبه‌ در گوگل به حساب نمی‌آیند. این موضوع سبب شده تا بسیاری از توضیحات متا غافل شوند. با این وجود، نوشتن توضیحات متای استاندارد، می‌تواند مانند یک تبلیغ کوتاه از محتوای شما، کاربران را به وب‌سایت شما کشانده و به افزایش 

نرخ تبدیل کمک کند. در ادامه‌ی این مقاله سعی داریم شما را با نکاتی درباره‌ی نوشتن بهینه‌ی توضیحات متا آشنا کنیم، تا بتوانید توجه مخاطبان بیشتری را به وب‌سایت خود جلب کنید.

1.نسبت به تعداد کاراکترها حساسیت بیش از حد نداشته باشید.

پیش از این گفته می‌شد تعداد کاراکترهای استاندارد برای توضیحات متا، عددی بین ۱۳۵ تا ۱۶۵ کاراکتر است. اما پس از به‌روز رسانی گوگل در سال ۲۰۱۷ متخصصان سئو، پیشنهاد می‌کنند این مقدار کمتر از ۳۰۰ کاراکتر باشد. با این وجود می‌توان گفت تعداد پیکسل‌های دستگاه‌های متفاوت نقش مهم‌تری در نمایش تعداد کاراکترها ایفا می‌کنند. بر اساس عرض دستگاه‌ها، تعداد کاراکترهای ایده‌آل برای توضیحات متا عددی بین ۱۶۰ تا ۳۲۰ است. حتی در برخی موارد دیده شده است که گوگل بخشی از محتوا را جهت فهم بیشتر مخاطب به توضیح متا اضافه کرده است، پس بهتر است در تعداد کاراکترها وسواس بیش از حد به خرج ندهید.

2.از کلمات کلیدی استفاده کنید.

سعی کنید در کنار خلاقیت، در نوشتن توضیح متا از 

کلمات کلیدی مرتبط با محتوا استفاده کنید.  اگر توضیحات متا حاوی کلمات کلیدی نباشند، گوگل با توجه به عبارتی که کاربر جستجو کرده است، اولین جمله از محتوا را که شامل کلمه کلیدی است به جای توضیح متا نمایش خواهد داد.

3.از نوشتن توضیحات متای تکراری پرهیز کنید.

توضیح متا باید به صورت منحصر به‌فرد برای هر صفحه از وب‌سایت نوشته شود و معرف محتوای آن صفحه باشد. اگر زمان کافی برای نوشتن توضیحات متای متمایز برای تمامی صفحات ندارید، بهتر است این کار را برای صفحات اصلی وب‌سایت انجام داده و نمایش توضیحات متای باقی صفحات را به گوگل بسپارید تا بخش‌های مرتبط محتوا را به جای توضیحات متا برای نمایش به کاربران انتخاب کند.

4.تلاش کنید که توضیح متا برای کاربران خسته کننده نباشد.

توصیف محتوای یک صفحه از وب‌سایت در غالب چند جمله‌ی کوتاه همواره ساده نیست. باید تلاش کنید که با کمک روش‌های 

کپی رایتینگ، توضیح متای جذابی بنویسید تا حس کنجکاوی کاربران را برای خواندن محتوا و کلیک کردن بر روی لینک خود جلب شود. برای این کار پیشنهاد می‌شود نکات زیر را رعایت کنید:

  • متنی روان، منطقی و بدون اغراق بنویسید که به بهترین شکل منعکس کننده‌ی مفهوم محتوا باشد.
  • تلاش کنید تا جزئیات و ویژگی‌های اصلی محتوا را در توضیح متا جای دهید و مبهم ننویسید.
  • از اعداد، سمبل‌ها و کاراکترها استفاده کنید.
  • متنی متقاعد کننده و مشتری محور بنویسید. برای این کار لازم است به جای تعریف از کسب و کارتان، خود را جای کاربر گذاشته و سعی کنید به مهم‌ترین نیاز، سوال یا دغدغه‌ی او در این متن پاسخ دهید.
  • در برخی موارد می‌توانید با نوشتن برخی جملات، کاربران را مستقیماً به انجام عملی خاص دعوت کنید. (برای مثال : برای دانستن جزییات بیشتر در این مورد با ما همراه باشید.)

5.از دیتاهای ساختار یافته کمک بگیرید.

موتورهای جستجو از جمله گوگل تمایل بیشتری برای رتبه‌بندی صفحاتی دارند که برای 

عبارات جستجوی پرسشی کاربران پاسخ مستقیم ارائه می‌کنند، چرا که این نوع اطلاعات مفید اند و به راحتی در دسترس و قابل ارزیابی هستند. به همین منظور، استفاده از داده‌های ساختار یافته می‌تواند ظاهر جذاب‌تری به نتایج جستجو داده و شما را از دیگر رقبا متمایز کند. برای مثال، در صورتیکه عبارت جستجو شده توسط کاربر درباره‌ی محصول شما باشد، کاربر می‌تواند با یک نگاه، پاسخ بسیاری از سوالات خود را دریابد.

خصوصاً هنگامی که محتوای صفحه شما در قالب مروری بر محصولات یا دستورالعمل‌های مرحله به مرحله باشد، استفاده از داده‌های ساختار یافته می‌تواند کمک بسیاری در این زمینه انجام دهد. مورد دیگر از کاربردهای داده‌های ساختار یافته، نمایش لوگو به همراه اطلاعات مختصری از سازمان شما در نتایج جستجو است.

در نهایت می‌توان گفت توضیحات متا به نحوی در ایجاد تجربه کاربری بهتر نقش دارند. بنابراین از نظر گوگل بی‌اهمیت نیستند و می‌توانند در بهینه‌سازی موتورهای جستجو (SEO) اثرگذار باشند. به همین جهت هرگز از آن‌ها غافل نشوید. 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان آماده‌ی ارائه‌ی خدمات طراحی وب‌سایت و 

بهینه‌سازی موتورهای جست و جوبه کسب و کار شماست.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


در بلاگ‌های گذشته به صورت مفصل به 

هویت برند، لحن برند و پرسونای برند پرداخته‌ایم تا با ساختار کلی برند آشنا شوید. به‌طور کلی برند، درکی است که از شما در ذهن مشتری نقش می‌بندد. حال در این بلاگ قصد داریم تا به توسعه برند یا Brand Development بپردازیم. Brand Development پروسه مستمری است که امکان رشد بیشتر در بازارها را به برند می‌دهد. یکی از مثال‌های موفق توسعه برند و همچنین Branded House، کمپانی اپل است که در ابتدا با تولید رایانه‌های شخصی، خود را به دیگر رقبا شناساند و بعد دیگر لاین‌های تولید خود را گسترش داد.

توجه به چهار گزاره زیر می‌تواند راه را به درستی برای توسعه برند به شما نشان بدهد. در ادامه به جزئیات هر یک از مراحل می‌پردازیم:

خود را بشناسید

در ابتدا نیاز دارید خود را بازشناسی کنید و و به طور کلی هویت برندتان را دوباره مد نظر قرار بدهید. شناخت دوباره خود و اینکه بدانید چه کسی هستید اولین قدم توسعه برند است. پس توصیه می‌کنیم تا گزینه‌های زیر را مد نظر داشته باشید:

بیانیه وضعیت: بیانیه وضعیت چکیده مفهوم اصلی برند شما در قالب چندین کلمه است. یک بیانیه وضعیت صحیح، می‌تواند به خوبی داستان برند، چرایی حضور شما در هر بازار، وعده برند (Brand Promise) و علت اهمیت محصولات و خدمات شما را شرح دهد.

تجربه برند: نکته دوم در توجه به چیستی و هویت خود، تجربه برند است. تجربه برند می‌تواند درست از زمانی که مشتری به فروشگاه شما پا می‌گذارد، یا با صفحه اول وب‌سایت شما روبه‌رو می‌شود، آغاز شود. بنابراین یکی از مهم‌ترین گزاره‌ها در Brand Development چگونگی برانگیختن احساسات مشتری است. تنها کافی است اطمینان حاصل کنید که ارتباطی که مشتری با برند شما برقرار کرده است منحصر به فرد و مختص به برند شما است.

ماهیت و ارزش منحصر به فرد برند: ماهیت برند شما دقیقا آن ادراکی است که مخاطبان از برند شما دارند. تصمیم با شما است که چه احساساتی را در مشتری ایجاد کنید و چه تجربه‌ای را به آن‌ها بدهید تا آن‌ را برای اطرافیان‌شان بازگو کنند. اما ارزش منحصر به فرد شما می‌تواند تمام انتظارات مشتری را نسب به برند شما، برطرف کند. ارائه خدمات با کیفیت و احساساتی که در مخاطبان‌ به وجود می‌آورد، ارزش منحصر به فردی است که مشتری انتظارش را از تجربه محصول و خدمت شما دارد.

وب‌سایت، لوگو و شعار: وب‌سایت، لوگو و 

شعار تبلیغاتی می‌توانند به عنوان استراتژی‌های اولیه شما برای توسعه برند و نقطه‌ای برای شروع تجربه مشتری باشند. 

طراحی وب‌سایت، 

صفحه فرود و بعد از آن لوگو، مشخصات بصری‌ای هستند که در نگاه اول تا حدودی ماهیت برند شما را برای مخاطب روشن می‌کند و شعار جملات کوتاهی است که  به توصیف شخصیت برند شما می‌پردازد. توجه به هر یک از این المان‌ها به صورت جداگانه، هویت شما را به یک بیانیه وضعیت قدرتمند تبدیل می‌کند.

 

مخاطب‌تان را بشناسید

در مرحله دوم نیاز دارید که مخاطب‌تان را بشناسید؛ در واقع منظورمان 

پرسونای مخاطب است.  همانطور که پیشتر اشاره‌ کردیم در هر صنعتی، نیاز به 

Lead بیشتر و در نهایت مشتری بیشتر است: در نتیجه نیاز دارید تا ابتدا پرسونای مخاطب‌تان را بشناسید. برای ایجاد تناسب میان پرسونای مخاطب با استراتژی‌های مد نظرتان برای توسعه برند، بهتر است که موارد زیر را مد نظر داشته باشید:

تحقیقات بازار: برای پیدا کردن مشتری ایده‌آل خود نیاز دارید تا از ابزارهای متفاوتی برای دریافت اطلاعات استفاده کنید. پرسشنامه (Survey)، گروه کانونی (Focus Group)،

رسانه‌های اجتماعی (Social Media) و انجمن‌های آنلاین (Online Forum) نمونه‌ای از ابزارهای موجود هستند که بررسی روی آن‌ها می‌تواند در 

تحقیقات بازار شما را یاری کند.

لیست روانشناختی: تهیه لیست روانشناختی شما را برای رسیدن به مخاطب موردنظرتان یاری می‌کند. دانستن علاقه، تمایلات، عادات مشتری، محلی که آن‌ها معمولا برای خرید به آن مراجعه می‌کنند و از این قبیل جزئیات به شما کمک می‌کند تا اطلاعات کامل‌تری را در مورد مشتریان خود داشته باشید تا در نهایت بتوانید برندتان را توسعه بدهید و با رقبای‌تان به رقابت بپردازید.

مصاحبه با مشتریان:  بهترین راه برای رسیدن به مشتریان ایده‌آل درک مخاطبانی است که در حال حاظر مشتریان بالفعل شما هستند. مصاحبه با مشتریان اطلاعات ارزشمندی را در رابطه با احساسات آن‌ها برندتان در اختیارتان قرار می‌دهد و شما را برای درک مشتریان بالقوه و جذب آن‌ها آماده می‌کند.

 

قصد دارید کجا ظاهر شوید

آگاهی از برند وجهی از Branding یا 

برندسازی است که دستیابی به آن با استراتژی‌ها بازاریابی امکان‌پذیر است. در افزایش آگاهی از برند، باید به دنبال چیزی فراتر از تبلیغات و تولید محتوای آنلاین باشید تا تنها پیام‌تان چیستی محصول و خدمات نباشد! بلکه باید رویکردی داشته باشید که متناسب با مخاطبان هدف، در بهترین موقعیت ظاهر شوید، ماهیت و هویت برندتان را به طور کلی برای او شرح دهید و نظر او را نسبت به برندتان جلب کنید. برای پیاده کردن استراتژی افزایش آگاهی برند، بهتر است مباحثی مثل

برنامه‌ریزی و خرید رسانه، بازاریابی آنلاین، استراتژی 

روابط عمومی آنلاین و 

بازاریابی دهان به دهان را مد نظر داشته باشید.

 

پیشرفت‌تان را ارزیابی کنید

بازار و صنعتی که در آن فعالیت می‌کنید ماهیت متغیر و چالش‌برانگیزی دارد و همین موضوع کار را برای کسب‌وکارها سخت‌تر کرده است. برای موفقیت در صنعتی که در آن فعال هستید، نیاز دارید تا نقطه نظرها را مدنظر داشته باشید و احساس واقعی مشتریان‌تان را دریابید. اگر اکثر نظرها مثبت است به احتمال زیاد شما در مسیر درست قرار گرفته‌اید و اگر اکثر ‌نظرها نسبت به برند شما منفی است، نیاز به انجام اصلاحات دارید. علاوه‌بر این بهتر است خلا بازار را نیز مدنظر داشته باشید و در آنجا نیز حضور پیدا کنید؛ به عبارتی فرصت‌ها را دریابید تا بتوانید از رقبای‌تان پیشی بگیرید. مدیریت اعتبار و تصحیح برند دو نکته‌ای است که توجه به آن‌ها مسیر را برای‌تان هموارتر می‌کند.

مدیریت اعتبار با ایجاد اینگیجمنت: برندها عموما برمبنای تفکرات و احساسات مشتریان شکل می‌گیرند. پس شما نیاز دارید تا توجه بیشتری به احساسات مخاطبان‌تان داشته باشید و تلاش کنید تا به روش‌های مختلف اینگیجمنت آن‌ها را افزایش دهید؛ چرا که یکی از راه‌های ارزیابی پیشرفت، توجه به میزان اینگیجمنت مخاطبان است. اگر اینگیجمنت مخاطبان با برند شما پایین‌تر از حد معمول باشد، احتمالا نیاز به ایجاد اصلاحات دارید.

تصحیح برند: ممکن است در کسب‌وکارتان همه چیز خوب به نظر برسد اما انتظارات شما را برآورده نکند. جای نگرانی نیست زیرا دنیای دیجیتال امکان کنترل و کاهش ریسک‌ها در هر زمینه‌ای فراهم کرده است. به نوعی می‌توان گفت که شما به راحتی می‌توانید از پیشامد یک سری اتفاقات جلوگیری کنید. همین موضوع به شما کمک می‌کند تا بدون در خطر انداختن سرمایه‌تان، 

استراتژی برندینگ‌تان را تصحیح کنید و در مسیری که قرار دارید، رو به جلو حرکت کنید. فقط کافی است به شدت به نظرات و بازخوردها حساس باشید تا بدانید در کجای مسیر ایستاده‌اید.

 

با 

برون‌سپاری مراحل فوق به 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان می‌توانید موضع‌تان را نسبت به رقبا‌ مشخص کنید و برای توسعه برندتان اقدامات لازم را با دغدغه کم‌تری انجام دهید.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


در رابطه با برندهای شناخته شده خارجی مثل اپل شاید این جمله را زیاد شنیده باشید که فردی خودش را با عنوانی شبیه به من طرفدار دو آتیشه اپل‌ام” معرفی کرده باشد! این دقیقا همان کاری است که آگاهی برند یا Brand Awareness با برندها انجام می‌دهد؛ در واقع، مدل زندگی و عادت‌های مصرفی مشتریان‌تان را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد و محصولات‌‌تان را از دیگر رقبا متمایز می‌کند. قالبا از محصولات برندهایی با Brand Awareness بالا با عنوان ترندی” نیز یاد می‌شود. به طور کلی، توجه به آگاهی برند کمک می‌کند تا راحت‌تر  محصول جدیدی را معرفی کنید و یا این فرصت را داشته باشید تا محصولی قدیمی‌تر را دوباره بر سر زبان‌ها بیاندازید.

در دنیایی که بخشی از تصمیم‌گیری مشتریان بر مبنای نظر دیگران شکل می‌گیرد و 

بازاریابی دهان به دهان نیز به شدت روی آن‌ اثرگذار است، اعتماد به برند و Brand Awareness نقش بسیار مهمی را در تصمیم مشتری برای خرید ایفا می‌کنند؛ چرا که اعتماد مشتری به برند بر مبنای آگاهی از برند شکل می‌گیرد، احتمال تکرار خرید او را افزایش می‌دهد و در نهایت می‌تواند او را به 

مشتری وفادار تبدیل کند. در نهایت افزایش آگاهی از برند، می‌تواند شخصیت برند شما را در نظر مشتری شکل‌ بدهد.

آگاهی از برند و ارزش ویژه برند

هنگامی که مشتری نسبت به برند شما آگاهی دارد، می‌توان گفت که تقریبا نیمی از راه را طی کرده است؛ چرا که بدون هیچ مقدمه‌ای شما را به دیگر رقبا ترجیح می‌دهد و از میان برندهای مشابه شما را انتخاب می‌کند و در صورت رضایت شما را به اطرافیان خود پیشنهاد می‌دهد. در نهایت تجربه مثبت کسب شده از طرف مخاطب، ارزش ویژه برند را برای شما به ارمغان می‌آورد.

ارزش ویژه برند، ارزشی است که توسط تجربه مشتری و انتظارات او از برند شکل می‌گیرد و امکان گسترش کسب‌وکارتان را فراهم می‌کند. شاید در همین نقطه بتوانیم به اهمیت توجه به 

مدیریت تجربه مشتری اشاره کنیم؛ همانطور که گفتیم آگاهی از برند و در ادامه آن تجربه مثبت، پایه و اساس ارزش ویژه برند شما را می‌سازد.

چگونه نسبت به برندتان آگاهی ایجاد کنید؟

در ابتدا باید بدانید که ایجاد آگاهی از برند، یک شبه و با یک تبلیغ یا اجرای یک کمپین ساده اتفاق نمی‌افتد. آگاهی از برند نتیجه توجه همزمان به چندین مورد است که در ادامه آن‌ها را با هم مرور می‌کنیم:

قصه‌گویی کنید و در قالب یک انسان ظاهر شوید

اولین کار برای اثرگذاری در ذهن مخاطب این است که خودتان را فراتر از یک کسب‌وکار که قصد عرضه محصولات‌اش را دارد، توصیف کنید؛ به عبارتی شما نیاز دارید تا 

پرسونای برند و هویت‌تان را شفاف‌تز برای مخاطب شرح بدهید و همزمان روی اعتمادسازی او تمرکز کنید. یکی از بهترین تاکتیک‌ها در افزایش آگاهی نسبت به برند، قصه‌گویی یا

Storytelling می‌باشد که به واسطه آن می‌توانید، برای محصولات‌تان دست به بازاریابی بزنید و برای دیگران، برندتان را تبلیغ کنید. قصه‌گویی در 

برندینگ، به کسب‌وکار شما وجهه انسانی و عمق بیشتری می‌بخشد و پروسه باورپذیری آن را در نظر مشتری ساده‌تر می‌کند؛ فقط کافی است داستان‌تان را در هر زمینه‌ای که هست، صادقانه بیان کنید.

به تولید محتوا توجه داشته باشید

فراموش نکنید که تولید محتوا در هر زمینه‌ای که در آن فعال هستید، از اهمیت بالایی برخوردار است. به این دلیل که امروزه مخاطب برای تصمیم‌گیری به خرید، در مرحله اول تلاش می‌کند تا به‌طور کامل نسبت به محصول یا خدمت اطلاعات کسب کند و برای سوالات‌اش به دنبال پاسخ باشد. 

تولید محتوای با کیفیت یکی از راه‌های ساده برای افزایش آگاهی نسبت به برند است. در بلاگ‌های گذشته به طور مفصل به 

انواع محتوا اشاره کرده‌ایم فقط به خاطر داشته باشید که محتوای‌ تولیدی با صنعتی که در آن فعالیت دارید و مخاطبانی که شما را دنبال می‌کنند، همخوانی داشته باشد.

تاثیرگذار باشید

تلاش کنید تا ایجاد ارتباط‌تان با مشتری تنها به فروش محصول و خدمات‌ ختم نشود بلکه به او این احساس را منتقل کند که شما به دنبال پاسخگویی به نیازهای او هستید و به خواسته‌هایش اهمیت می‌دهید. اگر رابطه‌ای غیر از این با مخاطب داشته باشید، مدت زمان طولانی‌ای نمی‌گذرد که مخاطب ارتباطش را با برندتان قطع می‌کند و عملا تلاش شما برای اثرگذاری روی مخاطب از دست می‌رود. اسپانسرینگ یکی از گزینه‌هایی است که کمک می‌کند تا در زمان کوتاهی برندتان را در معرض دید مخاطبان بیشتری قرار بدهید و این امکان را فراهم کنید تا مخاطبان برخورد نزدیک‌تر و تجربه‌ای واقعی‌تر از برندتان داشته باشند.

فقط به یاد داشته باشید که بهتر است اسپانسر برنامه‌هایی شوید که با شخصیت برند شما همخوانی داشته باشند و هویت شما را دقیق‌تر برای مخاطبان شرح دهند. ردبول یکی از نمونه‌های موفقی است که از رویدادهای جذاب و هیجان‌انگیز برای اسپانسرینگ استقبال می‌کند و به این ترتیب هویت برند خود را ملموس‌تر بازگو می‌کند.

چگونه میزان آگاهی نسبت به برند را اندازه‌گیری کنیم؟

آگاهی از برند را نمی‌توان با روش‌های معمول و سنتی‌تر اندازه‌گیری کرد اما زیر نظر داشتن دو فاکتور کمیت و کیفیت، تا حدی این امکان را می‌دهد تا آگاهی نسبت به برندتان را اندازه‌گیری کنید. برای اندازه‌گیری از نظر کمیت، می‌توانید از معیارهایی که در ادامه به صورت مختصر به آن‌ها می‌پردازیم استفاده کنید.

Direct Traffic مشخصا در مورد ترافیک‌هایی صحبت می‌کند که به صورت مستقیم و به واسطه تایپ کردن آدرس سایت شما به دست می‌آید و به این معنا است که مخاظب، شما را از قبل شناخته است. تعداد ترافیک‌های مستقیم مشخص می‌کند که استراتژی‌های بازاریابی شما تا چه حد موفق بوده و چه میزان روی مخاطب اثر داشته تا او را به سمت وب‌سایت‌تان بکشاند.

Site Traffic Number بیانگر تعداد کلی ترافیک وب‌سایت شما است؛ هرچند که مشخص نمی‌کند مخاطبان شما دقیقا از کجا آمده‌اند اما به طور کلی نشان می‌دهد که مخاطبان از برند شما آگاهی داشته‌اند.

Social Engagement این مشخصه نشان‌دهنده میزان آگاهی مخاطب و همچنین میزان تعامل او با برند شما است.  تعداد لایک و کامنت از نمونه‌های ساده هستند که برای ارزیابی Social Engagement  به کارتان می‌آیند.

در اندازه‌گیری میزان آگاهی کسب شده از نظر کیفی بهتر است به مواردی چون Social listening و Running brand awareness surveys توجه داشته باشید.

Social Listening به شما این امکان را می‌دهد تا دریابید که در 

رسانه‌های اجتماعی تا چه میزان به برندتان توجه نشان داده می‌شود و مخاطبان در مورد آن چه می‌گویند. توجه به بازخوردها و نظرات ثبت شده کاربران به سادگی می‌تواند شما را در جریان اخبار مربوط به برندتان قرار دهد.

Running brand awareness surveys یکی دیگر از ابزارهای کیفی جهت اندازه‌گیری آگاهی برند است و به شما این امکان را می‌دهد تا نظر مخاطبان‌تان را به صورت مستقیم جویا شوید و در صورت نیاز تغییراتی را ایجاد کنید. (این معیار به شما این امکان را می‌دهد تا بدانید چه کسانی نسبت به برند شما آگاهی دارند و در مورد برندتان چگونه فکر می‌کنند.)

توجه به آگاهی از برند و پیروی از اصول ارائه شده، تاثیر مثبتی روی درک مخاطب از برند و درآمد شما دارد. در صورت نیاز به مشاوره و راهنمایی می‌توانید با 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان در تماس باشید.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


در بلاگ‌های پیشین پیرامون 

وایرال مارکتینگ و اثرگذاری آن بر کسب‌و‌کارها صحبت کردیم. در 

محیط پیچیده کسب‌و‌کار کنونی که به سرعت در حال تغییر است، بارها احساس خود را از برخورد با یک برند، تجربه یک خدمت و یا نتیجه مصرف یک محصول را با اطرافیان خود به اشتراک گذاشته‌ایم. پیشرفت تکنولوژی و فراگیر شدن رسانه‌های اجتماعی، اهمیت بازاریابی دهان به دهان را بیش از پیش نموده است. در این بلاگ قصد داریم نقش بازاریابی دهان به دهان در موفقیت یک برند و فاکتورهایی که بر اتخاذ این نوع استراتژی اثرگذار است بررسی نماییم.

بازاریابی دهان به دهان

بازاریابی دهان به دهان (Word of mouth) زمانی شکل می‌گیرد که افراد، تجربه استفاده از یک محصول یا خدمت را با دیگران به اشتراک می‌گذارند. تحقیقات نشان داده است که 92% از مشتریان، به پیشنهادات و نظرات اطرافیان و دوستان خود بیشتر از سایر روش‌های تبلیغاتی اعتماد دارند. نظرات سایر مشتریان و استفاده‌کنندگان از محصول یا خدمت موردنظر نیز در تصمیم به خرید افراد بسیار اثرگذار است.

انواع بازاریابی دهان به دهان

سنتی

 انتقال تجربه استفاده از محصول یا خدمت و اظهارنظر پیرامون آن به صورت فرد به فرد ،در قالب پیشنهاد خرید و بیان مزایا و ویژگی‌های آن محصول، انجام می‌گیرد.

مدرن

هنگامی‌که کاربر تجربه و رضایت خود از برخورد با یک برند را با سایر افراد از طریق رسانه‎‌های اجتماعی به اشتراک می‌گذارد، مخاطبین هدف و سایر افراد را در پروسه

 بازاریابی درگیر می‌کند.

دلایل اهمیت بازاریابی دهان به دهان

بازاریابی دهان به دهان با یک 

استراتژی موفق، می‌تواند پایه محکمی در قلب کسب‌و‌کار شما باشد که تمامی مفاهیم بازاریابی و استراتژی‌های رقابتی بر آن استوار ‌شوند. در ادامه به مهم‌ترین دلایل بازاریابی دهان به دهان برای موفقیت یک کسب‌و‌کار اشاره می‌کنیم.

افزایش فروش بدون صرف هزینه تبلیغات

مشتریان و استفاده‌کنندگان از یک محصول یا خدمت، می‌توانند بهترین و اثرگذارترین راهکار تبلیغاتی برای یک برند باشند. هنگامی که افراد به توصیه یا پیشنهاد دیگران، یک محصول جدید که تجربه استفاده از آن را نداشته‌اند، خریداری می‌کنند، فروش شما بدون صرف هیچ هزینه‌ای برای تبلیغات، افزایش می‌یابد.

برقراری ارتباط موثر با افراد و افزایش نرخ درگیری مخاطب

از طریق بازاریابی دهان به دهان قادر هستید افراد بیشتری را با محصول و برند خود درگیر نمایید. مشتریانی که ارتباط موثرتری با برند شما برقرار نمایند، بیشتر خرید می‌کنند و تجربه استفاده از محصول و نتیجه برخورداری از خدمت شما را با دیگران بیشتر به اشتراک می‌گذارند. مشتریان وفادار، مهم‌ترین و کارامدترین منبع برای بازاریابی دهان به دهان هستند.

فاکتورهای تاثیرپذیر از بازاریابی دهان به دهان

زمانی‌که قصد داریم استراتژی بازاریابی دهان به دهان را طراحی کنیم، می‌بایست به یاد داشته باشیم این نوع از بازاریابی بر فاکتورهای زیر اثرگذار است:

وفاداری یک برند

هزینه جذب یک مشتری جدید، پنج برابر بیشتر از حفظ مشتری کنونی است. استفاده از تکنیک‌های خلاقانه در بازاریابی دهان به دهان، در عین حفظ مشتریان فعلی، مشتریان جدید را به سوی برند شما سرازیر می‌کند.

اعتماد برند

بررسی‌ها نشان می‌دهد 75% از مردم به گفته‌ها، پیشنهادات و نظرات اطرافیان، دوستان و سایر مصرف‌کنندگان یک محصول بیشتر از آگهی‌های تبلیغاتی اعتماد دارند. به همین دلیل بازاریابی دهان به دهان به شما امکان می‌دهد محتوای قابل اعتماد و تاثیرگذارتری را به مخاطبان هدف خود انتقال دهید.

ایجاد یک Buzz

زمانی‌که افراد، داوطلبانه پیام برند و تجربه استفاده از محصول شما را با دیگران به اشتراک بگذارند، یک buzz ایجاد می‌شود. هرچه محتوای موردنظر بیشتر 

وایرال شود، 

قیف فروش موفق‌تر و 

کمپین تبلیغاتی موثرتری خواهید داشت. نقش 

اینفلوئنسرها در بازاریابی دهان به دهان که پیام موردنظر شما را به طیف وسیعی از مخاطبان انتقال می‌دهند، نباید فراموش نمود.

انتقال تجربیات و احساسات ناشی از برخورد با یک برند توسط مشتریان جزئی جدایی‌ناپذیر از فضای کسب‌و‌کارها است. بازاریابی دهان به دهان از طریق تمرکز بر اشتراک‌گذاری تجربه و حس مشتریان، منجر به افزایش فروش و اثرگذاری استراتژی‌های بازاریابی می‌شود. 

شرکت تبلیغاتی مات با ارائه طیف وسیعی از 

خدمات تبلیغاتی، امکان تدوین و پیاده‌سازی استراتژی‌های بازاریابی موفق را برای کسب‌و‌کار شما فراهم می‌نماید.

منبع:

شرکت تبلیغاتی مات


حتما تا به حال نام برند Colgate را شنیده و یا از محصولات آن استفاده کرده‌اید. در سال ۱۹۸۲ این شرکت تصمیم گرفت محصولات جدیدی را در حوزه‌ی غذاهای یخ‌ زده و نیمه‌آماده با برند Colgate روانه بازار کند. این برند در میان مردم به عنوان برند مشهور خمیردندان شناخته شده بود. اما ارائه محصولی جدید در صنعت مواد غذایی با همان برند و همان لوگو برای مخاطبان پذیرفته و خوشایند نبود. در حقیقت، محصول جدید با هویت برند Colgate که سال‌ها توسط افراد پذیرفته شده بود، هم‌راستا نبود و این موضوع سبب شکست این شرکت در زمینه‌ی ارائه‌ی محصولات غذایی شد.

مثال فوق و مثال‌‌های فراوان بسیاری وجود دارند که اهمیت 

استراتژی برندینگ را برای کسب و کارها یادآور می‌شوند. حتی برندهای بسیار موفق و شناخته شده نیز به راحتی می‌توانند در دام این اشتباهات گرفتار شده و در فرآیند برندینگ با شکست موجه شوند. در ادامه قصد داریم شما را با تعدادی از مهم‌ترین اشتباهات برندینگ که می‌توانند به شدت برای سازمان‌ها زیان‌آور باشند، آشنا کنیم.

 

1.عدم ثبات در هویت برند

یکی از مهمترین قوانین در استراتژی برندینگ، ثبات رویه است. یک برند زمانی به قدرت می‌رسد که در اولین گام، هویت یکسانی را از خود در تمام کانال‌ها به نمایش بگذارد. در این حالت می‌تواند اعتماد مخاطبان را جلب کرده و تصویری حرفه‌ای از برند در ذهن مخاطبان ایجاد کند. لحن برند، پرسونای برند و ویژگی‌های بصری برند که 

هویت برند را می‌سازند، باید در تمامی کانال‌های ارتباطی هم‌راستا بوده و پیام واحدی را متناسب با اهداف و چشم‌انداز اصلی سازمان به مخاطب انتقال دهند. عدم ثبات در هویت برند سبب سلب اعتماد و از دست دادن مخاطبان شده و پیام یکسانی را به گوش مخاطب نمی‌رساند.

2.هویت‌ بصری ضعیف

طراحی لوگو، انتخاب رنگ‌ها، انتخاب تایپوگرافی، وب‌سایت، بروشورها و اوراق اداری، بسته‌بندی، پوشاک کارمندان و فضای داخلی شرکت همگی عناصر بصری یک برند به حساب می‌آیند. در میان تمام این ویژگی‌های بصری، لوگو یکی از مهم‌ترین و ماندگارترین جنبه‌های بصری برند است. یک لوگوی خلاق می‌تواند تا سال‌ها در ذهن مخاطب باقی بماند. اگر جنبه‌های بصری برند ضعیف طراحی شده باشند یا صرفاً متناسب با دوره‌ی زمانی خاصی باشد و سال‌ها بعد چندان معتبر و بامعنی به نظر نرسد، به سادگی از یاد خواهد رفت و محبوب نخواهد ماند. با این وجود نباید به طور اغراق آمیز به جنبه‌های بصری پرداخت و از اصل موضوع دور شد.

 

3.انتخاب استراتژی نامناسب برای گسترش برند

گسترش برند شمشیری دولبه است و انتخاب نوع 

معماری برند، نقش بسیار تعیین کننده‌ای در موفقیت استراتژی‌های برندینگ و توسعه‌ی برند دارد.  برای مثال، همان گونه که اشاره شد برند Colgate استراتژی نامناسبی جهت گسترش برند خود به کار گرفت و ورود به بازار جدید برای آنان موفقیت آمیز نبود. انتخاب استراتژی نامناسب برای گسترش برند ممکن است به تصویر برند و هویت آن آسیب برساند.

 

4.عدم استفاده از شعار تبلیغاتی قابل باور

یک شعار زمانی ماندگار است که مختصر، متمایز و خلاقانه باشد، پیام برند را به‌صورت واضح منتقل کند و با هویت و تصویر برند هم‌راستا باشد. نیاز برند به یک شعار، درست همانند نیاز به یک لوگوی مناسب است. انتخاب 

شعار تبلیغاتی باید به نحوی باشد که توجه مخاطب را جلب کرده، ما را از دیگر رقبا‌ متمایز کند و در حافظه‌ها بماند. شعارهای تبلیغاتی بسیار اغراق آمیز برای مخاطبان باورپذیر نیستند و تصویری واضح از برند را منعکس نخواهند کرد.

5.فاصله گرفتن از عامل ابتدایی موفقیت برند

هر برند همواره یک عامل متمایز کننده داشته که آن را میان مخاطبان محبوب کرده است. اگر می‌خواهید تغییری در هر بخش از استراتژی برندینگ خود انجام دهید، باید در نظر داشته باشید که این تغییرات به نقطه تمایز، تصویر اصلی و ارزش مرکزی برندتان آسیب نرساند و با آن هم‌راستا باشد. برای مثال، تغییرات بزرگ و ناگهانی در طراحی یک لوگو بدون تغییر در محصولات یا پیام برند، ریسک بسیاری داشته و ممکن است به هویت اصلی برند آسیب برساند و 

مشتریان وفادار را با برندتان بیگانه کند.

6.استفاده از برند خود برای محصولات یا موقعیت‌های نامناسب

اگر قصد 

برندینگ مشارکتی یا Co-Branding دارید یا می‌خواهید اسپانسر و حامی مالی یک رویداد شوید، باید این نکته را مد نظر داشته باشید که به هویت برندتان آسیبی وارد نشود. برای مثال، برندینگ مشارکتی برای دو برند با هویت متناقض و نامرتبط، پیامی نامربوط و غیرقابل اعتماد را به گوش مخاطب می‌رساند.

7.توجه نداشتن به تصویر جهانی برند

زمانی که نام برند، پیام برند، شعار تبلیغاتی یا دیگر عناصر هویت برند خود را طراحی می‌کنید، باید به تصویر جهانی آن‌ها و معانی کلمات یا اصطلاحات آن در نقاط مختلف دنیا توجه کنید، چرا که یک تصویر یا ترجمه‌ی یک شعار تبلیغاتی در دیگر نقاط جهان ممکن است معنای نامناسبی به مخاطب انتقال دهد. حتی اگر اکنون قصد ندارید به یک برند جهانی تبدیل شوید، بهتر است این نکته را در گوشه‌ای از ذهن خود داشته باشید.

8.سرویس‌دهی ضعیف به مشتریان

پشتیبانی از مشتریان، پیش یا پس از فروش محصولات یا ارائه خدمات و به طور کلی 

مدیریت ارتباط با مشتریان، تصویر خوبی از برند در ذهن مشتری ایجاد می‌کند. برای مثال، هنگامی که مشتریان را پیش از خرید در انتخاب محصولات به صورت آنلاین راهنمایی می‌کنید و به تمامی سوالات آنان در رابطه با ویژگی‌های محصول یا نحوه استفاده از آن پاسخ می‌دهید، توانسته‌اید علاوه بر جلب رضایت، ایجاد ادراک مثبت از برند و تجربه کاربری خوب برای مخاطب، زمینه‌ی 

بازاریابی دهان به دهان را فراهم کنید.

9.عدم برانگیختن حس تعلق به برند در کارمندان

کارمندان باید به حدی به سازمان و برند احساس تعلق داشته باشند که هر کدام، خود یک سفیر برند باشند. همواره تلاش کنید تا کارمندان خود را راضی نگه دارید تا در اثر حس خوبی که نسبت به برند و هویت سازمانی خود دارند، احساس تعلق به برند در آنان ایجاد شده و مانند یکی از دارایی‌های خود از آن محافظت کنند.

 

برندینگ فرآیندی است که در طول زمان انجام شده و به طور مستمر نیازمند ارزیابی، کنترل و بهبود است. برای کاهش ریسک ناشی از پیاده‌سازی استراتژی‌های نادرست برندسازی، بهتر است فرآیند 

برندینگ کسب و کار خود را به 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان 

برون سپاری کنید.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


در سال‌های اخیر، بسیاری از کسب و کارها اهمیت 

دیجیتال مارکتینگ یا بازاریابی دیجیتال و تاثیرات مثبت آن بر سودآوری و به طور کلی فعالیت خود را دریافته‌اند و از آن به عنوان راهکاری بهینه برای انجام فعالیت‌های بازاریابی کسب و کار خود استفاده می‌کنند. دیجیتال مارکتینگ نیز با گذر زمان و پیشرفت تکنولوژی، همانند دیگر فرآیندهای دنیای دیجیتال با سرعت نسبتا بالایی دست‌خوش تغییرات خواهد شد. کسب و کارها باید تا حدودی این روندهای متغیر را پیش‌بینی کرده و خود را با آن‌ها انطباق دهند. در این صورت شانس بیشتری برای رشد و بقا در فضای پررقیب بازار خواهند داشت.  در این مقاله به بررسی چند نمونه از روندهای مهم دیجیتال مارکتینگ خواهیم پرداخت.

1.اهمیت بازاریابی محتوا

بازاریابی محتوا همواره یکی از مهم‌ترین برنامه‌های استراتژیک کسب و کارها خصوصا کسب و کارهای دیجیتال بوده است. در آینده نیز همچنان مانند قبل، تولید محتوای ارزشمند می‌تواند مانند نیروی محرکه‌ی کانال‌های دیجیتال مانند

 وب‌سایت، 

ایمیل و

 شبکه‌های اجتماعی عمل کند. 

تولید محتوای شخصی‌سازی شده یکی از مهمترین استراتژی‌های لازم برای کسب و کارها در آینده است.

2.هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی

هوش مصنوعی پدیده‌ای نو ظهور بوده و به کارگیری آن در دیجیتال مارکتینگ انقلابی عظیم ایجاد کرده است. از تاثیرات AI در فضای دیجیتال مارکتینگ می‌توانیم به انتخاب درست مخاطبان هدف، بهبود 

تجربه مشتری، افزایش 

نرخ بازگشت سرمایه (ROI)، پاسخ‌دهی سریع، پیش‌بینی رفتار مشتری و … اشاره کرد.

طبق آمار موجود، در سال ۲۰۱۸ حدود ۴۰ درصد از بزرگسالان حداقل یک بار در روز از جستجوی صوتی در گوگل، Siri، Alexa و … استفاده کرده‌اند. پیش‌بینی می‌شود این رقم تا سال ۲۰۲۰ به ۵۰ درصد برسد. 

بهینه‌سازی موتورهای جستجو بر اساس جستجوی صوتی نیازمند رویکردی متفاوت از کلمات کلیدی تایپ شده است، اما به دلیل رایج شدن آن نباید دست کم گرفته شود. برای مثال، در نظر گرفتن عبارات رایج در گفتگوی محاوره‌ای به جای کلمات رسمی و ادبی در 

فرآیند تحقیق کلمات کلیدی می‌تواند درSEO  موثر باشد.

4.بازاریابی ایمیلی شخصی‌سازی شده

امروزه افراد تمایل بسیاری به دریافت پیام‌ها یا ایمیل‌های شخصی‌سازی شده دارند، چرا که این کار به ایجاد احساس بهتر، رضایت بیشتر و کارایی بالاتر محتوا می‌انجامد و در نتیجه تمایل بیشتری به آن برند پیدا خواهند کرد. تولید محتوای شخص‌سازی شده برای 

ایمیل مارکتینگ، به 

تولید Lead بیشتر، افزایش نرخ بازگشت سرمایه و در نهایت وفاداری مشتریان می‌انجامد.

5.تاثیر ویدیوها بر بهینه‌سازی موتورهای جستجو

بازاریابی به کمک تولید محتوای ویدیویی یا 

ویدیو مارکتینگ تاثیر بسیاری در بهینه‌سازی موتورهای جست و جو دارد. رفته رفته بر تمایل افراد به تماشای ویدیوهای مختلف در رسانه‌های اجتماعی افزوده می‌شود. طبق تحقیقات انجام شده، میزان درگیری یا Engagement rate مخاطبان برای ویدیوها در مقایسه با محتوای متنی، به عددی حدود 12 برابر می‌رسد. بنابراین کسب و کارها باید تولید محتوای ویدیویی را در استراتژی‌های بازاریابی خود گنجانده و از اهمیت آن غافل نشوند.

6.تمرکز بر بهینه‌سازی نرخ تبدیل

بهینه‌سازی نرخ تبدیل یا Conversion Rate Optimization به معنای تولید بیش‌ترین میزان Lead و در نهایت مشتری از بازدیدکننده‌های فعلی وب‌سایت است .از راهکارهای مفید در بهینه‌سازی نرخ تبدیل می‌توان به شناسایی پرسونای مخاطب و ایجاد درک درستی از نیازها و علایق آن‌ها، طراحی بهینه‌ی 

دکمه‌های فراخوان یا CTA، انجام 

تست A/B، بهینه‌سازی 

لندینگ پیج یا صفحه فرود، 

بهینه‌سازی مقالات وب‌سایت، استفاده از ابزار گوگل آنالیتیکس و نظرسنجی از کاربران اشاره کرد.  به کمک CRO می‌توانید ضمن صرفه‌جویی در هزینه‌ها، بهبود تجربه کاربری مشتری و کمک به SEO، نرخ بازگشت سرمایه خود را افزایش دهید.

7.استفاده موثرتر از شبکه‌های اجتماعی

در مقالات قبل به مزایای بازاریابی شبکه‌های اجتماعی اشاره کردیم. نکته اینجاست که روز به روز بر اهمیت شبکه‌های اجتماعی در زمینه‌ی افزایش 

آگاهی از برند، درگیر کردن مخاطبان، افزایش اعتماد و در نهایت 

وفاداری مشتریان افزوده می‌شود. به همین ترتیب، کسب و کارها در آینده باید بیش از پیش به دنبال تولید 

محتوای خلاقانه و جذاب بوده و ضمن درگیر کردن مخاطبان، با آنان تعامل بیشتری برقرار کنند، به نظراتشان اهمیت دهند و تجربه کاربری آن‌ها را به کمک تولید محتوای شخصی‌سازی شده بهبود دهند.

8.کلان داده

اهمیت 

کلان‌داده‌ها در بازاریابی دیجیتال به خصوص برای شرکت‌های بزرگ پیش از گذشته خودنمایی می‌کند. بازاریابان از داده‌ها برای 

شناخت پرسونای مخاطب، درک خواسته‌های آنان و هدف‌گیری درست نیازهای آنان بهره می‌گیرند. تبیین استراتژی تبلیغات هدفمند و شخصی‌سازی شده، بر خلاف روند سنتی تبلیغات، با کمک گرفتن از کلان‌داده‌ها و تحلیل صحیح آن‌ها امکان‌پذیر می‌شود. این راهکار استراتژیک می‌تواند در درازمدت بازدهی بالایی را برای صنایع مختلف حاصل کند.

9.بازاریابی به کمک هدف‌گذاری جغرافیایی

یکی از راهکارهای مفید جهت اثربخشی و اجرای دقیق‌تر کمپین‌های بازاریابی، استفاده از 

هدف‌گذاری جغرافیایی یا بخش‌بندی مخاطبان هدف بر اساس موقعیت جغرافیایی است .هدف‌گذاری جغرافیایی موجب می‌شود پیام بازاریابی شما در زمان و مکان درست به گوش مخاطب هدف برسد. بنابراین با تولید Lead بیش‌تر می‌توانید در هزینه‌های بازاریابی صرفه‌جویی کرده و به اهدافی چون افزایش فروش و نرخ بازگشت سرمایه(ROI) دست یابید.

با توجه به پیشرفت روزافزون تکنولوژی، سیل عظیم داده‌ها و اطلاعات، گسترش آگاهی، نیازهای مخاطبان و مواردی از این دست، کسب و کارها به 

دیجیتال مارکتینگ رو آورده‌اند و لازم است برای پیشی گرفتن از رقبا و تلاش برای حفظ سازمان و افزایش سودآوری، به کمک پیاده‌سازی 

استراتژی‌های انعطاف‌پذیر بازاریابی، خود را با این محیط در حال تغییر انطباق دهند. برای کاهش ریسک در بازاریابی دیجیتال کسب و کار خود، می‌توانید از خدمات تیم حرفه‌ای 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان بهره ببرید.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


این روزها اینترنت و دنیای دیجیتال به بخش مهمی از زندگی روزانه افراد تبدیل شده است. کسب و کارها از این بستر استفاده کرده و با استفاده از 

دیجیتال مارکتینگ، مخاطبان را به طور مداوم در معرض اطلاعات و پیام‌های بازاریابی قرار می‌دهند و از طریق برقراری تعامل و درگیر کردن مخاطب با کسب و کار و برند خود، آن‌ها را به مشتریان وفادار خود تبدیل می‌کنند.

یکی از استراتژی‌های مهم و لازم دیجیتال مارکتینگ، آنلاین برندینگ یا دیجیتال برندینگ است. در واقع آنلاین برندینگ یکی از تکنیک‌های مدیریت برند است که از اینترنت و رسانه‌های دیجیتال برای برندسازی استفاده می‌کند. از اهداف و مزایای اصلی استراتژی آنلاین برندینگ می‌توان به افزایش 

آگاهی از برند از طریق دسترسی به کانال‌ها و رسانه‌های مختلف آنلاین، شناسایی مخاطبان هدف، تعامل با مشتریان و ایجاد اعتماد در آنان، 

جایگاه‌یابی برند، ایجاد ارزش و اعتبار، ایجاد یک مزیت پایدار رقابتی، 

تولید Lead، تبدیل Lead به مشتری و افزایش 

نرخ بازگشت سرمایه اشاره کرد.

تدوین یک استراتژی دیجیتال برندینگ قوی، حتی اگر مخاطبان را به 

مشتری وفادار شما تبدیل نکند، سبب ماندگار ماندن نام برند شما در ذهن آنان خواهد شد. در ادامه به 6 نکته مهم در تدوین استراتژی دیجیتال برندینگ اشاره خواهیم کرد.

1.هویت برند خود را بشناسید.

اولین گام موفقیت در برندینگ، این است که مطمئن شوید آیا 

هویت برند و 

ارزش‌ برندتان در ذهن مخاطبان دقیقا همان چیزی خواهد بود که انتظارش را دارید؟ برای این کار، برند خود را در ۳ کلمه تعریف کرده و سپس از تعدادی افراد مورد اعتماد بخواهید آن‌ها نیز برند شما را در ۳ کلمه تعریف کنند. با مقایسه‌ی میزان مغایرت این کلمات یا عبارات درمی‌یابید برند شما تا چه میزان می‌تواند ادراک صحیحی در مخاطبان ایجاد کند.

2.پرسونای مخاطب خود را شناسایی کنید.

پیش از آنلاین برندینگ، خصوصا پیش از تعیین استراتژی تولید محتوا و نحوه تعامل با مخاطبان، لازم است درک صحیحی از 

پرسونای مخاطبان خود داشته باشید. پیام برند شما باید متناسب با پرسونای مخاطب، سلیقه و نیازهای آنان بوده و همچنین با ارزش‌های اصلی کسب و کارتان در یک راستا باشد.

3.لحن برند خود را مشخص کنید.

با توجه به مخاطب، نوع پیام برند و اهداف اصلی کسب و کار خود، لحن برند خود را مشخص کنید. لحن برند باید در تمامی کانال‌ها یکسان باشد. لحن برند، چگونگی بیان مطالب و نوع ادبیات به کار رفته در تمام بسترهایی است که محتوا در آن انتشار می‌یابد. برای مثال، لحن برند می‌تواند شوخ‌ یا جدی، رسمی یا خودمانی، مودب یا بی‌پروا و منطقی یا احساسی باشد. داشتن یک لحن برند مخصوص، یکی از نقاط تمایز شما با رقبایتان است. انتخاب کلمات مناسب در نوشته‌ها می‌تواند اثر بسیاری بر مخاطبان بگذارد.

4.میان ترکیب استفاده از رسانه‌های آنلاین تعادل برقرار کنید.

انتخاب کردن یک ترکیب خوب از میان کانال‌ها و رسانه‌های آنلاین، در دیجیتال برندینگ بسیار موثر است. تمام این کانال‌ها باید باهم در یک راستا عمل کرده و یک پیام واحد را به گوش مخاطب برسانند تا به هویت برند آسیبی وارد نشود. برای مثال، در تمام کانال‌های تبلیغاتی باید از ثبات لحن برند و انطباق آن با پیام برند اطمینان حاصل کنید.

داشتن ثبات در انتقال پیام برند در تمامی کانال‌های ارتباطی دیجیتال، باعث می‌شود مشتری به سرعت برند شما را تشخیص داده و مجدد به سمت برندتان بازگردد.

5.یک استراتژی تولید محتوای یکپارچه برای شبکه‌های اجتماعی در نظر بگیرید.

برند شما قرار است چه پیامی را به مخاطبان انتقال دهد؟ کدام یک از 

انواع محتوا برای کسب و کار شما مناسب‌تر است؟ مخاطبان شما قرار است چه نوع تعاملاتی با کسب و کار شما داشته باشند؟ کدام شبکه اجتماعی با برند شما متناسب است؟ مخاطبان شما بیشتر در کدام شبکه‌های اجتماعی فعالیت دارند؟  در کدام شبکه‌های اجتماعی می‌توانید از

اینفلوئنسر مارکتینگ برای افزایش آگاهی از برند و جلب اعتماد مخاطبان خود استفاده کنید؟

با پاسخ دادن به این سوالات و بسیاری سوالات مشابه، قادرید 

استراتژی تولید محتوای خود را تعیین کنید. همچنین می‌توانید بررسی کنید از طریق کدام 

شبکه‌های اجتماعیبهتر می‌توانید با مخاطبان خود ارتباط بلند مدت و ماندگاری برقرار کرده و پیام برندتان را در زمان مناسب به گوش افراد مناسب برسانید.

6.شهرت آنلاین خود را بسازید.

ایجاد شهرت و اعتبار آنلاین نیازمند صرف زمان است. داشتن یک استراتژی شفاف برای دستیابی به مخاطبان هدف و انتخاب تاکتیک‌های مناسب برای تعامل با آن‌ها ضروری است. به عنوان مثال، بهتر است از تمامی تعاملات آفلاین و شبکه‌ی آشنایان معتبر خود در جهت افزایش شهرت و اعتبار آنلاین خود بهره بگیرید. برای مثال، این افراد می‌توانند در 

لینک‌بیلدینگ خارجی شما موثر باشند و به وب‌سایت شما لینک دهند. در این صورت علاوه بر افزایش ترافیک وب‌سایت، رتبه بالاتری نیز در نتایج جستجو به دست خواهید آورد. به طور خلاصه می‌توان گفت به میزانی که برند شما در نظر افراد معتبر صنعت یا دیگران به صورت آفلاین دارای شهرت و اعتبار باشد، به همان میزان در دیجیتال برندینگ رشد قوی‌تری خواهد داشت.

پیاده‌سازی یک استراتژی قوی 

دیجیتال برندینگ برای موفقیت هر کسب و کار در ایجاد شهرت، اعتبار و تعامل بسیار قدرتمند با مشتریان ضروری است. تدوین استراتژی دیجیتال برندینگ کسب و کار خود را به 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان بسپارید.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


برای بسیاری از صاحبان شرکت‌ها، خصوصا” در کسب و کارهای بزرگ، ۲۴ ساعت در روز کافی نیست! توسعه کسب و کار، خدمات مشتریان، تولید، فعالیت‌های بازاریابی، فرآیندهای مالی و بسیاری از موارد دیگر می‌توانند بسته به اندازه‌ی سازمان به دغدغه‌ی مدیران تبدیل شوند. بهترین راه غلبه بر محدودیت زمان و ساده‌سازی فرآیندها، اتوماسیون آنهاست. بازاریابی یکی از فرآیندهای حیاتی هر سازمان است، چرا که مستقیماً روی فروش اثر می‌گذارد. بنابراین اتوماسیون آن جهش بزرگی برای سازمان به حساب می‌آید. به عنوان یک بازاریاب، حتماً واژه‌ی اتوماسیون بازاریابی به گوش‌تان آشناست. در این مقاله به طور دقیق‌تر شما را با مفهوم اتوماسیون بازاریابی و فواید آن آشنا خواهیم کرد.

اتوماسیون بازاریابی چیست؟

داشتن یک سیستم اتوماتیک در بازاریابی به شما کمک می‌کند تا بدون کمک گرفتن از نیروی انسانی بیشتر، به تعداد بسیار زیادی مشتری دست پیدا کنید. با 

رشد یک سازمان، دیگر نرم‌افزارهای رایج جوابگوی نیاز شما نیستند و امکان مدیریت ارتباطات و به‌خصوص ایجاد تعامل شخصی‌سازی شده با مشتریان و ارائه خدماتی از این دست وجود نخواهد داشت. در این حالت، اتوماسیون بازاریابی به یاری شما خواهد آمد. اتوماسیون بازاریابی یک تکنولوژی است که امکان مدیریت فرآیندها و کمپین‌های پیچیده دیجیتال مارکتینگ را به صورت اتوماتیک و در تمامی کانال‌ها فراهم می‌کند. به عبارتی دیگر، اتوماسیون بازاریابی به کمک نرم‌افزارهای تخصصی این حوزه با هدف اجرای فعالیت‌های بازاریابی به صورت اتوماتیک پیاده‌سازی می‌شود. از این رو، وظایف دپارتمان‌های مختلف بازاریابی دیجیتال مانند 

بازاریابی ایمیلی، 

بازاریابی شبکه‌های اجتماعی، 

بازاریابی درونگرا، پشتیبانی آنلاین از کاربران وب‌سایت و … تسهیل شده و به صورت اتوماتیک انجام می‌شوند. در نتیجه علاوه بر کاهش ریسک ناشی از خطای نیروی انسانی، کارایی فعالیت‌های بازاریابی افزایش یافته و می‌توان از سرمایه انسانی در جهت رفع چالش‌های بزرگتر استفاده کرد.

اتوماسیون بازاریابی، ورود به دنیای پیچیده و رو به رشد کسب و کار را برای سازمان‌ها ساده می‌کند.

اتوماسیون بازاریابی دقیقاً چه کاری انجام می‌دهد؟

اطلاعات جمع‌آوری شده از مخاطبان هدف از طریق تعاملات مختلف مانند ایمیل‌ها، 

لندینگ پیج‌ها، اپلیکیشن‌ها، شبکه‌های اجتماعی و … شناخت کاملی از 

پرسونای مخاطبان را برای سازمان‌ها ایجاد می‌کنند. کسب و کارها می‌توانند به کمک تکنولوژی اتوماسیون بازاریابی، 

محتوای داینامیک و شخصی‌سازی شده تولید کنند و پرسونای مخاطب مورد نظر خود را از کانال‌های مختلف مانند ایمیل، وب.سایت، شبکه‌های اجتماعی، نمایش 

تبلیغات درون‌برنامه‌ای و ارسال پیام‌های شخصی‌سازی شده هدف قرار دهند. این نوع پیام‌ها بر اساس دستورالعمل‌هایی به نام workflow یا گردش کار که بر اساس اهداف کمپین، از پیش تعیین شده‌اند، به صورت اتوماتیک برای مخاطبان هدف ارسال می‌شوند. به این ترتیب، تعاملاتی هدفمند و با کیفیت میان کسب و کار و مشتریان صورت می‌گیرد.

اتوماسیون بازاریابی، پیاده‌سازی 

استراتژی‌های دیجیتال مارکتینگ را بهینه کرده و شما را از ارسال جداگانه‌ی انواع محتوا (به صورت دستی) بی‌نیاز می‌کند. به کارگیری ابزارهای خوب اتوماسیون، امکان تعامل بر مبنای رفتار مشتری و برنامه زمان‌بندی از پیش تعیین شده را فراهم کرده و یک 

تجربه کاربری شخصی‌سازی شده و رضایت بخش برای کاربران را در هر قسمت از سفر مشتری ایجاد خواهد کرد. به علاوه، در منابع مختلف خصوصاً زمان و هزینه صرفه‌جویی زیادی خواهد شد و در عوض می‌توان این منابع را در جهت افزایش کیفیت فعالیت‌های پیچیده و رشد کسب و کار و به کار گرفت.

طبق آمارهای موجود، با استفاده از اتوماسیون بازاریابی، سازمان‌ها توانسته‌اند تا بیش از ۴ برابر 

Lead با کیفیت تولید کنند و بیش از ۲۰ درصد، نرخ تبدیل به مشتری این Lead های هدایت شده را افزایش دهند. در نهایت، 

نرخ بازگشت سرمایه افزایش چشمگیری پیدا خواهد کرد.

نکات مهم در پیاده‌سازی استراتژی اتوماسیون بازاریابی

هنگام برنامه‌ریزی استراتژیک جهت استفاده از اتوماسیون بازاریابی، به نکات زیر توجه کنید:

  • ا

    هداف فعلی خود را شرح داده و میزان سرمایه‌گذاری مورد نیاز برای انتخاب پلتفرم اتوماسیون بازاریابی را تعیین کنید.

  • با تیم‌های دیگر سازمان به جز تیم بازاریابی هماهنگ باشید.
  • به کمک دیاگرام‌ها، گردش کار یا workflow در سیستم اتوماسیون بازاریابی را به تصویر بکشید، تا کارایی و اثربخشی کل فرآیند در یک نگاه کلی ترسیم شود.
  • از بخش‌بندی دیتابیس مخاطبان خود آگاه باشید و بدانید قرار است با چه کسانی تعامل برقرار کنید.
  • استراتژی تولید محتوای خود را تدوین کنید. محتوا باید جذاب و اینگیجینگ بوده و مرتبط با هر مرحله از سفر مشتری طراحی شود.

  • برای اینکه شانس موفقیت خود را افزایش دهید، مرحله به مرحله پیش روید، در پایان هر مرحله، برنامه‌ریزی مرحله‌ی بعد را بهبود دهید.
  • حین اجرای اتوماسیون بازاریابی، پیوسته خروجی‌ها را تحلیل و ارزیابی کرده و تغییرات مورد نیاز را اعمال کنید.

 

به کمک اتوماسیون بازاریابی، فرآیندهای بازاریابی، فروش و 

مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) یکپارچه عمل می‌کنند و علاوه بر ایجاد تجربه کاربری منحصربه‌فرد، 

هویت برندیکسانی از تمامی بخش‌های سازمان توسط مخاطبان ادراک می‌شود.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


یشرفت تکنولوژی، تلاطم و رقابت شدید در کنار فشارهای اجتماعی و بحران سرمایه‌داری جزئی از 

محیط‌ پیچیده کسب‌و‌کار کنونی به شمار می‌روند. یکی از اولین مراحل تدوین استراتژی رقابتی برای سازمان‌ها، کسب اطلاع از موقعیت کنونی و محیطی است که بنگاه در آن فعالیت می‌کند. در بلاگ‌های پیشین ماتریس 

رشد-سهم بازار (BCG) را به عنوان ابزاری برای سنجش موقعیت رقابتی بنگاه در فضای کسب‌و‌کار معرفی کردیم. رهبران کسب‌و‌کار برای 

تحلیل رقبا و کسب 

مزیت رقابتی و دستیابی به سود در 

بازی رقابتی، نیاز دارند محیط داخلی و خارجی بنگاه را به درستی شناسایی کنند. در این بلاگ قصد داریم چارچوب SWOT را به عنوان ابزاری که می‌تواند برای تعیین موقعیت و استراتژی رقابتی به کار گرفته شود، بررسی نماییم.

ماتریس SWOT

شناسایی محیط داخلی و خارجی بنگاه، یکی از نخستین گام‌هایی است که برای تدوین استراتژی برداشته می‌شود. اگر سازمان در تعیین اینکه کدام عوامل مربوط به محیط خارجی هستند، ضعیف عمل کند، در انتخاب استراتژی رقابتی خود دچار مشکل خواهد شد. برای حل این چالش، از معیار کنترل استفاده می‌شود؛ بدین ترتیب عواملی که سازمان بر آن‌ها کنترل دارد، جزء محیط داخلی و عواملی که قادر به کنترل آن‌ها نیست، جزء محیط خارجی محسوب می‌شوند. برای مثال مشتریان، تامین‌کنندگان و رقبا، جزئی از محیط خارجی هستند اما سود یک عامل درونی است.

چارچوب SWOT که برگرفته از 4 معیار ارزیابی است، انتخاب استراتژی رقابتی را برای سازمان ساده‌تر می‌کند. این ماتریس از بخش‌های زیر تشکیل شده است:

شناخت از محیط داخلی

محیط داخلی سازمان، دربردارنده کلیه عواملی است که سازمان قادر به کنترل آن‌ها است. برای تدوین استراتژی، می‌بایست از نقاط قوت و ضعف کسب‌و‌کار خود به خوبی آگاه باشید.

نقاط قوت(Strengths)

یک مسابقه دو را در نظر بگیرید. همان‌طور که هر دونده برای پیشی گرفتن از رقیبی که در پیش روی خود قرار دارد، می‌بایستی بر نقاط قوت خود تکیه کند، در بازی رقابتی نیز کسب‌و‌کارها برای پیشی‌گرفتن از رقبای قدرتمند و بنگاه‌هایی که جلوتر از آن‌ها حرکت می‌کنند، می‌بایستی بر نقاط قوت خود تکیه کنند. برای شناسایی نقاط قوت خود، رقبای جلوتر از خود را در نظر گرفته و بررسی کنید با استفاده از کدام یک از توانمندی‌های سازمانی خود، می‌توانید از آن‌ها پیشی بگیرید.

نقاط ضعف (Weakness)

نقاط ضعف شرکت، از طریق مقایسه رقبایی که با فاصله کمی به دنبال شما در حال فعالیت هستند، قابل تشخیص هستند؛ چرا که نقاط ضعف شما به آن‌ها امکان می‌دهد تا از شما پیشی بگیرند.

شناخت از محیط خارجی

محیط خارجی در کنترل سازمان نیست. 

مدل PESTLE برای شناخت محیط خارجی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

فرصت‌ها (Opportunities)

برخی تغییرات محیط بیرونی بنگاه، می‌توانند بر سازمان تاثیر مثبت گذاشته و رسیدن به اهداف رقابتی را آسان‌تر نمایند. از این تغییرات با نام فرصت‌ یاد می‌شود.

تهدیدها (Threats)

تغییرات محیط بیرونی بنگاه که دستیابی به اهداف رقابتی را دشوار می‌سازند، تهدید نامیده می‌شوند.پس از تعیین چارچوب SWOT، نوع استراتژی انتخابی توسط شرکت مشخص می‌شود. سازمان‌ها می‌بایست با استفاده از نقاط قوت خود، با تهدیدهای محیطی مواجه شده  و از فرصت‌های پیش آمده، بیشترین بهره‌برداری را انجام دهند. عملکرد سازمان در پیاده‌سازی استراتژی‌های طراحی شده با استفاده از 

کارت امتیازی متوازن (BSC) قابل سنجش است.

در محیط کسب‌و‌کار کنونی، همه چیز در حال تغییر است. نقاط قوت و ضعف سازمان‌ها، هرگز ثابت نیستند و به طور مداوم می‌بایستی بازنگری و بررسی شوند. 

شرکت تبلیغاتی مات با ارائه کلیه 

خدمات بازاریابی و تبلیغاتی از طریق تیم متخصص و حرفه‌ای، کسب‌و‌کار شما را در تدوین و پیاده‌سازی استراتژی‌های خلاقانه بازاریابی یاری می‌کند.

منبع:

شرکت تبلیغاتی مات


در بلاگ‌های پیشین پیرامون 

بازاریابی دهان به دهان و تکنیک‌هایی مانند 

وایرال مارکتینگ که در اجرای آن مورد استفاده قرار می‌گیرد، صحبت کردیم. هنگامی‌که مشتریان شما تجربه خود از برخورد با یک محصول یا خدمتی که ارائه می‌دهید را با دوستان، اطرافیان و سایر افراد به اشتراک می‌گذارند، بازاریابی دهان به دهان شکل می‌گیرد. یکی از راه‌های کسب 

مزیت رقابتی و پیشی گرفتن از رقبا این است که می‌توانید از مشتریان خود برای انتقال پیام برندتان استفاده نمایید. در این بلاگ قصد داریم 5 راهکاری که در موفقیت بازاریابی دهان به دهان اثرگذار است را بررسی کنیم.

راهکارهای موفقیت در بازاریابی دهان به دهان

برای انتقال درست پیام برند و برقراری ارتباط موثر با مشتریان، راهکارهای زیر برای کسب نتیجه از 

استراتژی بازاریابی موثر هستند:

  1. استفاده از فاکتورهای خلاقانه

بازاریابی دهان به دهان با یک تجربه و برخورداری از خدمت، آغاز می‌شود. برای آنکه مشتریانتان پیام مدنظر برند شما را با سایرین به اشتراک بگذارند، می‌بایست تجربه، احساس یا خاطره‌ای را فراهم کنید که به سادگی قابل فراموشی نباشد. ایجاد یک تجربه مثبت، خلاقانه و متمایز برای مخاطب، اولین کاری است که در بازاریابی دهان به دهان می‌بایست انجام شود. هرچه محتوای جذاب‌تر و خلاقانه‌تری را به کار بگیرید، تمایل افراد برای به اشتراک گذاشتن آن بیشتر خواهد بود؛ چرا که از طریق انتقال پیام و صحبت پیرامون محتوای آن در نظر دیگران، دارای اطلاعات به روزتری خواهند بود. به عبارت دیگر، با در اختیار قرار دادن یک محتوای منحصر به فرد برای به اشتراک‌گذاری، به مخاطبانتان احساس خاص بودن را منتقل می‌کنید.

  1. استفاده از محرک‌های بصری

محرک‌های بصری با درگیر کردن حواس مخاطب، به فراگیر شدن پیام مورد نظر شما کمک زیادی می‌کنند. برای مثال طراحی یک وب‌سایت منحصر به فرد و کاربردی که به لحاظ بصری برای مخاطب جذاب باشد، می‌تواند یکی از گزینه‌های پیش روی شما برای استفاده از محرک‌های بصری در بازاریابی دهان به دهان باشد. محرک‌های بصری با برانگیختن احساسات مخاطب، میزان به اشتراک‌گذاری آنها را افزایش می‌دهند. IKEA یکی از نمونه‌های موفق در انتقال پیام برند و ایجاد حس منحصر به فرد برای مشتریان خود محسوب می‌شود. برای مثال، کاربران با استفاده از اپلیکیشن ارائه شده توسط شرکت و از طریق واقعیت افزوده و جلوه‌های ویژه، قادر هستند نحوه چیدمان و موقعیت کالای موردنظر خود را در خانه یا محل کار، پیش از خرید محصول، مشاهده نمایند. به دلیل منحصربه فرد بودن این تجربه، میزان به اشتراک گذاری آن توسط کاربران بسیار قابل توجه بوده است.

  1. تشویق کاربران به خلق محتوا

چنانچه محتوا توسط کاربران، مشتریان و دنبال‌کنندگان شما در فضای مجازی و کسب‌و‌کار، ایجاد و منتشر شود، تاثیرگذاری به مراتب بیشتری خواهد داشت. هنگامی‌که سناریوی 

کمپین تبلیغاتی خود را طراحی می‌کنید، ایجاد بخشی از محتوا و انتشار آن با یک هشتگ مشخص را به مشتریان و استفاده‌کنندگان از محصول خود بسپارید. همکاری با 

اینفلوئنسرها نیز در وایرال شدن محتوا، افزایش نرخ درگیری مخاطب و داشتن یک رویکرد بازاریابی دهان به دهان موفق بسیار اثرگذار خواهد بود.

  1. تمرکز بر اتخاذ بازخورد

تحقیقات نشان می‌دهد مشتریان برای آنکه به محصولات و خدمات یک کسب‌و‌کار اعتماد کنند، حداقل 7 بازخورد از سایر مشتریان را مطالعه می‌کنند. در این میان 85% از مشتریان به نظرات و بازخوردهای آنلاین بیشتر از پیشنهادات شخصی اعتماد دارند. به عبارت دیگر، افراد در تصمیمات خرید خود، به دنبال تایید از سوی دیگران هستند و این امر، صحبت پیرامون ویژگی‌های محصول و بیان مزایای خرید را افزایش می‌دهد. به همین دلیل از طریق ایجاد بخش نظرخواهی و ثبت امتیاز در وب‌سایت خود، می‌توانید از مزایای بازاریابی دهان به دهان بهره بگیرید.

  1. ارائه پیشنهادات جالب توجه

تخفیف در ازای ثبت اولین سفارش، دریافت کد تخفیف به ازای معرفی محصول به دوستان و اطرافیان و یا ارائه نمونه رایگان محصولات برای استفاده به مخاطبان هدف، راهکارهایی هستند که افراد را به سمت وایرال کردن بیشتر محتوا و انتشار بیشتر پیام برند سوق می‌دهد.

امروزه پیشرفت تکنولوژی، رسانه‌های دیجیتال و 

بین المللی شدن به سازمان‌ها و کسب‌و‌کارهای مختلف امکان داده است تا پیام موردنظر خود را در کوتاه‌ترین زمان ممکن به مخاطبین هدف خود انتقال دهند. در این میان، بازاریابی دهان به دهان با فراهم نمودن امکان به اشتراک‌گذاری تجربیات و نتایج استفاده از محصول یا خدمت برای مشتریان، به آگاهی از برند، میزان فروش و کسب مزیت رقابتی اثرگذار است. 

شرکت تبلیغاتی مات با ارائه کلیه 

خدمات بازاریابی و تبلیغات، کسب‌و‌کار شما را در طراحی و پیاده‌سازی استراتژی‌های رقابتی و پیشی گرفتن از رقبا یاری می‌کند.

منبع:

شرکت تبلیغاتی مات


امروزه گوریلا مارکتینگ به عنوان یکی از تکنیک‌های مورد استفاده در تبلیغات، در آگاهی از برند و اثرگذاری تبلیغات، نقش بسیار موثری دارد. پیشرفت تکنولوژی و 

بین المللی شدن در کنار فراگیر شدن رسانه‌های اجتماعی، کسب‌و‌کارهای مختلف را به سمت اتخاذ استراتژی‌های رقابتی خلاقانه سوق داده است. در این بلاگ قصد داریم گوریلا مارکتینگ و انواع مختلف آن که در اجرای کمپین‌های تبلیغاتی به کار گرفته می‌شوند را بررسی نماییم.

گوریلا مارکتینگ چیست؟

گوریلا مارکتینگ (Guerrilla Marketing) که با عنوان بازاریابی پارتیزانی یا بازاریابی چریکی نیز شناخته می‌شود، یکی از تاکتیک‌های بازاریابی است که کمپانی‌ها با تمرکز بر اصل غافلگیری و تعاملات غیر‌معمول و هیجان‌انگیز، توجه طیف بسیاری از مخاطبان هدف را نسبت به محصول یا خدمت خود جلب می‌نمایند. در بازاریابی سنتی با تکیه بر تعاملات سنتی و بودجه محدود، پیام مورد نظر برند از طریق کانال‌های ارتباطی مشخص به جامعه هدف، انتقال داده می‌شود؛ اما المان‌های اجرایی گوریلا مارکتینگ تا حد زیادی به غافلگیری مخاطب وابسته هستند و به کسب‌و‌کارها امکان می‌دهند توجه مخاطبان هدف خود را به محتوا و پیام برند، با شیوه‌های غیر معمول و شگفت‌انگیز، جلب نمایند. تاکتیک‌های اجرایی گوریلا مارکتینگ علاوه بر تاثیرگذاری سریع و غافلگیری مخاطب، جریانی از 

بازاریابی دهان به دهان ایجاد می‌کنند و منجر به افزایش نرخ درگیری و 

وایرال شدن هرچه بیشتر محتوای مدنظر شما می‌شوند.

انواع گوریلا مارکتینگ

انواع گوریلا مارکتینگ عبارتند از

بازاریابی پارتیزانی محیطی(Ambient Marketing)

در این تکنیک با استفاده از قرار دادن اشیا جالب و جذاب، توجه افراد به پیام مورد نظر جلب می‌شود. تبلیغات چاپی، تلویزیونی و آنلاین ممکن است توسط مخاطب نایده گرفته شوند اما استفاده از این شیوه اجرایی گوریلا مارکتینگ، منجر می­‌شود تا افراد حین مواجهه با اشیایی عجیب و غیر معمول ، محتوا و پیام برند را به خاطر بسپارند.

بازاریابی غافل‌گیرانه (Ambush Marketing)

این تکنیک، با غافل‌گیری مخاطب، محتوای موردنظر خود را منتقل می‌کند. اقدامات غافل‌گیرانه برندها در قالب ایونت یا سناریوی غیر قابل پیش‌بینی و یا حتی در فضای رقابتی مربوط به رقبا، قابل انجام است. مانند اقدام خلاقانه BMW که با بیلبود تبلیغاتی رقیب خود AUDI، مخاطب را غافل‌گیر می‌کند.

بازاریابی پنهان (Stealth Marketing)

در این تکنیک، بازاریابی بدون ایجاد آگاهی برای مخاطب انجام می‌شود. به عبارت دیگر فعالیت‌های مربوط به برند، توجه مخاطب را به صورت مستقیم جلب نمی‌کنند. این نوع بازاریابی تقریبا در همه جا دیده می‌شود. استفاده از محصولات برندهای مختلف در فیلم‌ها و سریال‌ها نمونه ای از اجرای این تکنیک است.

BUZZ مارکتینگ

BUZZ مارکتینگ بر تاثیرگذاری مخاطب و پر رنگ کردن یک محتوا از طریق به اشتراک‌گذاری آن در شبکه‌های اجتماعی یا 

تکنیک‌های بازاریابی دهان به دهان تاکید دارد. در این روش، صحبت پیرامون یک محصول یا خدمت و به اشتراک‌گذاری آن با دیگران، مورد توجه قرار می‌گیرد.

تبلیغات پروژکتوری گوریلا مارکتینگ

نمایش دادن یک محتوا یا تصویر خاص از طریق پروژکتور در زمان و مکان مشخص و از پیش تعیین شده، به خصوص برای معرفی محصول جدید یا ایونت‌های مشخص، یکی دیگر از تکنیک‌های گوریلا مارکتینگ است.ماهیت غافلگیرانه و خلاق گوریلا مارکتینگ باعث شده است که با به کارگیری آن در حین پیاده‌سازی کمپین‌های تبلیغاتی با افزایش نرخ درگیری مخاطب، بیشتر شدن مدت زمان به خاطرسپاری پیام و محتوای برند و افزایش بازاریابی دهان به دهان مواجه باشیم. علاوه بر موارد یاد شده، آنچه باعث شده است که گوریلا مارکتینگ به عنوان یک تاکتیک بازاریابی جذاب توسط کسب‌و‌کارها به صورت مداوم مورد استفاده قرار گیرد، ماهیت اقتصادی و کم‌هزینه بودن آن است. گوریلا مارکتینگ با وجود دارا بودن تمامی فاکتورهای جذاب و خلاقانه برای جلب توجه مخاطب، 

کسب مزیت رقابتی و سودآوری، در مقایسه با سایر روش‌های 

بازاریابی، چندان پرهزینه نیست.

شرکت تبلیغاتی مات با ارائه کلیه 

خدمات بازاریابی، کسب‌و‌کار شما را در تدوین و پیاده‌سازی استراتژی‌های رقابتی و کسب مزیت رقابتی از طریق تاکتیک‌های خلاقانه بازاریابی یاری می‌کند.

منبع:

شرکت تبلیغاتی مات


ترافیک وب‌سایت به معنی تعداد کاربرانی است که به وب‌سایت شما سر زده‌اند و از آن بازدید داشته‌اند. ترافیک وب‌سایت به شما کمک می‌کند تا کارایی و بهره‌وری کسب‌وکارتان را در نظر داشته باشید و دریابید که تا چه میزان در جذب مخاطب موفق بوده‌اید. بازدید از وب‌سایت یکی از مهم‌ترین فاکتورها برای اندازه‌گیری موفقیت‌تان است. در ادامه به 7 مورد از راه‌هایی که کمک می‌کند تا بازدید وب‌سایت‌تان را افزایش دهید، می‌پردازیم.

 

به محتوا و عنوان انتخابی دقت کنید

همانطور که در بلاگ‌های پیشین اشاره کردیم، یکی از راه‌های موفقیت در افزایش ترافیک، تجربه 

نرخ بازگشت سرمایه بالاتر (ROI) و خصوصا 

بهبود موتورهای جستجو، توجه به

7 مرحله بازاریابی محتوا است؛ بر این اساس باید به 

انواع قالب‌های تولید محتوا توجه نشان دهید. ارائه محتوا تنها در یک قالب ممکن است به مرور جذابیت محتوا را کاهش دهد و به بیان ساده‌تر مخاطب را از دنبال کردن محتوای‌تان منصرف کند. یکی دیگر از نکاتی که باید مدنظر داشته باشید 

انتخاب تیترهای مناسب و در عین حال جذاب است. بی‌توجهی به انتخاب عنوان درست می‌تواند به سادگی ارزش محتوای‌تان را تحت شعاع قرار بدهد.

 

در رسانه‌های اجتماعی‌ فعال‌تر باشید

تولید محتوا نقش مهمی در افزایش بازدید وب‌سایت‌ها دارد اما باید بدانید که توجه به آن به تنهایی کافی نیست. بعد از شناخت 

پرسونای مخاطب و تولید محتوا بر مبنای آن، نوبت به استفاده از رسانه‌های اجتماعی و فعالیت در آن‌ها می‌رسد؛ عدم فعالیت در رسانه‌های اجتماعی، فرصت تعامل با مشتریان بالقوه را از شما می‌گیرد. به مخاطب‌تان اجازه بدهید تا با شما در ارتباط باشد، بازخورد و نتیجه تجربه‌شان را با شما در قسمت کنند و محتوای‌تان را به اشتراک بگذارند؛ اشتراک‌گذاری محتوا به شدت روی 

لینک‌بیلدینگ و در نهایت به SEO وب‌سایت‌تان اثرگذار است. به یاد داشته باشید، رسانه‌ای را برای فعالیت انتخاب کنید که با نوع محتوا و کسب‌وکارتان همخوانی داشته باشد.

 

از نویسنده‌های مهمان دعوت کنید

یکی دیگر از راه‌های تقویت ترافیک وب‌سایت‌ها، دعوت از نویسنده‌های مهمان یا Gust Blogging است. در واقع می‌توانید در سایت‌تان پذیرای بلاگرها و نویسندگان مهمان باشید تا در آن به تولید محتوا بپردازند و در نهایت با استفاده از 

بک‌لینک‌ها، مخاطبان جدید را به سمت وب‌سایت‌تان هدایت کنند. مطمئن باشید که محتوای تولید شده توسط نویسنده مهمان، از کیفیت بالایی برخوردار باشد.

 

از بازاریابی ایمیلی غافل نشوید

بازاریابی ایمیلی نیز یکی از راه‌هایی است که به شدت در افزایش ترافیک وب‌سایت می‌تواند اثرگذار باشد. با ارسال یک ایمیل کوتاه برای مخاطبان به راحتی می‌توانید یک کالا یا محصول جدید را به آن‌ها یادآوری کنید و از این طریق ترافیک وب‌سایت‌تان را افزایش دهید. ایمیل مارکتینگ یا بازاریابی ایمیلی یکی از روش‌های قدیمی اما کارآمد است که با پیدایش روش‌های جدیدتر، کسب‌وکارها از آن غافل شده‌اند.

 

به طراحی و سرعت وب‌‌سایت‌تان توجه کنید

یکی دیگر از نکاتی که به شدت روی افزایش ترافیک وب‌سایت شما موثر است، توجه به 

طراحی و 

کاربرپسند بودن وب‌سایت‌تان است. مدت زمانی است که طول می‌کشد تا وب‌سایت شما برای مخاطب لود شود نیز اثرگذار است. این مدت زمان با Bounce Rate یا نرخ پرش شما رابطه مستقیم دارد. هر قدر مدت زمان لود شدن وب‎سایت شما کم‌تر باشد، نرخ پرش هم به طبع آن کم‌تر می‌شود و امکان گشت‌وگذار مخاطب در وب‌سایت‌تان افزایش می‌یابد.

 

داده‌های‌تان را مورد بررسی قرار دهید

بررسی داده‌ها مورد دیگری است که به شدت روی افزایش ترافیک اثرگذار است. یکی از ابزارهای کاربردی برای بررسی داده‌ها  

Google Analytics است که اطلاعات جامع و دقیقی را در اختیارتان قرار می‌دهد؛ تعداد بازدیدها، قدیمی و جدید بودن کاربرها، نحوه ورود و مدت زمان صرف شده در وب‌سایت و 

نرخ تبدیل از اطلاعاتی است که Google Analytics با جزئیات بالا به آن می‌پردازد. بررسی این داده‌ها در تدوین استراتژی‌های‌ شما موثر است و این امکان را فراهم می‌کند تا مطابق با یک روند مشخص و با توجه اطلاعات به دست آمده قدم بردارید.

 

روی سئوی داخلی تمرکز کنید

یکی دیگر از مواردی که به شدت روی افزایش ترافیک وب‌سایت‌تان اثرگذار است، سئوی داخلی یا On-Page SEO است. سئوی داخلی، پروسه بهینه‌سازی سایت است که از مواردی مثل تولید محتوا، کدنویسی، لینک‌های داخلی و … می‌توان جهت بهینه‌سازی و در نهایت جذب ترافیک بیشتر استفاده کرد.

 

میزبان وبینارها باشید

وبینار مورد دیگری است که استفاده از آن، هم برای شما به عنوان صاحبان کسب‌وکار و هم برای مخاطبان شما سودمند است. از طرفی این امکان را به شما می‌دهد تا بتوانید مخاطبان جدید‌تری را به سمت وب‌سایت‌تان هدایت کنید و از طرف دیگر کمک می‌کند تا اطلاعات مورد نیاز را در اختیار آن‌ها قرار بدهید. ارسال یک ایمیل یادآوری جهت ورود به سایت و ثبت‌نام بهترین راه برای ورود ترافیک جدید به وب‌سایت شما است.

افزایش بازدید وب‌سایت راه‌های متعددی دارد که بررسی آن‌ در قالب یک وبلاگ امکان‌پذیر نیست اما 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان تلاش می‌کند تا متناسب با کسب‌وکارتان شما را در پروسه افزایش ترافیک وب‌سایت یاری کند.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


مزایای شگفت‌انگیز و گسترده‌ی دیجیتال مارکتینگ بر کسب و کارها پوشیده نیست. دنیای دیجیتال در کنار این مزایا، سبب شده رقابت بسیار تنگاتنگی میان کسب و کارهای فعال در یک صنعت به وجود آید. بنابراین سازمان‌ها باید با کمک تکنولوژی‌ و نرم‌افزارهای موجود، به طور مستمر رقبای خود را ارزیابی کنند و با دانستن نوع فعالیت آن‌ها، تهدیدهای موجود از جانب این رقبا را نسبت به 

جایگاه برند و سهم بازار خود دریابند. تحلیل رقبا یکی از بخش‌های اصلی 

تحقیقات بازار است و بدون آن، هیچ تضمینی برای بقا یا 

رشد یک سازمان در این بازار پررقیب وجود ندارد. در ادامه به 6 نکته مهم در تحلیل رقبا و اثرات آن بر استراتژی دیجیتال مارکتینگ خواهیم پرداخت.

1.یافتن رقبای اصلی

اولین گام لازم در شناسایی رقبا، انجام تحقیقات بازار است. انتخاب نوع تحقیقات بازار، بسته به نوع کسب و کار و مخاطبان شما صورت می‌گیرد. از دیگر راه‌های ساده و سریع برای شناسایی رقبا این است که محصول، خدمت یا کلمات کلیدی مرتبط با کسب و کار خود را در گوگل جست و جو کنید. ممکن است در ابتدا به لیستی طولانی از فعالان صنعت خود دست یابید، اما بهتر است با در نظر گرفتن معیارهای اصلی‌تر خود و مقایسه رقبا، بر اساس این معیارها لیست خود را اولویت‌بندی کرده و به هرکدام از آن‌ها وزن دهید. در نهایت 5 الی 10 رقیب  قدرتمند خود را به عنوان رقبای جدی خود در نظر بگیرید. توجه کنید داشتن یک لیست رقبای بسیار طولانی ااماً به مفهوم تجزیه و تحلیل قوی‌تر نیست. در نظر داشته باشید که استفاده این راه تمام رقبای شما را پوشش نمی‌دهد، زیرا ممکن است تعدادی از رقبای شما در زمینه‌ی دیجیتال فعالیت چندانی نداشته باشند.

2.تحلیل کلی از وضعیت رقبا

در این گام لازم است یک دیدگاه کلی نسبت به بازار پیدا کنید و به سوالاتی اینچنین پاسخ دهید:  فعالیت‌ رقبا چقدر است و چه میزان در برابر تغییرات محیط منعطف عمل می‌کنند؟ شرکا یا همکاران آن‌ها کدام‌ اند؟ این رقبا چقدر از دیدگاه مخاطبان محبوب اند؟ کدام روندهای فصلی یا منطقه‌ای در صنعت شما، فعالیت رقبا را تحت تاثیر قرار می‌دهند؟ به طور کلی چه فرصتی برای رشد در این صنعت وجود دارد؟ برای پاسخ دادن به این سوالات می‌توانید از وب‌سایت‌های رقبا یا وب‌سایت‌های خارجی مشابه بنچ مارک کنید. بررسی میزان ترافیک وب‌سایت‌ها، کانال‌های ورودی ترافیک و اعتبار ب

ک‌لینک‌ها می‌تواند در نتایج این تحلیل‌ها اثرگذار باشد.

3.ارزیابی محتوا

اکنون نوبت به آن رسیده که محتوای تولید شده توسط رقبای‌تان را بررسی کنید. در این صورت در خواهید یافت رقبای شما بیشتر بر تولید کدام یک از 

انواع محتوا مانند مقالات وبلاگ، ویدیوهای آموزشی، 

اینفوگرافی، پادکست، وبینارها، اخبار، سوالات متداول، کتاب‌های الکترونیکی و …تمرکز دارند و زمان‌بندی انتشار ای محتواها به چه شکل است؟ سپس باید به 

ارزیابی کیفیت محتوا پرداخته و 

استراتژی تولید محتوای آنان را با کسب و کار خود مقایسه کنید. در این صورت می‌توانید دریابید در کدام بخش‌ها از نظر تولید محتوا نیاز به تغییر و بهبود دارید.

 

4.تحلیل ساختار SEO

اکنون که محتوای تولید شده توسط رقبا را ارزیابی کرده‌اید، نوبت به تحلیل ساختار SEO (بهینه‌سازی موتورهای جست و جو) رسیده است. برای مثال ممکن است یکی از رقبا از نظر نوع و کیفیت تولید محتوا و تعداد مطالب منتشر شده در بلاگ، شباهت بسیاری به شما داشته باشد اما رتبه‌ی بالاتری در نتایج جست و جوی گوگل داشته باشد. تفاوت در ساختار SEO یکی از دلایل اصلی این موضوع است. علاوه بر این، عبارات یا 

کلمات کلیدی استفاده شده توسط رقبا و محل به‌کارگیری این کلمات کلیدی (داخل متن، در متن لینک، در URL، در عناوین و…) می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد. در صورتی که رقبا در برخی کلمات کلیدی رتبه بیشتری در نتایج جست و جوی گوگل نسبت به شما دارند، باید اقدامات لازم را در 

بهینه‌سازی موتورهای جستجو انجام دهید.

5.بررسی شبکه‌های اجتماعی

بازاریابی در شبکه‌های اجتماعی، فرصتی کم نظیر برای 

وایرال کردن محتوا توسط کسب و کارها و تعامل با مخاطبان خود ایجاد کرده است. در مرحله اول باید بررسی کنید که رقبای شما در کدام شبکه‌های اجتماعی فعالیت دارند؟ سپس باید میزان فعالیت آن‌ها، نوع محتوای تولید شده و لحن آن، تعداد مخاطبان و دنبال کننده‌ها و نرخ انگیجمنت آن‌ها را بررسی کنید. در نهایت می‌توانید به تحلیلی کلی درباره‌ی بازاریابی شبکه‌های اجتماعی و سلیقه‌ی مخاطبان در صنعت خود دست یابید.

6.جمع‌بندی نهایی و تعیین نقاط بهبود

پس از جمع‌آوری اطلاعات کلی درباره رقبا، نوبت به 

تحلیل SWOT می‌رسد. به کمک این تحلیل می‌توانید نقاط ضعف خود را در مقایسه با رقبا بهبود دهید و همچنین نقاط ضعف رقبا را شناسایی کرده و فرصت رشد و پیشرفت خود را در آن نقاط فراهم سازید.

 

شروع یا ادامه فعالیت هیچ کسب و کاری بدون آگاهی از وضعیت رقبا امکان پذیر نیست. 

تحقیقات بازار آنلاین و تحلیل رقبای صنعت خود را به 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان 

برون‌سپاری کنید.

 منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


بازاریابی تجارت الکترونیک یا eCommerce Marketing یکی از انواع بازاریابی و شاید بتوان گفت ادامه بازاریابی سنتی است با این تفاوت که در این روش از استراتژی‌ها و ابزارهای نوین استفاده می‌شود و تمرکز اصلی آن روی ایجاد آگاهی و هدایت مشتریان آنلاین به سمت 

قیف فروش و در نهایت فروش محصولات و خدمات به صورت آنلاین است. رسانه‌های اجتماعی، محتوای دیجیتالی، بهبود موتورهای جستجو و به‌طور کلی تمرکز روی استراتژی‌های هزینه‌بر و بدون هزینه، همگی از مواردی هستند که ترکیب آن‌‌ها در یک جهت مشخص، بازدیدکنندگان وب‌سایت شما را به مشتریان بالقوه تبدیل و در نهایت آن‌ها را به سمت خرید آنلاین ترغیب می‌کند. به بیان ساده‌تر می‌توان گفت که بازاریابی تجارت الکترونیک یا eCommerce Marketing پروسه فروش به کمک افزایش آگاهی نسبت به برند و محصولات یک فروشگاه آنلاین است. در ادامه قصد داریم به مرور روش‌هایی که در طول این مسیر به آن‌ها نیاز دارید، بپردازیم:

 

بازاریابی رسانه‌های اجتماعی

در بسیاری از بلاگ‌ها به اهمیت 

رسانه‌های اجتماعی اشاره کرده‌ایم. همانطور که می‌دانید، استفاده از رسانه‌های اجتماعی بسیار مرسوم است و به جزئی جدا نشدنی از زندگی روزمره ما بدل شده است. توجه به بازاریابی رسانه‌های اجتماعی این امکان را می‌دهد تا با مخاطبا‌ن‌تان ارتباط قوی‌تری داشته باشید و به نوعی اینگیجمنت آن‌ها را افزایش دهید. به دلیل ماهیت بصری رسانه‌های اجتماعی و جهت بهره‌ بردن از مزایای آن‌ها نیاز دارید روی کیفیت و جلوه‌های بصری تصاویری که به اشتراک می‌گذارید حساسیت بیشتری نشان بدهید تا به نحوی آن‌ها را برای ورود و بازدید از سایت‌تان آماده کنید. یکی از گزینه‌های کاربردی و پرطرفدار این روزها، اینستاگرام است که با توجه به کیفیت محتوای تولیدی می‌توانید در بازاریابی تجارت الکترونیک‌ موفق شوید. فقط به خاطر داشته باشید که نوع رسانه و اینفلوئنسرهایی که قصد همکاری با آن‌ها را دارید، باید با صنعت و ماهیت کسب‌وکارتان سنخیت داشته باشد تا در نهایت بتوانید به نتیجه‌ مدنظرتان دست پیدا کنید.
 

بازاریابی محتوا

انواع محتوا اعم از بلاگ‌ها، اینفوگرافی‌ها، ویدیوها و دیگر قالب‌هایی که در بلاگ

بررسی 8 نمونه از انواع محتوا” به آن‌ها پرداخته‌ایم، به شما کمک می‌کند تا رتبه وب‌سایت‌تان را در موتورهای جستجو بهبود ببخشید و با استفاده از کلیدواژه‌های مشخصی، مخاطب را به سمت سایت‌تان بکشانید و از رقبا پیشی بگیرید. فروش آنلاین محصولات‌تان قطعا به چیزی فراتر از ویژگی محصولات و خدمات و بازخورد و نظر کاربران‌تان دارد. در همین نقطه است که 

بازاریابی محتوا به کمک شما می‌آید و روند فروش محصولات‌تان را متحول می‌کند. 

Inbound Marketing یا بازاریابی درون‌گرا نیز یکی از روش‌هایی است که با استفاده از آن می‌توانید روی بازاریابی محتوای‌تان تاثیر مثبت بگذارید.

 

اینفلوئنسر مارکتینگ

در دنیایی زندگی می‌کنیم که نظر و تجربیات دیگران روی پروسه تصمیم‌گیری مشتریان اثرگذار است؛ چرا که مشتریان قبل از تصمیم‌گیری برای خرید، تلاش می‌کنند تا اطلاعات‌شان را تکمیل کنند در نتیجه به دنبال بازخورد دیگر افراد می‌گردند. در این میان برای شناساندن نام برند و محصولاتی که عرضه کرده‌اید می‌توانید روی کمک

اینفلوئنسرها حساب کنید.

 

بازاریابی محلی

بازاریابی محلی یا Local Marketing که از آن به عنوان Location Based Marketing نیز یاد می‌شود نوعی از بازاریابی است که با توجه به آن می‌توانید 

آگاهی برندتان را افزایش دهید و ترافیک بیشتری را به دست بیاورید. استفاده از واژه‌های کلیدی محلی در بهینه‌سازی وب‌سایت و در نهایت بهینه‌سازی موتورهای جستجو نیز به شما کمک می‌کند. برای داشتن اطلاعات بیشتر توصیه می‌کنیم تا بلاگ

اهمیت شناخت سئو محلی و مزایای آن” را مطالعه کنید.

علاوه‌بر این، هدف‌گذاری جغرافیایی که در بلاگ‌های گذشته به آن پرداخته‌ایم نیز می‌تواند به شما در بخش‌بندی مخاطبان‌تان بر اساس موقعیت جغرافیایی‌ کمک کنید. هدف‌گذاری جغرافیایی این به 

تولید Lead بیشتر کمک می‌کند و 

نرخ بازگشت سرمایه مثبتی را برای‌تان رقم می‌زند.

 

بازاریابی ایمیلی

در بلاگ‌های گذشته به‌طور مفصل به Email Marketing یا بازاریابی ایمیلی پرداخته‌ایم. بازاریابی ایمیلی کمک می‌کند تا 

نرخ تبدیل بالا و 

نرخ بازگشت سرمایه مثبتی را تجربه کنید. به خاطر داشته باشید محتوایی که قصد دارید در قالب ایمیل برای مشتری‌های‌تان ارسال کنید باید به نوعی باشد که اینگیجمنت آن‌ها را افزایش دهد. علاوه‌بر این بهتر است تا ایمیل ارسالی با 

پرسونای مخاطبان و مشخصات دموگرافیکی آن‌ها تا حدودی همخوانی داشته باشد؛ در غیر این صورت امکان اینکه مشتری ایمیل ارسالی شما را باز نکند، افزایش می‌یابد. برای عملکرد بهتر توصیه می‌کنیم تا مروری بر بلاگ

ایمیل مارکتینگ را بهتر بشناسیم” داشته باشید تا بهتر در جریان پروسه ایمیل مارکتینگ و انواع مختلف آن قرار بگیرید.

 

تبلیغات PPC

علاوه‌بر تمرکز روی 

بهبود موتورهای جستجو (SEO) و انتخاب 

کلمات کلیدی مرتبط که در بلاگ‌های پیشین نیز به آن‌ها پرداختیم، بهتر است به دو نوع از تبلیغات Display Ads و Paid Search Ads که نمونه‌هایی از تبلیغات PPC (Pay Per Click Advertising) هستند نیز توجه داشته باشید. اگر تازه کار هستید، باید بدانید که این نوع از تبلیغات تاثیر زیادی روی تولید ترافیک برای وب‌سایت‌تان دارد؛ خصوصا زمانی که رقیب دیگری وجود ندارد و شما می‌توانید تمام سهم بازار را نصیب خودتان کنید. یکی از مزایای اصلی تبلیغات PPC این است که شما را تا جایی که مخاطب روی تبلیغات‌تان کلیک نکند، متحمل هزینه نمی‌کند.

 

اگر  برای فروش محصولا‌ت‌تان به پروسه فروش آنلاین نیاز دارید و به‌طور کلی eCommerce Marketing برای شما اهمیت دارد، می‌توانید با 

برون‌سپاری این پروسه به 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان روی کمک ما حساب کنید.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


قدمت 

داستان‌سرایی به زمانی باز می‌گردد که انسان‌ها توانستند با هم تعامل برقرار کنند. همه‌ی ما حتماً بارها تحت تاثیر داستان‌ها و شخصیت‌های مختلف‌شان قرار گرفته‌ و با آن‌ها ارتباط عاطفی بسیاری برقرار کرده‌ایم. حتی برخی داستان‌ها به الگوی زندگی افراد تبدیل شده و بخش بزرگی از زندگی انسان‌ها را تشکیل می‌دهند. هدف و چالش اصلی کسب و کارها از پیاده‌سازی 

استراتژی برندینگ، ایجاد چنین ارتباط ماندگار و اثرگذاری میان برند و مشتریان است. هر برند در نظر مخاطبان دارای شخصیت و 

هویتی منحصربه‌فرد است. در این مقاله و مقاله بعدی قصد داریم شما را با 12 آرکتایپ یا کهن الگوی شخصیتی برای برندها آشنا کنیم. این آرکتایپ‌ها توسط یونگ، روانشناس سوییسی مطرح شده اند.

1.آرکتایپ معصوم (The Innocent)

آرکتایپ معصوم، شاد و سرحال و بی‌ریاست و زندگی را ساده می‌گیرد. همیشه سعی دارد خوش‌بین و قابل اعتماد باشد. این خوش‌بینی سبب شده از موانع هراس نداشته باشند. آنها همواره شفاف عمل میکنند.

  • هدف: شاد بودن
  • استراتژی: درست انجام دادن تمام وظایف
  • بزرگترین ترس: انجام کارهای غیر اخلاقی و ایجاد انرژی منفی در جهان
  • شخصیت‌ها: خوش‌بین، معصوم، مشوق

مشتریان و طرفداران برند معصوم، عاشق اخلاق‌مداری و سادگی آن هستند و تبلیغات بسیار پیچیده و اغراق‌آمیز آن‌ها را از برند دور می‌سازد. این برندها از تصاویر طبیعی و عاری از هرنوع پیچیدگی در تبلیغات استفاده کرده و لحن ساده و مثبتی دارند. این آرکتایپ می‌تواند مناسب برندهایی باشد که کودکان را مخاطب قرار می‌دهند. برند Dove مثال معروفی از آرکتایپ معصوم است.

2.آرکتایپ قهرمان (The Hero)

آرکتایپ قهرمان، جنگجو است و می‌خواهد همواره برنده باشد. قهرمان شخصیت محکمی دارد، عاشق چالش است و در برابر چالش‌ها و مشکلات شجاعانه ایستادگی می‌کند.

  • هدف: بهترین بودن در راستای بهبود جهان
  • استراتژی: رقابت دائم و همواره قوی‌تر بودن
  • بزرگترین ترس: عقب ماندن از رقبا یا شکست در برابر آنان
  • شخصیت‌ها: پیشرو، مربی، جسور

برندهای قهرمان همواره تلاش می‌کنند تا با تمام قوا بهترین بمانند و از طریق ارائه‌ی محصولات با کیفیت، از رقبا پیشی گرفته و اعتماد مشتریان خود را جلب ‌کنند. برند قهرمان از رنگ‌ها و تصاویری که نمایانگر قدرت باشند در تبلیغات خود استفاده می‌کند. BMW مثال خوبی از آرکتایپ برند قهرمان هستند.

3.آرکتایپ انسان معمولی (The Regular Guy)

آرکتایپ انسان معمولی، فروتن، اجتماعی، واقع‌گرا، همدل و مستقل است. از نظر انسان معمولی، مرد و زن از حقوق مساوی برخوردارند. آنها تمایل دارند به گروهی خاص تعلق داشته باشند و از تنها ماندن هراس دارند.

  • هدف: القای احساس تعلق خاطر به افراد
  • استراتژی: تواضع و فروتنی
  • بزرگترین ترس: از دیگران جا ماندن یا تنها ماندن
  • شخصیت‌ها: واقع‌گرا، دموکرات، رفیق و همراه

تصویر برند با آرکتایپ انسان معمولی، صادق و قابل اعتماد است. این برندها به فروتنی و تواضع خود افتخار می‌کنند. هدف آرکتایپ برند انسان معمولی این است که با تمام مشتریان به صورت یکسان و عادلانه ارتباط برقرار کند و خود را در سطح مشتریان می‌داند. رفتار متواضعانه این برندها باعث شده که از نگاه بالاتر به مشتریان نگاه نکنند و ضمن درک نیازها و خواسته‌های مشتریان، با رفتاری صمیمی و دوستانه، اعتماد آنان را جلب کنند. این آرکتایپ مناسب برندهایی است که تلاش دارند حس تعلق خاطر را همراه با آسایش، امنیت، کاربردی بودن و راحتی در استفاده از محصول را به مشتریان القا کنند. برند Levi’s نمونه‌ای از این آرکتایپ است.

 

4.آرکتایپ مراقبت‌کننده (The Caregiver)

آرکتایپ مراقبت‌کننده یا پرستار، خود را تا حد زیادی وقف دیگران کرده و به آنان اهمیت می‌دهد. این آرکتایپ بخشنده است و خودبینی برایش مفهومی ندارد. گاهی مانند یک فرشته مراقب و در باقی موارد در حال خدمت رسانی به دیگران است.

  • هدف: کمک کردن و اهمیت دادن به دیگران
  • استراتژی: محافظت از دیگران و خدمت رسانی به آنان
  • بزرگترین ترس: خودخواهی و ناسپاسی
  • شخصیت‌ها: حامی، پشتیبان، وکیل مدافع، پرورش دهنده

برندهایی با آرکتایپ مراقبت کننده یا پرستار، به دنبال فراهم کردن امنیت مشتریان و حمایت آن‌ها با استفاده از 

مدیریت ارتباط با مشتری قوی و خدمات و سرویس‌های گوناگون هستند.  تصویر برند حامی، یک تصویر دلسوز، بخشنده و قوی است و به افراد این حس را القا می‌کند که مراقبت از شما برای برند ما ارزش بالایی دارد. این برندها معمولا مناسب کسب وکارهایی هستند که در حوزه‌ی خانواده یا خدمات اجتماعی مانند درمان و سلامت فعالیت دارند. برندهای محصولات مراقبت از کودکان مانند  Johnson & Johnsonدر این دسته قرار می‌گیرند.

5.آرکتایپ خالق (The Creator)

آرکتایپ خالق، شخصیتی مخترع و نو اندیش داشته و قدرت تخیل و رویاپردازی بسیار قدرتمندی دارد. در عین معتبر بودن، دست به اعمال خارج از چارچوب و تکرار می‌زند تا خلقی جدید صورت گیرد. از ریسک و ایده‌های تازه استقبال کرده و از خلق چیزهای جدید که قبلا وجود نداشته‌اند، لذت می‌برد.

  • هدف: تحقق بخشیدن به ایده‌ها
  • استراتژی: گسترش مهارت‌های هنری
  • بزرگترین ترس: داشتن ایده‌های متوسط و نداشتن آزادی عمل
  • شخصیت‌ها: هنری، خلاق، مخترع، ایده‌آل گرا

برندهای خالق معمولا در زمینه‌هایی مانند طراحی، بازاریابی یا تکنولوژی که نیاز به اجرای ایده‌های جدید در آن‌ها بسیار زیاد است، فعالیت می‌کنند. آن‌ها اغلب خود را به عنوان کلید موفقیت در اجرای 

ایده‌های خلاق و بدیع معرفی کرده و اعتبار خود را به رخ می‌کشند. برند Apple مثال خوبی از آرکتایپ برند خالق است.

 

6.آرکتایپ کاشف(The Explorer)

آرکتایپ کاشف، ماجراجو، متکی به نفس و مستقل است. راه‌های متفاوتی را نسبت به دیگران انتخاب می‌کند و به مسیر بیشتر از مقصد اهمیت می‌دهد. یک جستجوگر هرگز به فکر استراحت نیست و همواره دیگران را به ابراز کردن خود به شکل آزادانه تشویق می‌کند.

  • هدف: تجربه‌ی یک زندگی رضایت بخش و اصیل
  • استراتژی: سفر، جستجو و کاوش برای تجربه‌ی مسائل جدید در زندگی
  • بزرگترین ترس: افتادن در تله و اجبار در اطاعت از دیگران
  • شخصیت‌ها: تک رو، کاوش‌گر، پیشگام

برندهایی با آرکتایپ کاشف می‌خواهند جهان را برای رضایت خود کشف کنند. این برندها محصولاتی تولید می‌کنند که ترویج‌کننده‌ی فردگرایی، هیجان و وسیله‌ای برای تجربه‌ی رویدادهای جدید باشد. محصولاتی مانند وسایل نقلیه مخصوص آفرود یا لباس‌های ورزشی و تجهیزات مخصوص کوهنوردی می‌توانند در این دسته قرار گیرند. تبلیغات برندهای کاشف اغلب در رابطه با طبیعت و تجربه‌ی هیجان است. برند Redbull نمونه‌ای از یک برند کاشف و ماجراجوست.

برای اطلاع از 6 آرکتایپ‌ برند دیگر، در مقاله بعدی با ما همراه باشید.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


ورود به دنیای 

دیجیتال مارکتینگ بدون داشتن دارایی‌های دیجیتال مانند یک وب‌سایت معتبر و بهینه‌سازی شده برای موتورهای جستجو، عملاً بی‌معناست. انجام لینک بیلدینگ به شکل اصولی، یکی از گام‌های اساسی در 

بهینه‌سازی موتورهای جست و جو (SEO) است.

در مقالات قبل به طور مفصل در مورد مفهوم 

لینک بیلدینگ و 

روش‌های لینک بیلدینگ صحبت کردیم. لینک بیلدینگ به زبان ساده به فرآیندی گفته می‌شود که از یک وب‌سایت به وب‌سایت خودتان لینک دریافت کنید. در این مقاله قصد داریم شما را با چند اشتباه که ممکن است در لینک بیلدینگ انجام دهید، آشنا کنیم.

پیش از این، به دست آورن رتبه بالا در نتایج جستجوی گوگل برای بلاگرها به یک موضوع رقابتی و بسیار مهم تبدیل شده بود. در نتیجه صاحبان وب‌سایت‌ها برای پیشی گرفتن از رقبا، به خریدن لینک‌های غیر طبیعی با قیمت ارزان از وب‌سایت‌های دیگر روی آوردند. این کار ممکن بود در آن زمان به طور موقت بر رتبه وب‌سایت اثر داشته باشد، اما یکی از دلایلی بود که باعث شد گوگل به سرعت الگوریتم رتبه‌بندی خود را تغییر دهد و به شدت با لینک‌های اسپم برخورد کند. در حال حاضر گوگل به شدت با وب‌سایت‌هایی که اقدام به خرید یا فروش بک‌لینک‌های اسپم یا Toxic Links می‌کنند، مقابله کرده و آن‌ها را از نتایج جست و جو حذف خواهد کرد.

بیشتر لینک‌های اسپم یا Toxic چنین منابعی دارند:

  • سایت‌های اسپم و سایت‌هایی که فقط برای خرید و فروش لینک ایجاد شده‌اند.
  • سایت‌هایی که به وسیله گوگل ایندکس نشده‌اند.
  • سایت‌هایی که ویروس یا malware دارند.
  • شبکه‌ای از لینک‌ها (Link networks)

اگر از بک‌لینک‌های اسپم استفاده می‌کنید، بهتر است برای جلوگیری از حذف وب‌سایت خود توسط گوگل، هرچه زودتر به حذف آن‌ها بپردازید.

اشتباه دوم: ساخت یک نوع بک‌لینک‌

همانگونه که می‌دانید، لینک‌ها را می‌توان به دو نوع Dofollow و Nofollow تبدیل کرد. بر خلاف تصور برخی افراد، ساختن یک نوع بک لینک (مثلا فقط لینک‌های Dofollow) یکی از اشتباهات بزرگ در لینک بیلدینگ است و به SEO آسیب می‌زند. اگرچه لینک‌های Nofollow در رتبه‌بندی صفحه گوگل و نتایج جستجو اثر ندارند، اما وجود آن‌ها در بهینه‌سازی موتورهای جستجو موثر است. در نتیجه بهتر است میان استفاده از لینک‌های Dofollow و Nofollow تعادل برقرار کنید. برای مثال، قسمت کامنت‌های بلاگ، محل مناسبی برای قرار گرفتن لینک‌های Nofollow است.

اشتباه سوم: استفاده از متن لینک تکراری و Over optimized

بر خلاف تصور بسیاری از افراد، استفاده بیش از اندازه از 

کلمات کلیدی در متن لینک نه تنها در رتبه‌بندی گوگل سودمند نیست، بلکه به عنوان یکی از روش‌های سئوی کلاه سیاه شناخته می‌شود.  متن لینک طبیعی، متنی کوتاه و برگرفته از محتواست. همچنین استفاده از متن لینک تکراری یکی از اشتباهات دیگر است و گوگل به جای بهینه‌سازی، به سرعت آن را نادیده گرفته و ایندکس نخواهد کرد.

اشتباه چهارم: گرفتن بک لینک از صفحاتی با تعداد بازنشر پایین

الگوریتم‌های گوگل به صفحاتی که 

مقالات و پست‌های‌شان به تعداد بیشتری در 

شبکه‌های اجتماعی توسط افراد بازنشر شده‌اند، ارزش و رتبه‌ی بالاتری اختصاص می‌دهند، چرا که تاثیری به مراتب بیشتر بر تعداد افراد بیشتری خواهند گذاشت. بنابراین، گرفتن بک‌لینک از صفحاتی که از نظر تعداد بازنشرها بسیار ضعیف هستند، ارزش چندانی در جهت بهینه‌سازی موتورهای جست و جو نخواهد داشت.

اشباه پنجم: لینک دادن زیاد به یک صفحه

اگر تمام بک‌لینک‌ها مرتبط به یک صفحه از وب‌سایت (که غالباً صفحه اصلی یا Home Page است) باشند، گوگل آن‌ها را جزو لینک‌های طبیعی محاسبه نکرده و نادیده می‌گیرد. بنابراین باید میان لینک دادن بین صفحات مختلف وب‌سایت خود تعادل برقرار کنید.

اشتباه ششم: لینک بیلدینگ بی‌ربط

گرفتن بک‌لینک از وب‌سایت‌ها یا صفحاتی که محتوای آن‌ها هیچ ارتباطی به محتوای تولید شده‌ی شما ندارد، کاری اشتباه بوده و از نظر گوگل بی‌ارزش است، حتی اگر این وب‌سایت‌ها قدرت دامنه (DA) بالایی داشته باشند.

اشتباه هفتم: ساخت لینک از صفحات ایندکس نشده

گرفتن بک‌لینک از دامنه‌ها، وب‌سایت‌ها یا صفحاتی که در گوگل ایندکس نشده‌اند، کاری اشتباه است و باعث می‌شود گوگل صفحه شما را در رتبه بندی نادیده بگیرد.

اشتباه هشتم: دریافت تعداد زیادی بک‌لینک از وب‌سایت‌هایی با قدرت دامنه پایین

دریافت تعداد زیادی بک‌لینک از وب‌سایت‌هایی یا قدرت دامنه یا DA پایین، از نظر گوگل ارزش چندانی ندارد. این در حالیست که دریافت تعداد کمی لینک از وب‌سایت‌های معتبر با DA بالا در بهینه‌سازی موتورهای جستجو تاثیر بسیار زیادی خواهد داشت.

اشتباه نهم: تبادل بیش از حد لینک

تبادل لینک یا Reciprocal linking یکی از راه‌های سریع و آسان در لینک بیلدینگ خارجی است که میان بلاگرها رواج دارد. اما بهتر است بدانید این شیوه در سال‌های اخیر از نظر گوگل ارزش چندانی ندارد، مگر این تبادل لینک در حد متعادل میان وب‌سایت‌های معتبر با محتوای مرتبط به هم صورت گیرد.

اشتباه دهم: دریافت بک‌لینک از وب‌سایت‌هایی با تعداد زیادی لینک خروجی

ممکن است در بخش کامنت‌های یک بلاگ در یک وب‌سایت، تعداد بسیار زیادی لینک به وب‌سایت‌های مختلف وجود داشته باشد. بهتر است لینک خود را در این قسمت میان تعداد بسیار زیادی لینک قرار ندهید.

اشتباه یازدهم: دریافت Site-Wide لینک

پیش از این دریافت بک‌لینک‌های Site-Wide ( لینک‌هایی که در قسمت‌هایی مانند فوتر یا سایدبار وب‌سایت‌های دیگر وجود دارند و در تمام صفحات تکرار می‌شوند) و همچنین لینک دادن به وب‌سایت‌های دیگر در قسمت فوتر بسیار مرسوم بود. در حال حاضر این لینک‌ها از نظر گوگل جزو لینک‌های طبیعی محسوب نمی‌شوند و بهتر است به لینک‌های Nofollow تبدیل شوند.

در نهایت می‌توانید به کمک ابزارهای موجود مانند SEMrush، Ahrefs وLink explorer  کلیه لینک‌های داخلی و خارجی را بررسی کرده و به سرعت جهت بهینه‌سازی آن‌ها و حذف لینک‌های اسپم اقدام کنید.
با رعایت کردن نکات لازم و تلاش برای جلوگیری از اشتباهات در لینک بیلدینگ، رفته رفته می‌توانید شاهد پیشرفت‌های بسیاری در زمینه‌ی بهینه‌سازی موتورهای جستجو باشید. تیم حرفه‌ای 

طراحی و توسعه‌ی وب‌سایت 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان، کسب و کار شما را در 

سئو یاری خواهد کرد.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


احتمالا اولین باری نیست که نام مدل AIDA به گوش‌تان می‌خورد. در این بلاگ قصد داریم به طور مفصل به تعریف مدل  AIDA و مراحل آن بپردازیم. در دنیای دیجیتال امروز، مدل AIDA به کسب‌وکارها این امکان را می‌دهد تا استراتژی‌های‌شان را بر مبنای آن تعیین کنند، مشتریان بالقوه را به سمت قیف فروش هدایت کنند و در نهایت آن‌ها را به

مشتریان وفادار بدل کنند.

مشتریان بالقوه از چهار مرحله مدل AIDA که نام آن از ابتدای چهار کلمه Attention, Interest, Desire و Action گرفته شده، عبور می‌کنند تا به مشتریان واقعی و وفادار شما تبدیل شوند. در واقع این مدل مسیری را پیش‌روی مشتریان می‌گذارد و در نهایت آن‌ها را برای تصمیم و اقدام به خرید آماده کند. به بیانی دیگر می‌توان گفت که مشتریان با گذر از هر مرحله و تکمیل آن دچار احساسات و تفکراتی می‌شوند که آن‌ها را در نهایت مصمم می‌کند تا برند شما را انتخاب کنند و خریدشان را از محصولات و خدمات شما انجام دهند. تنها به خاطر داشته باشید که در ابتدا درست همانند 

قیف فروش مشتریان زیادی را در مرحله اول خواهید داشت اما به مرور زمان و با گذر از هر مرحله مشتریان ریزش پیدا می‌کنند و در نهایت در آخرین مرحله با مخاطبان بسیار کم‌تر اما باکیفیت‌تر مواجه خواهید شد. در ادامه به چهار مرحله مدل AIDA می‌پردازیم:

مرحله اول: جلب توجه (Attention or Awareness)

در مرحله اول نیاز دارید تا توجه مخاطبان‌تان را به سمت برند، محصولات و خدماتی که عرضه می‌کنید، جلب کنید و به نوعی آگاهی برندتان را افزایش دهید؛ پس نیاز دارید تا به خوبی 

پرسونای مخاطبان و‌ مشکلات و مسائل مربوط به آن‌ها را شناسایی کنید تا بهترین عملکرد را داشته باشید. در این مرحله می‌توانید از 

تولید محتوا کمک بگیرید و به مشکلات مخاطبان پاسخ بدهید. محتوایی که تولید می‌کنید باید در 

قالب‌های مختلفی ارائه شود تا دسترسی و اشتراک‌گذاری آن‌ها برای مخاطبان ساده باشد. در این مرحله برای ایجاد آگاهی بیشتر، می‌توانید از 

اینفلوئنسر مارکتینگ و مزایای آن نیز بهره‌مند شوید.

مرحله دوم: علاقه‌مندسازی (Interest)

در مرحله دوم نیاز دارید تا نسبت به برندتان در مخاطبان، علاقه ایجاد کنید. ایجاد علاقه چیزی فراتر از ایجاد 

آگاهی برند و جلب توجه است و یکی از مراحل مهم در مدل AIDA محسوب می‌شود. در این مرحله باید تلاش کنید تا اینگیجمنت مخاطب را افزایش دهید. یکی از بهترین راه‌ها جهت افزایش علاقه و اینگیجمنت مشتری، انتقال این پیام است که شما قصد رفع نیاز و پاسخ‌گویی به مشکلات او را دارید و تنها به دنبال سود و منفعت خودتان نیستید.

علاقه مشتری به برند شما اهمیت بسیاری دارد؛ چرا که اگر این علاقه ایجاد نشود مشتری ومی به ادامه دیگر مراحل نمی‌بیند و در نتیجه هیچ‌گاه به نقطه تصمیم‌گیری یا Action نمی‌رسد. در دسترس قرار دادن اطلاعات کامل در مورد چشم‌انداز، بیانیه ماموریت و به طور کلی برند، به مخاطب کمک می‌کند تا بداند دقیقا مشغول چه فعالیتی هستید، تفاوت‌تان با دیگر رقبا در چیست، چه ارزش افزوده‌ای دارید و چه اهدافی را دنبال می‌کنید. دسترسی به این اطلاعات، علاقه بیشتری را در مخاطب ایجاد می‌کند و او را برای گذر از این مرحله به مرحله بعدی آماده می‌کند.

مرحله سوم: ایجاد اشتیاق (Desire)

بعد از ایجاد علاقه در مخاطب، قدم بعدی که باید روی آن تمرکز داشته باشید، ایجاد اشتیاق و علاقه در مخاطب است؛ به نحوی که احساس کند وقت آن رسیده تا محصولات و خدمات شما را خریداری و از مزایای آن استفاده کند. در این مرحله برای ایجاد اشتیاق و علاقه بیشتر می‌توانید از مزایای Promotion ها نیز بهره‌مند شوید. تنها امکان دارد که مشتری واقعا به محصول یا خدمت شما نیاز نداشته باشد، در این مرحله این هنر شما است که نیاز و تقاضا را در او ایجاد کنید.

 

مرحله چهارم: اقدام (Action)

چهارمین مرحله زمانی است که نتایج زحمات شما در آن نمود پیدا می‌کند و مشتری دست به خرید می‌زند. یکی از راه‌های ساده برای ترغیب مشتری جهت اقدام، CTA ها هستند. استفاده از 

CTA در صفحه اصلی و صفحه محصولات، به شدت می‌تواند روی تصمیم مخاطب اثر گذار باشد و او را به همان سمتی هدایت کند که انتظارش را دارید. در این مرحله مشتری نیاز به یک تلنگر برای خرید دارد. مستقیم یا غیر مستقیم بودن این تلنگر بستگی به شناختی دارد که شما از مشتریان و 

پرسونای مشتری دارید.

به طور کلی مدل AIDA شناخته‌تر شده است اما بسیاری، از آن با عنوان مدل AIDAS نیز یاد می‌کنند. S که به نوعی در مرحله آخر قرار می‌گیرد، از Satisfaction گرفته شده و بیانگر رضایت مشتری است. بعد از اقدام به خرید نوبت شما است که تجربه مشتری را به سمت مثبت یا منفی بودن رقم بزنید. به خاطر داشته باشید که ارتباط شما با مشتری، بعد از خرید نیز همچنان ادامه دارد؛ اینکه بدانید انتخاب مشتری تا چه حد درست بوده و رضایت او از تجربه محصول و خدمت شما تا چه میزان بوده است. فراموش نکنید که رابطه شما با مشتری یک رابطه دو سویه است؛ همزمان که انتظار دارید او دست به عمل بزند، باید حواس‌تان به 

مدیریت ارتباط و تجربه مشتری نیز باشد.

مدل AIDA یا AIDAS نقش مهمی در بازگشت دوباره یا عدم بازگشت مشتری به سمت برند شما دارد. برای گذر از تمامی مراحل این مدل و تبدیل مشتریان بالقوه به مشتریان وفادار، می‌توانید روی دانش و تجربه 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان حساب کنید.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


همان گونه که در مقاله قبل اشاره کردیم، هر برند از دیدگاه مخاطبان دارای 

هویتی منحصربه‌فرد است. در این مقاله قصد داریم شما را با ادامه‌ی آرکتایپ‌های برندها آشنا کنیم.

 

7.آرکتایپ طغیان‌گر (The Rebel)

آرکتایپ طغیان‌گر شخصیتی انقلابی، نسبتاً افراطی و آزاد دارد. چارچوب شکن است و به شدت از تغییر استقبال می‌کند. شجاع و عملگراست و به دنبال رفع چالش‌های موجود از هیچ اقدامی دریغ نمی‌کند.

  • هدف: از میان بردن هر آنچه به درستی کار نمی‌کند یا در جایگاه مناسبی قرار ندارد.
  • استراتژی: از هم گسیختن، تخریب یا وارد کردن شوک
  • بزرگترین ترس: از دست دادن قدرت
  • شخصیت‌ها: مشکل گشا، دوست دار چالش و رقابت، سنت شکن، پیشرو

برندهایی با آرکتایپ طغیان‌گر، در تولید و خلق محصولات، خدمات و ایده‌های بدیع و انقلابی تخصص دارند. آن‌ها به روندها و پیمان‌های رایج در صنعت خود اهمیتی نداده و مشتریان را با یک دیدگاه جدید شگفت زده می‌کنند. تبلیغات این برندها بسیار خاص است و معمولاً به ویژگی کلیدی محصول به طور مستقیم اشاره نمی‌کند. برند Harley Davidson نمونه‌ای از آرکتایپ برند طغیان‌گر است.

8.آرکتایپ عاشق (The Lover)

صمیمیت، احساسات شدید، لذت و بخشندگی زیاد از خصویات بارز آرکتایپ عاشق است. آرکتایپ عاشق به دنبال برقراری رابطه و برقراری احساسات است.

  • هدف: برقراری ارتباط با اطرافیانی که دوستشان دارند.
  • استراتژی: جذاب ماندن از نظر فیزیکی و احساسی
  • بزرگترین ترس: تنها ماندن و خواستنی نبودن
  • شخصیت‌ها: هماهنگ کننده، وصل کننده و همراه

برندهایی با آرکتایپ عاشق می‌خواهند شما را شیفته و مجذوب خود کنند. آن‌ها سعی می‌کنند ظاهر محصولات را جذاب طراحی کنند تا مشتریان با استفاده از محصولات این برندها، احساس جذابیت و فریبندگی بیشتری پیدا کنند. برند Chanel مثالی از آرکتایپ برند عاشق است.

9.آرکتایپ فرمانروا (The Ruler)

قدرت، کنترل، رهبری، اعتماد به نفس، مدیریت خوب و نظم بخشیدن به امور از خصویات کلیدی آرکتایپ فرمانروا هستند. آن‌ها همواره در راس امور بوده و حرفی برای گفتن دارند. آرکتایپ فرمانروا از قدرت خود برای نفوذ در افراد و ایجاد خروجی مثبت استفاده می‌کنند.

  • هدف: ساختن جامعه‌ای سالم و موفق
  • استراتژی: تمرین قدرت
  • بزرگترین ترس: بی‌نظمی و از هم گسیختگی
  • شخصیت‌ها: صلح آفرین، هدایت کننده، قدرتمند

برندهای فرمانروا تمایل دارند همواره در نظر مشتریان قدرتمند جلوه کنند و از ضعیف بودن می‌هراسند. این برندها همواره ایده‌هایی جدید و خاص را مطرح می‌کنند که نشان دهنده‌ی رهبر بودن آن‌ها در بازار است. مسئولیت پذیری بالا و رهبری بازار عواملی هستند که مشتریان این برندها را 

وفادار می‌کند. مشتریان برندهای فرمانروا معمولاً تبلیغاتی را می‌پسندند که حس قدرت و توانایی بالا را در آنان برانگیخته کند. برند Rolex از نمونه‌های معروف آرکتایپ برند فرمانرواست.

10.آرکتایپ دلقک (The Jester)

یک دلقک همیشه در لحظه زندگی می‌کند و از آن لذت می‌برد. بازیگوش و شوخ است و اتفاقات بسیار معمولی را به رویدادهای جالب و خنده‌دار تبدیل می‌کند. آرکتایپ دلقک به بسیاری از مسائل اهمیت چندانی نمی‌دهد و سعی می‌کند خوش بگذراند.

  • هدف: خوش گذراندن
  • استراتژی: زندگی در لحظه و جدی نگرفتن زندگی
  • بزرگترین ترس: خسته کننده یا جدی به نظر رسیدن
  • شخصیت‌ها: کمدین، بذله گو، احمق

برندها با آرکتایپ دلقک به دنبال یافتن راه حل برای مشکلات نبوده و آینده نگر نیستند. آن‌ها در تلاش اند ارزش شوخی و بازی کردن را به افراد نشان داده و با کودک درون آن‌ها ارتباط برقرار کنند. برندهایی با آرکتایپ دلقک قادرند خارج از چارچوب فکر کنند و به همین دلیل در 

ایده‌پردازی خلاقانه به خصوص به 

روش طوفان مغزی موفق هستند. این برندها فضای لذت بخشی را برای کارکنان خود فراهم می‌کنند. تبلیغات آن‌ها نه تنها خسته کننده نیست، بلکه معمولا عجیب و شاد و پر از رنگ‌های پرانرژی است. برند M&M’s با رنگ‌های شاد و شعارهای شوخ طبعانه‌ی خود دارای آرکتایپ دلقک است.

11.آرکتایپ جادوگر (The Magician)

آرکتایپ جادوگر، بصری، شفابخش، کاریزماتیک و مخترع است. جادوگر به دنبال یافتن قوانین پایه‌ای علوم مختلف و یافتن راه‌هایی برای بهبود موقعیت‌ها، تاثیرگذاری بر افراد و تحقق رویا به واقعیت است.

  • هدف: تحقق بخشیدن به رویاها
  • استراتژی: توسعه یک دیدگاه و زندگی کردن با آن
  • بزرگترین ترس: پیامدهای منفی اکتشافات خود
  • شخصیت‌ها: رویاپرداز، شفا بخش، کاتالیزور یا تسریع کننده‌ی تغییرات

برندهایی با آرکتایپ جادوگر، بیشتر بر افراد نسبت به گروه‌ها تمرکز دارند و خود را به عنوان درگاهی برای تجربه‌ی تغییر و تحول و تبدیل غیرممکن به ممکن معرفی می‌کنند. آن‌ها می‌خواهند با خلق فرصت‌ها و ارائه راه حل‌های برد-برد، لحظات بهتری را برای مشتریان خلق کنند. مشتریان برندهای جادوگر تمایل دارند بتوانند با استفاده از محصولات و خدمات آن‌ها رشد کرده و بر دیگران تاثیر بگذارند. تبلیغات این برندها معمولاً الهام بخش و خیالی است. برند Disney نمونه معروفی از آرکتایپ برند جادوگر است.

12.آرکتایپ دانا(The Sage)

آرکتایپ دانا یا دانشمند، فیلسوف، باهوش، دانشمند و تعلیم دهنده است. این آرکتایپ همواره به کمک تحلیل‌های منطقی و هوش خود، در جستجوی حقیقت و یافتن راه‌های عقلانی برای رویارویی با تمام چالش‌هاست. یادگیری و آموزش از جمله تعهدات آرکتایپ دانشمند است.

  • هدف: شناخت جهان به کمک هوش و عقل
  • استراتژی: جستجو برای کسب دانش و اطلاعات
  • بزرگترین ترس: به رسمیت شناخته نشدن، گمراه شدن
  • شخصیت‌ها: مربی، متخصص، محقق، دانشمند

برندهایی با آرکتایپ دانشمند بهترین گزینه برای انجام عملیات تحقیقاتی یا جمع‌آوری و تحلیل اطلاعات توسط متخصصین آن حوزه هستند. این برندها ممکن است اندکی خشک به نظر برسند، اما همواره به دلیل ارائه حقایق درست و منطقی از دیدگاه مخاطبان محترم است. برندهایی مانند Google و Harvard University مثال‌هایی از آرکتایپ دانا هستند.

اگر موضوع آرکتایپ‌ها یا کهن‌الگوهای شخصیتی برند برای‌تان سوال برانگیز بوده و نتوانسته‌اید به درستی آرکتایپ برند خود را بشناسید، این کار را به 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان 

برون سپاری کنید. تیم حرفه‌ای 

دیجیتال برندینگ ماکان پس از انجام 

تحقیقات بازار و تدوین استراتژی برندینگ متناسب با کسب و کار شما، به شما در این راستا یاری خواهد رساند.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


سالیان درازی است که درگیر تبلیغات هستیم، تبلیغ یعنی انتقال پیام به سبک و روشی ابداعی و متناسب با ساکنان هر سرزمین. شاید در سالیانی دور در سرزمین‌های مختلف، بر دیوار غارها علائمی را به شکل نماد حک می‌کردند، با دود پیامی می‌‎فرستادند، یا شاید پیامی را به پای کبوتر می‌بستند و در جایی دیگر پیام را به دست چاپارها می‌دادند و… . شاید از همان دوران، ما به‌نحوی تبلیغ می‌کردیم! سال‌ها گذشت و تبلیغات به‌مرور، شکل و شمایلی به خود گرفت که امروز آن را به شکل تبلیغ در رومه، بیلبورد، رادیو، تلویزیون و… می‌بینیم.

سرعت  تغییرات دنیای امروز به حدی است که باعث شده تا در کمتر از چند سال شاهد تحولاتی اساسی باشیم! تغییری که همه‌ی ابعاد زندگی بشر را تحت تاثیر قرار داده و زندگی جدیدی برایمان ساخته است! تغییری از جنس مجازی و با رنگ و بوی دیجیتال! تغییری که ما ساکنان زمین را درگیر کوچی اجباری از زمین به فضای مجازی کرده است!

ماکانیان اولین مسافران دنیای هیجان‌انگیز مجازی بودند و در سال 1388 به این سرزمین پانهادند و به تدریج سرزمین ماکانیان را پدید آوردند. ماکانیان می‌دانستند که این سرزمین نوپا، سرشار از ذخایر و منابع است و هنوز راه درازی تا اشباع شدن از تبلیغ دارد. امروز ماکان به دروازه‌ای برای ورود به فضای نامتناهی مجازی بدل شده‌است و برای ورود و ماندن هر برندی در این دنیا سبک خود را دارد.

وقتی قدم به یک سرزمین جدید و ناشناخته می‌گذارید، قطعا بزرگترین مشکل، ترس از ندانستن راه و گم شدن است. اگرچه امروز همه با داشتن یک موبایل و البته اینترنت، اعتماد به نفس کافی برای هر تجربه جدیدی را دارند اما سرزمین دیجیتال، دنیایی است جوان و پویا که راه‌های اصلی، فرعی، میان‌بر و حتی بن‌بست‌های خود را دارد. این سرزمین هم نقشه‌ای دارد اما متفاوت و پیچیده که ما با دانش تبلیغات و تجربه‌ی چندین ساله با برندهای مطرح، الگوریتم موفقیت در این مسیر را طراحی کرده‌ایم.

ماکان می‌کوشد شما را برای ورود به این سرزمین عجیب آماده کرده و شما را قدم به قدم همراهی کند، جایگاهی درخور برندتان یافته، اعتماد شما را جلب کرده و موفقیت شما را در این سرزمین تضمین می‌کند. ماکان دروازه‌ای مورد اعتماد برای عبور از رویاهای دور از دست و رسیدن به آرزوهای دست‌نیافتنی شماست.

پشت سر نام هر برند، داستانی نهفته که منعکس کننده‌ی تاریخچه، 

اهداف، 

ماموریت، 

چشم‌انداز و 

ارزش‌های آن کسب و کار است. داستان هر برند باید با مخاطبان متناسب بوده و به‌گونه‌ای متفاوت از متون تبلیغاتی، احساسات آنان را درگیر کند. یک داستان برند 

خلاق، قوی و واقعی، به سرعت اعتماد مخاطبان را جلب کرده و پتانسیل بالایی برای

وایرال شدن دارد. متن فوق، داستان برند 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان است که خدمات متنوعی را در زمینه‌ی بازاریابی دیجیتال به مشتریان ارائه می‌دهد.

پیش از این مفصل در مورد 

روش‌های داستان سرایی در بازاریابی محتوا صحبت کرده‌ایم. ترکیب هر کدام از روش‌های داستان‌سرایی با واقعیت‌ها، می‌توانند به نحوی استراتژیک در جهت جلب اعتماد و درگیر کردن مخاطبان در خلق داستان برند موثر باشند. در ادامه به 7 نکته‌ی مهم در خلق یک داستان برند خوب و موفق اشاره خواهیم کرد.

برند خود را بشناسید.

اولین گام لازم، داشتن شناخت جامع و صحیحی از برند خود است. دانستن پاسخ سوالاتی مانند اینکه برند شما دقیقاً چه ویژگی منحصربه‌فردی دارد؟ هویت برندتان چیست؟ ارزش‌های بنیادی سازمان شما کدامند و قرار است چه مفهومی را به مخاطبان انتقال دهید، شما را به شناخت جامعی از برند خواهد رساند.

چشم‌اندازی واضح داشته باشید.

پس از تعیین هویت خود، لازم است ماموریت، چشم‌انداز و ارزش‌های سازمان خود و همچنین برنامه‌های آتی خود را بیان کرده و به نحوی ثبات قدم خود را در این راستا نشان دهید. در این مرحله می‌توانید به تغییرات سازمان در طی زمان و ویژگی‌های متمایز خود اشاره کنید.

پرسونای مخاطبان خود را بشناسید.

پیش ازین بارها به اهمیت 

شناسایی پرسونای مخاطب و داشتن درک صحیح از ارزش‌ها، چالش‌ها و نیازهای آنان برای ایجاد تعامل پایدار پرداخته‌ایم. به طور خلاصه، اگر ندانید با چه کسانی در حال حرف زدن هستید، هرگز نمی‌توانید داستان خوبی برای آنان بگویید.

تخصص و تمایز خود را به طور واضح بیان کنید.

بهتر است در داستان برند به طور مستقیم به ویژگی و تخصص اصلی خود اشاره کرده و بر آن تمرکز کنید. در غیر این صورت مخاطب با لیستی از مهارت‌ها و تخصص‌های شما مواجه شده و سردرگم می‌شود و در نهایت نمی‌تواند برند شما را به عنوان نماینده‌ی یک شخصیت متمایز در ذهن خود تداعی کند.

از پیچیدگی دوری کنید.

بهترین داستان برند، داستانی است که در عین سادگی، بتواند احساسات مخاطبان را درگیر کند و بگوید برند شما قادر است کدام یک از مشکلات و چالش‌های مخاطبان را، از چه طریقی برطرف نماید.

آرکتایپ برند خود را بشناسید.

در مقالات قبل با 

آرکتایپ‌ها یا شخصیت‌های برند آشنا شدید. برای خلق داستان برند، بهتر است آرکتایپ یا پرسونای انسان گونه‌ی برند خود را به درستی شناخته نوع داستان و

لحن برند را متناسب با آن تنظیم کنید.

داستان برند را با متون تبلیغاتی اشتباه نگیرید.

داستان برند باید به گونه‌ای باشد که مخاطب بتواند به راحتی با آن ارتباط برقرار کرده و هیچ شک و شبهه‌ای باقی نماند. در صورتی که در بیشتر اوقات محتواهایی که صرفاً به هدف تبلیغات تولید شده‌اند، این ویژگی را ندارند.

در نهایت می‌توان گفت اگر داستان برند شما

 خلاقانه بوده، بر سر زبان‌ها بیفتد و برای مخاطبان باورپذیر باشد، نشان دهنده‌ی موفقیت شما در خلق آن داستان برند است. تیم

دیجیتال برندینگ 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان به کسب و کار شما کمک می‌کند تا ضمن افزایش 

آگاهی از برند، صدای برندتان به گوش افراد بسیاری برسد.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


در بلاگ‌های گذشته به‌طور مفصل به مبحث Lead Generation پرداخته‌ایم اما برای یادآوری به صورت مختصر به تعریف Lead می‌پردازیم و بعد به سراغ لید شایسته یا  Qualified Lead می‌رویم. Lead ها افرادی هستند که به محصول و برند شما علاقه دارند. این علاقه ممکن است به طرق مختلفی ایجاد شود و باعث آشنایی آن‌ها با برند شما شود و او را برای مشتری شما بودن و شروع یک ارتباط طولانی مدت ترغیب کند. این پروسه‌ای است که از آن به عنوان 

Lead Generation یا تولید سرنخ یاد می‌شود.

در این بلاگ قصد داریم مشخصا به توضیح Lead های واجد شرایط یا Marketing Qualified Lead (MQL) بپردازیم.

سرنخ‌های شایسته یا MQL

برای تفسیر واضح‌تر این موضوع، بهتر است از خودمان شروع کنیم؛ دانلودها، کلیک روی 

CTA ها، باز کردن ایمیل‌های دریافتی و به طور کلی گشت‎‌وگذار در فضای اینترنت و خصوصا وب‌سایت‌های مورد علاقه‌مان، ما را از دید کسب‌وکارها، با عنوان Marketing Qualified Leads یا MQL توصیف می‌کند. این نوع رفتار، در دنیای دیجیتال امروز، ما را از دیگر Lead ها جدا و به سطوح پایین‌تر قیف فروش هدایت می‌کند. MQL در واقع به توضیح سرنخ‌هایی می‌پردازد که نسبت به دیگر Lead ها، صلاحیت بیشتری برای ورورد به 

قیف فروش و تبدیل شدن به مشتری دائمی دارند.  اهمیت MQL به خاطر تاکید بیشتر آن روی کیفیت است تا کمیت. تشخیص MQL ها مبتنی بر زیرنظر داشتن رفتار کاربران است و به ردیابی مشخصه‌هایی چون بازدید از وب‌سایت، توجه آن‌ها به محتواها، میزان دانلود، تعداد ایمیل‌های خوانده شده، فعالیت در 

رسانه‌های اجتماعی و به طور کلی اینگیجمنت افراد می‌پردازد. MQL ها یکی از گزاره‌های مهم در پروسه فروش محسوب می‌شوند؛ چرا که Lead هایی هستند که علاثه و تمایل بیشتری به برند، خرید کالا و خدمات شما دارند.

در ادامه به نکاتی می‌پردازیم که توجه به آن‌ها، به شما در ردیابی و نظارت بر کیفیت Lead های‌تان کمک می‌کند.

قیف فروش مختص به برند خودتان را طراحی کنید

اولین مرحله برای ردیابی دقیق ‌MQL ها طراحی یک 

قیف فروش متناسب با نوع کسب‌وکارتان است. اگر به خاطر داشته باشید، در بلاگ‌های گذشته به طور مفصل به قیف فروش پرداخته‌ایم. در قیف فروش، چگونگی” هدایت مخاطب به قیف را در چهار مرحله 

AwarenessInterestAction و Sale بررسی کردیم اما در مبحث لیدهای شایسته، از چگونگی انجام این پروسه فراتر می‌رویم و مشخصا افراد” را در چهار دسته PeopleLeadQualified Lead و Customerبه صورت موازی با مراحل چگونگی، مورد بررسی قرار می‌دهیم.

یک پروسه برای امتیازدهی به  لیدها طراحی کنید

یکی از وظایف کسب‌وکارها امتیاز دهی به Lead ها است تا در نهایت بتوانند نقشه سفر مشتری را طراحی کنند. استفاده از نرم‌افزارهای 

اتوماسیون‌سازی بازاریابی ، امکان امتیازدهی به صورت سیستمی را ایجاد می‌کند. این امتیازها باید بر اساس کاراکتر و رفتار مخاطبان و به‌طور کلی اطلاعاتی که در طول یک دوره به دست آورده‌اید، مرتب بشوند. به عنوان یک صاحب کسب‎وکار، متناسب با صنعتی که در آن فعالیت دارید، باید برای خود شاخصه‌هایی را تعیین و بر اساس آن‌ها کیفیت Lead ها را مشخص ‌کنید. هرقدر امتیاز اینگیجمنت مخاطب بیشتر باشد، احتمال اینکه مشتری بالقوه، به نقطه Action برسد و دست به خرید بزند، بیشتر می‌شود. تنها به خاطر داشته باشید که ارتقای یک Lead به QL به خودی خود اتفاق نمی‌افتد و شما به عنوان یک کسب‌وکار نیاز دارید تا معیارهای مشخصی را برای امتیازدهی و رتبه‌بندی تعیین کنید. امتیازدهی به Lead ها، کمک می‌کند تا احتمال پیشرفت آن‌ها را در پروسه فروش و همچنین ارزش بالقوه آن‌ها برای شرکت‌تان را پیش‌بینی کنید. همانطور که پیشتر گفتیم، حجم معامله برآورد شده یا تعامل از طریق کلیک روی لینک، بازدید وب سایت و یا شرکت در یک تماس تلفنی از عواملی است که در امتیازدهی به لید‌ها اثرگذار است. در این میان می‌توانید از تیم بازاریابی و فروش‌تان برای شناسایی بهترین لیدهای واجد شرایط در کوتاه مدت کمک بگیرید.

مزایای استفاده Marketing Qualified Leads

 افزایش نرخ بازگشت و جلوگیری از هدررفت زمان

یکی از بزرگ‌ترین مزایای استفاده از MQL شناسایی لیدهای شایسته و رسیدن آن‌ها به نقطه فروش است؛ این موضوع به این معنا است که تلاش‌های تیم بازاریابی و فروش شما به هدر نرفته است و زمان آن رسیده که نفس راحت بکشید. 

افزایش نرخ بازگشت سرمایه از دیگر مزایایی است که در ادامه این پروسه از آن بهره می‌شوید. یکی دیگر از مزایای شناخت دقیق MQL ها، افزایش امکان هدف‌گیری دقیق‌تر برای تیم فروش و افزایش امکان فروش بیشتر است.

افزایش لود کاری تیم‌ها

یکی از مزایای اصلی پیاده‌سازی MQL، جلوگیری از هدررفت زمان و تلاش‌هایی است که شما در این راستا انجام می‌دهید. بدون شک هیچ کسب‌وکاری علاقه ندارد تا زمان و منابع خود را صرف لیدهایی کند که راه به جایی نمی‌برند. یکی از مزایای شناسایی MQL ها، دقیقا همین موضوع است. در واقع شناخت QL های درست، به کسب‌وکارها امکان افزایش لود کاری تیم‌های درگیر در این پروسه را می‌دهد و کمک می‌کند تا منابع خود را صرف مشتریان بالقوه‌ای ‌کنند که در نهایت دست به خرید در حجم بیشتری می‌زنند و نفع بیشتری برای‌شان دارند.

ایجاد هماهنگی بیشتر میان تیم‌ها

MQL یک فاکتور مهم در ایجاد یک توافقنامه سطح خدمات یا Service Level Agreement (SLA) بین تیم‌های بازاریابی و فروش است. زمانی که یک معیار رسمی برای تعریف خدمات و نظارت تنطیم می‌شود، به صورت خودکار سردرگمی و سوتفاهم کم‌تری به وجود می‌آید. SLA، مبادله بازخوردها میان تیم فروش و مارکتینگ را تسهیل می‌کند. درواقع SLA یک قرارداد میان کسب‌وکارها و مشتریان‌شان (یک سرویس‌دهنده و یک سرویس‌گیرنده) است که جهت نظارت بر بهبود سطح کیفیت و خدمات و همچنین ضمانت‌های اجرایی، تهیه و تنظیم می‌شود.

تسهیل اولویت‌بندی برای کسب‌وکارها

برای کسب‌وکارها اولویت‌بندی در اهداف بازاریابی و فروش به شدت اهمیت دارد چرا که در نهایت می‌تواند منجر به نتایج مثبت و متفاوتی شود. ایجاد امکان اولویت‌بندی اهداف برای کسب‌وکارها، یکی دیگر از مزایای MQL است. تصمیم‌گیری و اولویت‌بندی با شما است؛ اینکه بخواهد هزاران Lead را به دست بیاورید و یا از میان گروهی QL های مختص به خودتان را انتخاب کنید.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


به عنوان یک بلاگر یا نویسنده‌ی یک رونه یا مجله‌ی آنلاین، شاید همیشه این سوال در ذهنتان ایجاد شده که آیا مقاله‌ی من به تصویر نیاز دارد؟ باید بدانید پاسخ این سوال همواره مثبت است. عکس‌ها و تصاویر نه تنها به مطالب روح می‌بخشند و در خواننده 

تجربه کاربری بهتری ایجاد می‌کنند، بلکه در 

بهینه‌سازی موتورهای جستجو نیز نقش عمده‌ای دارند. تحقیقات نشان می‌دهند افراد تا ۸۰% تمایل بیشتری برای خواندن مطالبی که شامل تصویر هستند داشته و حدود ۶۴% بیشتر در آینده آن مطلب را به خاطر خواهند آورد. بهینه‌سازی تصاویر در راستای سئوی تکنیکال، راهی ساده اما بسیار موثر برای پیشی گرفتن از رقبا در نتایج جستجو است، چرا که الگوریتم‌های گوگل ارزش نسبتاً بالایی برای شاخص‌های رفتاری که منعکس کننده‌ی تجربه کاربری وب‌سایت هستند دارند، مانند نرخ پرش (Bounce Rate) یا میزان ماندن کاربران در وب‌سایت (Time on site). در ادامه به 9 تکنیک مهم بهینه‌سازی تصاویر برای سئو اشاره خواهیم کرد.

1. کاهش سایز تصاویر

اگر مدت زمان بارگذاری صفحه وب‌سایت طولانی شود، منطقی است که تجربه کاربری مثبتی ایجاد نشده و نرخ پرش یا Bounce Rate افزایش یابد. این موضوع مانند سیگنالی منفی به گوگل است و رتبه‌بندی وب‌سایت را تحت تاثیر قرار می‌دهد. یکی از راه‌های کاهش مدت زمان بارگذاری صفحات، بهینه‌سازی سایز تصاویر نسبت به کیفیت آن‌ها است. برای داشتن تصاویر با کیفیت قابل قبول و در عین حال کم‌حجم، می‌توانید به کمک بسیاری از نرم‌افزارها، تصاویر را فشرده کرده و سپس آن‌ها را بارگذاری کنید. در این حالت تصاویر علاوه بر داشتن سایز مناسب و دلخواه شما، از حجم کمتری برخوردارند.

2. بارگذاری تصاویر اصلی و با کیفیت

بالا بودن رزولوشن تصاویر همانند کیفیت محتوا برای موتورهای جستجو ارزشمند است. انتخاب فرمت مناسب برای تصاویر همزمان با کیفیت مناسب آن‌ها، سبب می‌شود نمایش تصاویر در تمام دستگاه‌ها خصوصاً در موبایل، بدون نقص انجام شود. به علاوه، بهتر است از از تصاویر یا 

اینفوگرافی‌های جدید که خودتان طراحی کرده‌اید، استفاده کنید. همچنین در مورد عکس‌ها همواره دقت کنید که حق کپی رایت را رعایت کرده یا نسخه اصلی آن‌ها را خریداری کنید.

3. بارگذاری تصاویر منحصربفرد و مرتبط با محتوا

به طور طبیعی در اکثر موارد پیش از خواندن 

محتوا، توجه کاربران به تصاویر جلب می‌شود. بنابراین، وجود تصاویر جذاب و مرتبط با 

تیتر مقاله یا محتوا علاوه بر ترغیب مخاطب به خواندن مطلب، اثرگذاری محتوا و تمایل افراد به بازنشر آن را افزایش می‌دهد. نکته قابل توجه دیگر این است که اگر کاربران یک تصویر را بارها در سایت‌های دیگر دیده باشند، ممکن است احساس کنند حتی محتوا نیز کپی‌برداری شده و آن وب‌سایت در ذهن آن‌ها چندان معتبر به نظر نرسد. بنابراین بهتر است تصاویر منحصربه‌فرد طراحی کنید تا علاوه بر جلب توجه و رضایت مخاطب، سیگنال مثبتی برای موتورهای جستجو ارسال کنید.

4. نوشتن متن Alt

متن Alt، متنی است که در صورت عدم نمایش تصاویر، به نمایش در می‌آید‌. این متن، محتوای تصویر را شرح می‌دهد و معمولاً شامل کلمات کلیدی است. موتورهای جستجو از طریق Alt Text محتوای عکس‌ها، تصاویر و اینفوگرافی‌ها را در می‌یابند. بنابراین وجود متن Alt به ایجاد تجربه کاربری بهتر و بهینه‌سازی موتورهای جستجو کمک‌ می‌کند.

5. نوشتن کپشن و عنوان خوب برای تصاویر

کپشن تصاویر، توسط ربات‌های خزنده‌ی موتورهای جستجو بررسی می‌شود. بنابراین نوشتن کپشن مرتبط با محتوای تصویر که شامل کلمات کلیدی است، سیگنال مثبتی برای موتورهای جستجو محسوب می‌شود. طبق آمارهای موجود، کپشن تصاویر در مقایسه با متن اصلی، تا حدود ۳۰۰% بیشتر خوانده می‌شود. نمایش کپشن‌ها به طور مختصر توصیحاتی در مورد تصویر ارائه می‌دهد و این موضوع باعث درک بهتر مخاطبان از محتوای تصویر و خلق تجربه کاربری بهتر خواهد شد. به علاوه، نوشتن عنوان یا Title مرتبط و حاوی کلمات کلیدی برای تصاویر در کد HTML می‌تواند اثر مثبتی در سئو داشته باشد.

6. بارگذاری تصاویر به صورت واکنش‌گرا (Responsive)

واکنش‌گرا بودن تصاویر در بهینه‌سازی موتورهای جستجو بسیار مهم است و سیگنال مثبتی در سئو محسوب می‌شود. با استفاده از srcset می‌توانید نمایش تصاویر را با انواع نمایشگر‌ها سازگار کنید.

7. نام فایل تصویر

انتخاب نام مناسب برای فایل تصاویر پیش از بارگذاری، یک کار ساده اما بسیار اثرگذار در بهینه‌سازی موتورهای جستجو است. بهتر است نام تصویر شامل 

کلمات کلیدی محتوابوده و تا حدی تصویر را توصیف کند. در این صورت گوگل تا حدی متوجه مفهوم و محتوای تصویر خواهد شد.

8. اضافه کردن تصویر به نقشه سایت

نقشه سایت یا Site Map فایلی است که شامل تمام صفحات وب‌سایت شما و نشان دهنده نوع ساختار وبسایت می‌باشد. نقشه سایت به موتورهای جستجو در ایند کلیه محتوای موجود در صفحات وب‌سایت کمک کرده و نقش موثری در سئو ایفا می‌کند. با افزودن فایل تصاویر به نقشه سایت از بررسی آن‌ها توسط موتورهای جستجو اطمینان پیدا خواهید کرد.

9. اضافه کردن داده ساختار یافته

استفاده از داده‌های ساختار یافته به نمایش تصاویر موجود در وب‌سایت شما در نتایج جستجو کمک می‌کند. به علاوه، Google Images از داده‌های ساختاریافته برای تصاویر، ویدیوها و دستورالعمل‌ها پشتیبانی می‌کند.

بهینه‌سازی موتورهای جستجو یکی از ضروری‌ترین اقداماتی است که هر کسب و کار دیجیتال باید همواره به طور منظم و دقیق آن را در استراتژی‌های خود بگنجاند. بهبود جایگاه وب‌سایت خود در نتایج جستجو و پیاده‌سازی روش‌های مختلف سئو را به 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان 

برون سپاری کنید.

منبع:

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها